دوشنبه 25 آبان 1383

گرگ و بره هاي وفادار، مهدي خوشحال

يكي بود يكي نبود، زير گنبد كبود، غير از خدا، يك جنگل بزرگ با انواع جانوران و حيوانات جنگلي بود. در گوشه اي از اين جنگل بزرگ، كه بكر و دست نخورده باقي مانده بود، گرگ پيري حكومت مي كرد. كارِ گرگ، تربيت و تدريس و تناول بره ها بود. بره ها نيز متقابلاَ كارشان پروار شدن و پروار كردن گرگ بود.
گرگ پيري كه بر بره ها حكومت مي كرد، متناسب با بي قانوني جنگل حكومت مي كرد. قرباني كردن و دريدن و سلاخي و سيخ و سمبه و حبس و رياضت بره ها را لزوم بره ماندن و از مصاديق فدا و صداقت و خلوص و وفاداري آنان بر مي شمرد و همه را از جانب آنان دريافت معني مي كرد و ايضاَ فريفتن و دريدن و سلاخي كردن بره ها را از جانب خودش، ايثار و پرداخت معني مي كرد.
روزها و ماهها و سالها از اين وضعيت خوب يا بدِ، جنگل بكر گذشت تا اين كه روزي گرگ پير، همه بره ها و سگها و كفتاران و لاشخورانش را بر گرد خويش فراخواند و خود بر روي تخته سنگي نشست و با وقار تمام، رازي را براي اولين بار فاش نمود. گرگ پير خطاب به بره ها گفت، مرا كه مي بينيد سراپا ايثار و فدايم، معصومم و بري از گناهم، همه اش به پاس سالها دريدن و سلاخي كردن شماها بوده است. اين خوي درندگي و وحشي گري كه بالاترين نشان ايستادگي و مقاومت اين جنگل است، من از شما دارم. اگر قصور و تقصيري هم در كار باشد، تقصير شماست. شما بوديد از روز اول مرا بدين كار تشويق و ترغيب كرده ايد...!
بره هاي كودن و پخمه، مانده بودند كه طي سالها حيات شان در اين جنگل بكر، چه ظلم و مصيبتي بوده كه تقصير بره ها نبود، كه اين يكي دومش باشد. بنابراين، همه بره ها با احساس متناقض تحير و رضايت، ناچاراَ با بع بع هميشگي شان، رضايت دادند كه طمع مفرط گرگ پير، نتيجه تشويق و ترغيب بره ها به درندگي گرگ، بوده است!
گرگ پير بر بره هاي فداكار در جنگل بكر حكومت مطلق و بي چون و چرا مي كرد، تا اين كه تعدادي از پرندگان و حيوانات موذي جنگل از اسرار مگوي جنگل بكر باخبر شده و اخبار آن سامان را به گوش جانوران و حيوانات ديگر رساندند. اعتراض شروع شد. آن چنان اعتراضي كه دامن جنگل بكر و حتي بره هاي ضعيف و چشم و گوش بسته را فراگرفت. گرگ پير غضب كرد. از شدت غيظ و غضب، بره هاي فرمانبر و مطيع را در راستاي اهداف جنگل قرباني كرد، كشت و سر به نيست كرد. تا اين كه از هر 100 بره 99 تاي آنان خوراك گرگ پير و كفتاران و پس خوران ديگر شدند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

اندك بازمانده بره ها، از ترس جان و بي قانوني جنگل، اعتراض كردند و سر به نافرماني زده و خواهان ترك جنگل بكر شدند. گرگ پير، همراه با سگها و لاشخورانش، هر مكر و فريب و ترفند و تله و دامي را بر سر راه بره ها نهادند تا آنان را از خروج از جنگل بكر ترسانده و تنها رمز و راز رستگاري و رهايي را در آن سامان تعريف كنند. تعدادي از بره ها، بي طاقت و بي تاب و بي حوصله، با استمرار اعتراض راه برگشت شان را بسته بودند، كه در اين حين گرگ پير، فكر بكري به سرش زد و پيشنهاد جالبي به بره هاي عاصي كرد و آن اين كه، حال كه شما به اقبال و سعادت دنيوي و اخروي پشت كرده و عالي ترين نقطه جنگل، يعني جنگل بكر را ترك مي گوييد و به صف دشمنان وارد مي شويد، درس آخر را هم ياد بگيريد و بدانيد كه قانون اين سامان، جزو اسرار مگو است و هر آن كس كه اسرار روابط و مناسبات اين جنگل و روابط مابين گرگ و بره ها را افشا نمايد، اين اسرار را دشمن، به صدها خروار كاه و يونجه خريدار است! شما كه سن و سالي ازتان گذشته است و سخت فرسوده و ناتوانيد و خارج از اين جنگل به كاه و يونجه نياز خواهيد داشت و خود كه اهل كار و تلاش نيستيد، اولاَ بدانيد كه با اين روح نحيف و تن ضعيف تان، هيچ گرگي پيدا نخواهد شد تا قبول زحمت كند و شما را بدرد و بخورد؛ ثانياَ اگر از سر ياس و سرخوردگي خواستيد به گرگ و بره هاي اين جنگل خيانت كرده و اسرار جنگل را بفروشيد، لااقل به صدها خروار كاه و يونجه بفروشيد!
بره هاي نافرمان و شورشي كه از جنگل بكر و حاكميت گرگ پير آزاد شده و ظاهراَ آزادگي را انتخاب كرده بودند، پس از رهايي از جنگل بكر، به همه نصايح گرگ پير و قانونمنديهاي جنگل بكر پشت كرده الا، يك موعظه و پيشنهادِ گرگ پير را چون زنگوله بر گردنشان آويزان كردند كه، آن چه گرگ درنده و طمعكار بر سر آنان و ديگر بره ها آورده است، به خروارها كاه و يونجه مي ارزد! پس بايست آن اسرار تا ابد در سينه ها پنهان و در جمجمه ها مدفون بماند!
آلمان، نوامبر سال 2004

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/14427

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گرگ و بره هاي وفادار، مهدي خوشحال' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016