چهارشنبه 11 آذر 1383

نامه محسن حسيني در اعتراض به بلاتكليفي ساختمان اداره تئاتر : زمان بحراني، مكان بحراني، سوژه‌اي براي يك تئاتر آبزورد، ايسنا

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و هنر - تئاتر

در پي بروز مسايلي براي اداره تئاتر و موضوع حكم تخليه از طرف مالك پس از حدود 47 سال كاربري فرهنگي، بنا بود ساختمان اين اداره خريداري شود؛ در حالي كه احمد مسجد جامعي، وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي طي ديداري در سال گذشته از اين ساختمان قول خريداري آن را داده بود؛ اما متاسفانه آخرين خبرها از به ثمر نرسيدن تلاش‌ها براي جلوگيري از تخليه ساختمان حكايت دارد.
به همين منظور، “محسن حسيني“ كارگردان و نويسنده تئاتر با ارسال نمابري به خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به اظهار نظر پيرامون اين مسئله پرداخته است كه متن آن در پي ميايد.

سوژه‌اي كه اين روزها در روزنامه‌هاي صبح و عصر پايتخت محور قرار گرفته است، اين بار نه خود تئاتر، بلكه مكان تمرينات تئاتر است؛ مكاني كه شايد قريب به 80 درصد پروژه‌هاي تئاتري اين مملكت با تلاش گسترده و برنامه‌ريزي مستمر مسوولان محترم آن مكان بحراني به ويژه آقايان فتحعلي بيگي و بيات براي آماده‌سازي در جشنواره‌هاي وطني مانند: جشنواره‌ي بين‌المللي تئاتر فجر، جشنواره آييني و سنتي، جشنواره‌ي بين‌المللي تئاتر عروسكي، جشنواره تئاتر دفاع مقدس، ايران زمين، ماه و ده‌ها جشنواره‌هاي ريز و درشت مورد استفاده قرار مي‌گيرد؛ مكان نيمه اسطوره‌اي كه يك ساختمان قديمي پرتنش و نيم لرزان و به عبارتي: ساختمان اداره تئاتر به همراه صحنه خانه نمايش واقع در خيابان پارس، نزديك ميدان فردوسي است.
اگر اغراق نشود، از تاريخچه مكاني سخن مي‌رود كه تقريبا با تاريخچه نوين تئاتر اين مرز و بوم پيوند خورده است؛ مكاني كه هميشه با زمان بحراني به ويژه عصر كارگاه نمايش، آربي آوانسيان، آشور بانيپال، ژيان، پورحسيني و خيل عظيمي از هنرمندان آوانگارديست نام آور آن روز به امروز عرصه تئاتر و سينما كه به هر حال خاك صحنه آن دوران خانه نمايش را خورده‌اند مانوس و محسوس گشته است. و نگارنده هم افتخار اين را دارد كه در طول 4 سال بازگشت و فعاليت مستمر خود در ايران تا به امروز پروژه‌هاي سنگين و موفق خود را مانند گيلگمش، (ده ماه تمرين شد و به اجرا نيامد)، مده‌آ، اورفه و شهرزاد و هفت قصه‌اش (در حال تمرين) به تدريج خانه زاد اتاق‌هاي 24 و 33 شده‌ام.
ـ سناريوي اين ساختمان مدت‌هاست كه در كش و قوس مالك اصلي (مقيم آلمان) و يا مالك فرعي در راس آن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي (مقيم ايران) قرار گرفته و جاي بسي تاسف و ملالت است كه در ربع قرن گذشته هنوز اين مكان بحران‌زا در زمان بحراني خود در پريودهاي مختلف همچنان در بلاتكليفي كامل به سر مي‌برد.
