منبع: واشينگتن پست مترجم: وصال روحانى
«آكادمى» به عادت قبلى اش در مورد غافلگير كردن مردم بازگشته است اما پيروزى «درياى درون» از اسپانيا كمتر از گزينه ها و احتمالات ديگر شگفتى زا خواهد بود.
«لاك پشت ها پرواز مى كنند» كار جذاب بهمن قبادى از ايران كانديدا نشد و «خانه خنجرهاى پرنده» ، محتمل ترين فاتح اسكار برترين فيلم «خارجى» (غيرآمريكايى ) نيز كه كار ژانگ ييمو چينى است، مورد بى اعتنايى آكادمى علوم سينمايى و هنرهاى تصويرى قرار گرفت و در ميان حيرت ناظران اصلاً براى اين مهم كانديدا نشد. اما پنج فيلمى كه براى اين جايزه نامزد شده اند و روز ۹ اسفند با توزيع هفتاد و هفتمين دوره اين جوايز در تالار كداك شهر لس آنجلس آمريكا از سرنوشت خود و پيروزى يا ناكامى شان مطلع خواهند شد، هر يك ويژگى هايى جالب دارند. ويژگى هايى از اين قبيل:
«درياى درون» از اسپانيا
اين فيلمى است دلخراش درباره تلاش طولانى يك بيمار صعب العلاج براى پايان دادن به زندگى پر محنت اش . كوششى كه همه با آن مخالفت مى ورزند تا بيمار بماند و همچنان رنج ببرد و بيمار را به انجام «سرخود» اين مسأله وادار مى كند.
اين فيلم كه به زبان اسپانيايى «Mar Adentro» ناميده شده است، تا همين امروز هم جوايز بين المللى و با ارزش متعددى را برده است و از آن جمله است جايزه گولدن گلاب بهترين فيلم «خارجى» سال و جايزه برترين بازيگر مرد براى خاوى ير باردم اسپانيايى در فستيوال معتبر ونيز ايتاليا .
حقيقت آن است كه باردم هر روز چيزى حدود چهار تا پنج ساعت زير دست گريمورها بود تا چين و چروك هاى لازم بر سر و صورتش ظاهر و اكثر موهايش محو شود و تبديل به يك بيمار مشرف به موت به نام رامون سم پدرو گردد.
سم پدرو نه يك آدم خيالى بلكه كاراكترى حقيقى بود كه طى واقعه اى تلخ دچار شكستگى استخوان گردن و سلسله اعصاب و نخاع شد و همين مسأله او را بسترى و خانه نشين ساخت. او به مدت ۳۰ سال با مقام هاى پزشكى و دولتى در ستيز بود تا مجوز پايان دادن به زندگى بى حاصل و پر رنج خود را بگيرد. او سرانجام تصميم شخصى اش را براى پايان دادن به زندگى اش و تن ندادن به زندگى در حالت فلج به مرحله اجرا درآورد.
يكى از دوستان سم پدرو اخيراً اعلام كرده است كه با قرار دادن محلولى سمى در كنار تختخواب وى و گرفتن و ثبت آخرين دقايق زندگى او بر روى فيلمى ويديويى، به وى براى رسيدن به هدفش يارى رسانده است.
كارگردان «درياى درون» ، اله خاندرو امى نابار فيلمساز جوان اسپانيايى است.
مردى كه در دنياى سينما به عنوان خالق فيلم موفق ترسناك «ديگران» (۲۰۰۱) مشهور است و «درياى درون» جنبه هاى ديگرى از شخصيت و ديد خاص سينمايى او را رو مى كند و همچون آن فيلم بر روى تك كاراكترهاى غريب و تنهاى خود متمركز است.
«سقوط» از آلمان
اين فيلمى است كه آخرين روزهاى آدولف هيتلر را در پناهگاهش و در واپسين روزهاى جنگ جهانى دوم به نمايش مى گذارد.
اين فيلم كه به زبان آلمانى «Der Untergang» نامگذارى شده است، براساس شواهد و اظهارات شاهدان عينى آن زمان (۱۹۴۵) و همچنين كتابى از يك تاريخدان به نام يواخيم فست ساخته شده است. در حالى كه دنيا طى ۶۰ سال بعد از اتمام جنگ جهانى دوم فيلم هاى بيشمارى در توصيف رهبر ديوانه نازى ها و كارها و لشكركشى هاى او به اينجا و آنجا ساخته است، آلمان يعنى كشور خود او به سبب شرمندگى بسيار كمتر در اين زمينه به كوشش پرداخته است و «سقوط» يكى از معدود دفعات تلاش ژرمن ها در اين زمينه است.
ايفاى نقش هيتلر در اين فيلم به برونوگانز بازيگر معتبر سوئيسى سپرده شده است و او در كارش به شدت موفق نشان مى دهد.مهارت او در تكلم به زبان تند آلمانى و گويش مبالغه آميزى كه هيتلر به كار مى گرفت، باعث شده است او بسيار شبيه به ديكتاتور سابق آلمان نشان بدهد و در اين زمينه بر ايفا كنندگان عمده قبلى نقش هيتلر سايه بيندازد و از آن جمله اند الك گينس بريتانيايى در فيلم «ده روز آخر» محصول ۱۹۷۲ و آنتونى هاپكينز ديگر بازيگر بريتانيايى در فيلم «The bunker» ، «سقوط» واكنش هاى متفاوتى را در زمان اكرانش (شهريور ۸۳ ) بر انگيخت اما به آرامى به صدر جدول پرفروش هاى آلمان رفت.
