خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و هنر - راديو و تلويزيون
شش تن از وكلاي دادگستري مركز در نمابري به ايسنا با عنوان «بحث كليشه و كليشهسازي» نسبت به برخي از سريالهاي تلويزيوني ـ كه تيپ منفي از وكلا نشان ميدهد ـ اعتراض كردند.
به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا، متن اين نمابر به شرح زير است:
بحث كليشه و كليشهسازي، بحثي دامنهدار و چند وجهي است كه بارها در نقدها و اظهارات صاحبنظران هنر هفتم محل بحث و گفتگو بوده است. وجه منفي اين مباحث بر رد كليشه تكيه داشته و در مشخصههاي رفتاري و نيز خصوصيات ظاهري متمايزكننده به بيننده معرفي ميشود. ( به طور مثال نمايش قشري از جامعه با طرز پوشش و گويش خاص). اما آن چه در اين مختصر مورد نظر است نقش غيرقابل انكار صدا و سيما در اين كليشهسازي و اثرات اجتماعي آن است.
بيهيچ ترديدي سيما به لحاظ كثرت مخاطب و تاثير گسترده و عميقاش؛ مسؤوليت عظيمي در تيپسازي و نحوه ارائه شخصيتها در محصولات خود دارد و از آن جمله است نحوه ارائه شخصيت وكلاي دادگستري در محصولات سيما.
با كمي مداقه و مرور در آثار تلويزيوني كه تا به حال ديدهايد به وضوح به ياد خواهيد آورد اشخاصي كه تحت عنوان وكيل دادگستري معرفي ميشوند؛ اگر نگوييم در تمام محصولات داخلي سيما؛ در اكثر قريب به اتفاق آنها كاراكتري منفي است با مشخصاتي به اين شرح: به ظاهر خوش پوش، پول پرست، عاري از هرگونه تعهدات اخلاقي، و مجهز به جمله دستآويزهاي رنگارنگ قانوني و غيرقانوني و انواع مكرها و دغلها جهت پايمال كردن حق، فقط و فقط در راستاي حفظ منافع موكلين لزوما ثروتمند.
در اين خصوص آن چه باعث حيرت است اين كه تاكيدات تصويري و گفتاري، اصرار دارند روشن سازند اين قشر علاوه بر تمام اين محسنات (!) در رابطه با موكلين متمول خود - لابد براي به دست آوردن پول بيشتر - افرادي فاقد شخصيت و نوكر صفت هستند. شاهد اين معنا شخصيت وكلا در سريالهايي است كه در سالهاي اخير به مناسبتهاي مختلف به نمايش درآمده است. به طور مثال: شخصيت «ستار» در سريالي كه ماه مبارك رمضان سال 81 پخش شد. شخصيت وكيل مادر بهنوش در سريال كمكم كن ( كه عنوان نديمه يا راننده براي وي مناسبتر ميبود) و يا كاراكتر «بيات»، وكيل فتوحي در سريال غريبانه كه محرم امسال شاهد پخش آن از شبكه پنج بوديم.
البته اينها تنها نمونههايي است جهت يادآوري و يقينا «بينندگان عزيز» خود نمونههاي بيشتري را به ياد دارند. حال سوال اينجاست كه آيا اين رو به واحد و اين تكرار در ترور شخصيت وكلاي جامعه ايراني تنها حاصل تصادف است؟ و اگر چنين فرض كنيم؛ جامعه مصون از صدمات اين تعرض خواهد ماند؟
آيا ميتوان گفت همه افرادي كه از ميان كارشناسان رشته حقوق قضايي پس از گذراندن تمام مراحل دشوار آزمون و كارآموزي و اختبار وكالت واجد شرايط شغل مقدس وكالت شدهاند و پس از اداي سوگند جامه وكالت به تن كردهاند - بنابر اصل - همگي افرادي پولپرست و فاسد الخالاقند؟ آيا با تخفيف وكلاي دعاوي تا حد يك كار چاق كن دستگاه قضا را تلويحا زير سوال نبردهايم؟
البته بيترديد در بين تمام اقشار - از جمله در ميان وكلاي دادگستري - عناصر غيرموجه وجود دارد لكن تا كنون كدام قشر از اقشار جامعه اين چنين به تكرار در قالب شخصيت منفي نمايشها به تصوير كشيده شده است؟
اگر به جامعه پيرامون خود بنگريم خواهيم ديد اين تيپسازي علاوه بر توهين مكرر به جامعه وكلا؛ در ميان مردم ما اين پندار را به وجود آورده است كه ارتباط با وكلا خاص ثروتمندان بوده و هزينه آن در بخش هزينه تجملات دستهبندي ميشود و در نتيجه در بسياري از امور كه افراد حداقل به مشاوره با يك وكيل و گاهي به مداخله او نياز دارند بر اثر اين فرهنگسازي غلط ( كه ارتباط با وكيل را مختص متمولين دانسته و مضافا اينكه تلويحا هيچ ذيحقي را نيازمند وكيل نميداند) ؛ از مراجعه به وكيل خودداري كرده و در نهايت متحمل انواع واقسام خسارات مادي و معنوي ميشوند.
اگر چه اين روزها قوه مقننه با طرح و تصويب لايحه «بيمه وكيل» و اجباري شدن حضور وكيل در محاكمه بر لزوم گسترش خدمات وكلاي دادگستري صحه گذارده است، معذلك به نظر ميرسد رويه رسانه تصويري ملي در هجو شخصيت وكلا - كه در تمام دنيا جزو نخبگان جامعه شناخته ميشوند - كماكان بدون تغيير باقي مانده است. علي ايحال به نظر ميرسد وقت آن رسيده به منظور حفظ و صيانت جامعه ايراني، در خصوص عملكرد گذشته تجديد نظر شود.