بازخواني متن اين سناريو زودتر از جار و جنجال‌هاي مختلف حقوقي و رفت و آمدهاي سال‌هاي قبل، بويژه ماه‌هاي قبل و خاصه روزهاي قبل، مي‌بايستي ـ واقعا خيلي زودتر ـ انجام مي‌شد، تا اين برهه از زمان بحراني ـ كنوني عصر تئاتر ما، اين چنين بر مكان بحراني تمرينات عصر تئاتر ما افزوده نگردد، زيرا ابتدايي‌ترين و گروتسك‌ترين (مرزي بين تراژدي و كمدي) درگيري‌هاي ذهني مسوولين و سياستگذاران تئاتر را در برخواهد گرفت و هيچ بعيد نيست كه سناريويي جديدتر تحت عنوان: شمشير داموكلس به رشته تحرير درآيد، مبني بر اين كه نه تنها صحنه براي اجراي تئاترهاي پيوسته و توليد انبوه نداريم، بلكه نداشتن مكان براي تمرينات تئاتر در آينده هم نخواهيم داشت. در عين حال كه تمركز اوليه در وحله نخست به برنامه‌ريزي‌هاي كلان و راهبردهاي نخبه‌گرا براي يك سيستم عريض و طويل و انسجام يافته‌تري در دورنمايي شفاف و با افقي طلايي در پيشبرد روزافزون تئاتر اين سرزمين در ابعاد وسيع‌تر قرار بگيرد. براي مثال: مجموعه نمايشي در يك سيستم تئاتر شهري (رپرتوار)، فعال نمودن و تاسيس بنيادين بخش دراماتورژي، نشست‌هاي فوق تخصصي و سخنراني‌هاي كاملا حرفه‌اي براي روند زيبايي شناسانه و تغييرات پاراديگمايي صحنه معاصر، تحقيق و پژوهش همزماني و همكاري متمركز و مستمر با مراكز آكادمي تئاتر ايران و جهان و ...
حال آن كه درگيري‌هاي حقوقي مالك اصلي اداره تئاتر و وكيل محترم ايشان احتمالا بحث بر سر اختلاف نظر يكصد تا يكصد و پنجاه ميليون تومان است كه در هزينه‌هاي ميلياردي و حتي در ميزان‌هاي ولخرجي‌هاي دلاري و يورويي، يعني هيچ و پوچ و در قياس نهايي در حد يك پول تو جيبي خيلي لوكس است؛ و اگر به ابتداي اين سطور نگاه كنيم، سوژه‌اي براي يك تئاتر ابزورد؛ يك مالك ساختمان، وارث و انحصار ورثه و بقاي تمرينات كل تئاتر يك سرزمين، ايران، تهران.
ـ پيش نمايش اداره تئاتر از وزنه سنگين و معتنابهي برخوردار است، بارقه گرانب‌هايي كه لااقل تئاتر آوانگارد دهه‌ي 40 تا اواسط دهه‌ي 50 را بدوش مي‌كشد، كارگاه نمايشي كه تا قبل از انقلاب 57 يكي از شاخصه‌هاي فرهنگ تئاتر پيشرو محسوب مي‌شد و امروزه با واژه‌هايي مانند: حكم تخليه، انحصار ورثه، وارث، چك و چانه‌هاي حقوقي و مالي، وكيل بازي و در نهايت فاجعه جديد (آپوكاليپس نو) در بدري و خانه بدوشي ده‌ها گروه تئاتري كه لااقل در اين مقطع الان و اين‌جا (هنر پرفرمنس) خود را براي بيست و سومين جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر ـ تهران 1383 آماده مي‌كند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

آيا هيچ كدام از نهادها، ارگان‌ها، سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها، دولت، مجلس و شوراي شهر تهران، شهرداري و ... در توان و قدرت اجرايي ـ حقوقي قرار نگرفته‌اند كه بتوانند اين مكان بحراني لرزان را لااقل از تكان‌هاي شديدتر بادهاي خفيه نجات دهند، و بيمار رنجور، به عبارتي اين مكان بحراني را از اين زمان بحراني زارزدگي برهانند؟

در همين زمينه:

Copyright: gooya.com 2016