منبع: گاردين
ويليام فاكنر هر سال آن را مى خوانده. نخست وزير سابق اسپانيا فليپ گونزالس روزانه آن را مرور مى كرد. يك كارشناس ادبى توصيه مى كند كه پيش از مرگ سه بار بايد آن را خواند در حاليكه ديگرى به آنانى كه هنوز به اين كتاب دست نزده اند رشك مى برد.
دن كيشوت، داستان دوست داشتنى يك شواليه عجيب وغريب ماجراجو و نوچه بردبارش سانچوپانچو كه امروزه يكى از ماندگارترين شاهكارهاى ادبى جهان و انجيل انسانيت توصيف شده چندى پيش چهار صد ساله شد و به همين مناسبت مجموعه اى از جشنها و رويدادهاى مختلف فرهنگى در گراميداشت اين اثر مهم ادبى در اقصى نقاط جهان برپا شده است كه تا سال ۲۰۰۵ به طول خواهد انجاميد. براستى رمز محبوبيت و جاودانگى اين رمان در طول همه اين سالها وحتى سده ها در چيست؟
رمان دن كيشوت به عنوان ملغمه اى از واقعيت و خيال درباره سفرها و ماجراهايى است كه بر سر دن كيشوت (قهرمان اين اثر داستانى) و نوچه خرسوارش «سانچوپانچو» مى آيد.
آلونسو كيخانو، يك نجيب زاده معمولى است كه پس از خواندن داستانهاى بى شمارى درباره شواليه هاى ماجراجو كه تمام فكر و ذكر مردم قرن شانزدهم را به خود مشغول كرده بود تصميم مى گيرد خود يكى از آنها شود. او در حاليكه از اين پس خود را «دن كيشوت مانچا» مى نامد سوار بر اسب باركش خود «روسينانته» مى شود و از روستايى بى نام و نشان در قلب اسپانيا راه مى افتد تا بدى ها و شرارت ها را از بين ببرد و از حقوق مظلومان و ستمديدگان دفاع كند. با پيش رفتن داستان آنچه آن را جذاب و خواندنى تر مى كند شوخ طبعى و رفتارها و گفته هاى بامزه قهرمان داستان است كه به عنوان مثال كاروانسراها را با قلعه هاى افسون شده و يا دختران دهاتى را با پرنسس هاى زيبارو اشتباه مى گيرد، فكر مى كند آسيابهاى بادى هيولاهاى بزرگى هستند و در رؤياى دوشيزه اى زيبارو به نام «دولسينه آ» است و دل در گرو عشق و وفادارى او نهاده. «سانچو» نوچه صبور و مظلومى كه پا به پاى استادش تن به مخاطرات سفر مى دهد على رغم آگاهى به پريشان خاطرى او، در تمام راه كنار او مى ماند تا اينكه دن كيشوت با پى بردن به بيهودگى اين سفر تهورآميز و ماجراجويى هاى نافرجام عزم بازگشت مى كند و جان مى سپارد. بسيارى از كارشناسان ادبى بر هنرمندى و پيام انسانى نهفته در اين شاهكار ادبى اتفاق نظر دارند. هاواردمانسينگ ، استاد ادبيات دانشگاه پوردو در اينديانا مى گويد: «دن كيشوت كتابى است كه براى مردم به معناى همه چيز است. بعيد است كه نتوان خود را در دن كيشوت يا سانچو ديد» .
به گفته برخى مورخان ميگل دسر وانتس ساآودرا، نويسنده ميانه سال و نامشهور دن كيشوت، نوشتن اين رمان را در اواخر سال ۱۶۰۰ ميلادى و در مدتى كه دريك زندان دوره حبس خود را سپرى مى كرد آغاز كرد. «دن كيشوت» در ۲۰ دسامبر ۱۶۰۴ چاپ شد و از ۱۶ ژانويه ۱۶۰۵ به فروش رفت. نويسنده اثر «ميگل دسر وانتس» در نهايت در سال ۱۶۱۵ درست يك سال پيش از مرگ، شاهكار خود را تكميل كرد و اين تمام چيزى است كه از زندگى خالق اين رمان معروف ادبى در دست است و باقى زندگى او همچنان در پرده ابهام است. او مردى بود كه تحصيلات آكادميك نداشت و زندگى خانه به دوشانه اش او را از كشتزارهاى جنگ در لپانتو جايى كه بازوى چپش از كار افتاد به پنج سال اسارت در الجزاير كشاند. او بعدها به عنوان يك ماليات چى اغلب شهرهاى اسپانيا را زيرپا گذاشت و در مدتى كه به ناوگان اسپانيا پيوست در همه جا مشغول نوشتن شعر، نمايشنامه و رمان براى خود بود. تاريخ ومكان دقيق تولدش همچنان نامعلوم است و هيچ كس به يقين نمى داند كه اين نويسنده گمنام در كجا به خاك سپرده شد.
از همان لحظه چاپ ، دن كيشوت اثرى پرفروش بود و حال پس از گذشت چهارسده همچنان پرتيراژترين كتاب دنيا پس از انجيل است كه هر ساله ترجمه هاى جديدى ازآن به بازار مى آيد. در طول همه اين سالها خوانندگان و نويسندگان جهانى به اين كتاب به ديده تحسين نگريسته اند و براى آن ارج و قربى والا قائل بوده اند. در سال ۲۰۰۲ گروهى متشكل از صد نويسنده طراز اول دنيا از ۵۴ كشور مختلف همچون گابريل گارسيا ماركز، دوريس لسيگ، نادين گورديمر، خورمان ميلر و شيموس هنى دن كيشوت را «پر معناترين كتاب تاريخ» ناميدند. مانسينگ ، استاد دانشگاه «پوردو» در اشاره به جذابيت اين رمان و تأثيرى كه بر تخيل خواننده مى گذارد مى گويد: «رمانهاى زيادى خوانده ام اما به ياد ندارم رمانى خوانده باشم كه اين چنين براى من گيرايى داشته باشد كه بخواهم دوباره آن را از نو بخوانم.»