بديهى بودكه در آلمان پخش فيلم دردسرهاى خاص خود را داشته باشد. بدين روى گزارش شده است كه پليس آلمان مجبور شده است در چند نوبت طى نمايش فيلم نئونازيست هايى را كه در سالن برخاسته و به حمايت از هيتلر سلام ويژه او را داده اند، بازداشت كند.
«ديروز» از آفريقاى جنوبى
اين فيلم درباره يك زن مبتلا به ويروس ايدز است كه مى كوشد آن قدر زندگى كند تا رفتن فرزندش را به مدرسه براى اولين بار نظاره كند. اين شايد اولين فيلم بلند سينمايى باشد كه به زبان بومى زولو ساخته شده است و كارگردان آن كه دارل روت نام دارد، اميدوار است كانديدا شدن اين فيلم براى اسكار برترين فيلم خارجى سال سبب افزايش ساخت فيلمها به زبانهاى بومى و محلى مثل زولو در آفريقاى جنوبى و جوامع مشابه شود.
براى آفريقاى جنوبى فتح اسكار چيز تازه اى نيست. چارليز ترون بازيگر زن ۳۰ساله اهل اين كشور اين جايزه را سال پيش به خاطر ايفاى نقش يك قاتل زنجيره اى در فيلم «هيولا» كسب كرد. اما هيولا يك فيلم آمريكايى بود و ترون سالها است كه در هاليوود سكنى دارد و نمى شد كار و توفيق وى را يك توفيق ويژه آفريقاى جنوبى دانست. «ديروز» در نقطه مقابل تمام خصلت هاى يك كار مختص كشورش را دارد و اگر پيروز شود بسيار بيشتر از دستاورد «ترون» يك توفيق ملى محسوب خواهد شد.
«گروه كر» از فرانسه
اين فيلم متمركز بر يك معلم بسيار جدى و پرتلاش رشته موسيقى است كه گروهى از آدمهاى عادى و فاقد ويژگى هاى استثنايى را با آموزش هاى خود بدل به گروه كرى مى كند كه صدايى فرشته آسا دارند و آوازشان روح افزا است.
اين فيلم را كريستوف باراتيه فرانسوى ساخته است و از روى يك كار قديمى سينماى كشورش به نام «قفس بلبل ها» (۱۹۴۵) اقتباس شده است. گفته مى شود باراتيه روزى به محل اجراى نمايش گروه كر سنت مارك بويز در شهر ليون فرانسه رفته بود و همانجا صداهاى دلخواهش را يافته است. كاراكتر اصلى در فيلم او پى ير مورانژ ناميده مى شود و ايفاى نقش وى در ايام نوجوانى اش با ژان باپ تيست مونيه و در ايام ميانسالى اش با ژاك پرن است كه دومى از تهيه كنندگان فيلم نيز بوده است. ماكزنس پسر ژاك پرن نقش يك كودك يتيم به نام پپينوت را در فيلم بازى مى كند.
موسيقى متن فيلم نيز چنان موفق بوده كه بيش از دوميليون نسخه در فرانسه فروخته است.
«به سان بهشت» از سوئد
اين فيلمى درباره يك موزيسين و رهبر اكستر است و مانند «گروه كر» مبتنى و متمركز بر سوژه موسيقى كلاسيك و مذهبى و آدمهاى مرتبط با آن است. فيلم را كى پولاك ساخته است و طى آن كاراكتر مركزى دانى يل داريوس را ملاقات مى كنيم. او يك رهبر اركستر است كه بر اثر سكته قلبى مجبور به ترك حرفه خود و بازگشت به روستايش مى شود و آنجا به آموزش گروه كر كليساى محل مى پردازد.
«به سان بهشت» كه واژه هاى سوئدى آن «Sa som I himmelen» مى شود، بازگشت پولاك را به سينماى سوئد و فيلمسازى در اين عرصه (پس از ۱۸سال غيبت او) موجب شده است. بعد از فيلم «شيطان» ساخته مايكل هافستروم كه سال پيش كانديداى اسكار برترين فيلم خارجى شد. اين دومين سال متوالى است كه سوئد براى تصاحب اين جايزه كورس برمى دارد. شروع اكران عمومى آن در اروپا از اواخر شهريورماه بوده و در اين مدت بيش از ۱/۵ميليون نفر آن را در سوئد ديده اند.
كدام يك؟
تشخيص فيلم برنده از ميان ۵كانديداى فوق قدرى سخت مى نمايد. در سالهايى مثل۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ پيروزى «زندگى زيبا است» ساخته روبرتو بنينى ايتاليايى و «ببرخيزان و اژدهان پنهان» انگ لى تايوانى از ماهها قبل از توزيع اسكار محقق به نظر مى رسيد، اما از آن پس آكادمى عادت قبلى اش را در مورد غافلگير كردن مردم تكرار كرده و به عنوان مثال «امه لى» فرانسوى را كه همگان به پيروزى اش در سال۲۰۰۱ مطمئن بودند، در صدر ننشاند و يك فيلم بوسنيايى را بر آن ارجح شمرد و تكرار تجربه «همه چيز درباره مادرم» كار پدرو المودووار اسپانيايى نيز كه از برنده هاى قاطع اسكار برترين فيلم خارجى طى ۶سال اخير بوده است، امسال سخت نشان مى دهد.
اما اگر «درياى درون» اسكار اين رده را امسال به امى نابار هموطن جوان و مستعد المودووار ارزانى دارد، كمتر از ساير احتمالات و امكانها حيرت زا خواهد بود. اين تنها برآورد نسبى و محتملى است كه مى توان بر زبان راند.