در چهارصدمين سالگرد خلق اين شاهكار ادبى كتاب فروشى هاى سرتاسر جهان به ارائه چاپهاى جديدى از اين كتاب با ضميمه سى دى و نيز آثار تكميلى و توضيحى پيرامون اين اثر خواهند پرداخت. انستيتوهاى آموزشى، دانشگاهها و مقامات رسمى كشورها وعده برپايى سمينارها، كنفرانسها، جلسات كتابخوانى، اجراى تئاتر و كنسرت، نمايش فيلم و رويدادهاى فرهنگى مختلفى را داده اند كه نه تنها در اسپانيا بلكه در سرتاسر دنيا برگزار خواهد شد و تا سال۲۰۰۵ تداوم خواهد داشت و در يك كلام دنياى ادبيات آنچنان در هيجان گراميداشت چهارصدسالگى دن كيشوت غرق است كه هر كشور اسپانيايى زبانى دين خود را به اين نويسنده جهانى ادا، خواهد كرد. با اين حال على رغم اين همه استقبال ملى و بين المللى از چهارصدمين سالگرد خلق كتابى كه بسيارى از كارشناسان ادبى آن را نخستين رمان مدرن دنيا ناميده اند بر كسى پوشيده نيست كه اگرچه همه كم و بيش نام دن كيشوت را شنيده اند اما تنها شمار معدودى از افراد آن را خوانده اند. كارمن كالوو، وزير فرهنگ اسپانيا با اشاره به اينكه جشن دن كيشوت در همه كتابخانه هاى ملى اسپانيا برگزار خواهد شد گفت: «فكر مى كنيم بهترين شيوه براى اداى دين به دن كيشوت اين است كه همه آن را بخوانيم.» و تجربه خواندن اين كتاب بى شك براى همه خوانندگان معمولى فراموش نشدنى خواهد بود. دن كيشوت اوريژينال مشتمل بر ۱۲۶فصل است و در هزار صفحه نوشته شده و از آنجايى كه سبك نگارش آن مصنع و به زبان اسپانيايى باستان است حوصله و تمركز قابل توجهى را از خوانندگان خود خواهد طلبيد. ترجمه هاى روان و اقتباس آن به زبان اسپانيايى مدرن و ديگر زبانهاى رايج دنيا تجربه خواندن اين كتاب را ساده تر و لذت بخش تر كرده با اين حال همچنان بسيارى حتى خود اسپانيايى ها آن را يك اثر ادبى سنگين تلقى مى كنند.
در حالى كه ادوارد فريدمن، استاد زبان اسپانيايى و سروانتس شناس معروف در دانشگاه واندربيلت تنسى از اين شاهكار دفاع مى كند و معتقد است «خواندن آن به هيچ وجه محال نيست.» خوان ويكتوريو، استاد ادبيات قرون وسطى در دانشگاه آزاد اسپانيا نتيجه گيرى مى كند كه كمتر كسى در نگاه اول تصميم به خواندن آن مى گيرد. او مى گويد: «همه آن را در قفسه كتابخانه هايشان دارند اما تعداد اندكى از افراد زحمت خواندن آن را به خود مى دهند.» براى ويكتوريو، نخستين تجربه خواندن اين كتاب به زمانى بازمى گردد كه كودكى بيش نبوده و آن را براى پدر بى سواد و عليلش خوانده بود. او معتقد است كه فرد «بايد در يك شرايط خاص روحى بوده و يا از روزگار سختى ديده باشد» تا از خواندن دن كيشوت لذت ببرد. ويكتوريو در توضيح مى گويد: «پيام اين رمان در اين است كه يا بايد مجنون باشى و يا به زودى مجنون خواهى شد. اگر در دلت نيت خير دارى و مى خواهى به بشريت كمك كنى بايد تظاهر به جنون كنى تا آنها به تو توجه كنند.»
كتاب دن كيشوت يك اثر طنز و در عين حال يك شاهكار فلسفى و ارزشمند به لحاظ زيبايى شناسى تلقى مى شود با اين حال مشخص نيست كه هدف سروانتس از نگارش اين كتاب ارائه يك اثر سرگرم كننده به هم عصرانش بوده و يا خلق يك شاهكار ماندگار ادبى. براى فريدمن نه نيت سروانتس بلكه نفس كار مهم است و مى گويد: «نكته جالب توجه درباره اين رمان اين است كه على رغم طنز، ظرافت موضوعى و غناى ادبى موجود در آن، دن كيشوت درباره اين است كه مردم چه ديدى نسبت به زندگى و واقعيت دارند و واكنش آنها چيست. خودتان تصور كنيد: آدمهايى مثل من چهارصدسال بعد هنوز هم به نوشتن مقالاتى جديد درباره اين كتاب مشغول خواهند بود. اين نشان مى دهد كه دن كيشوت غنى و سرشار از ايده است و زيبايى آن در اين است كه در طول همه اين سالها توانسته و در آينده خواهد توانست همچنان مورد بازخوانى و بازنگرى اديب دوستان قرار گيرد.»