هوشنگ مرادى كرمانى نويسنده، اديب، متولد ۱۳۲۳ روستاى سيرچ كرمان
- اخذ ديپلم هنرهاى دراماتيك از هنرستان هنرهاى دراماتيك تهران
- ليسانس زبان و ادبيات انگليسى از مدرسه عالى ترجمه ۱۳۵۳
- همكارى با راديو كرمان از ۱۷سالگى
- ترجمه برخى از كتابهاى او به زبانهاى انگليسى، آلمانى، هلندى، اسپانيايى و اتريشى
- قصه هاى مجيد او توسط آموزش و پرورش هلند در كنار آثار ماندگارى همچون هاكلبرى فين و شازده كوچولو براى ساعات مطالعات كودكان اين كشور در نظر گرفته شده است.
- برنده جايزه ويژه هيأت داوران جايزه جهانى هانس كريستين اندرسون
- برنده جايزه كتاب سال۱۹۹۴ كودكان و نوجوانان اتريش
- برخى از آثار تأليفى او عبارتند از: قصه هاى مجيد (كتاب سال جمهورى اسلامى، شوراى كتاب كودك، كانون و انتشارات معين) بچه هاى قاليباف خانه، نخل (جايزه برگزيده شوراى كتاب كودك) خمره، مهمان مامان، مرباى شيرين، مثل ماه شب چهارده، نه تر و نه خشك و...
------------------------
ديدار من با هوشنگ مرادى كرمانى به چند سال پيش برمى گردد. يك روز معمولى از پاييز سال۸۰. آن روز باورم نمى شد كه هوشنگ مرادى كرمانى خالق قصه هاى مجيد كارمند وزارت بهداشت و درمان باشد. وارد وزارتخانه كه شدم، نمايشگاهى از كتاب برپا بود و وقتى از غرفه دار پرسيدم كتابى از «مرادى كرمانى» داريد گفت نه! با اين همه مرادى كرمانى مثل هميشه ساده و صميمى با خوشرويى به استقبالمان آمد. با پولكى هايى كه سوغات اصفهان بودند. وقتى از او پرسيدم «ميان قصه نويسى و وزارت بهداشت و درمان چه سنخيتى وجوددارد؟» گفت: خب اين هم حسن داره هم عيب. حسن اش در اين است كه اگر مؤسسه اى مى رفتم كه كارش مربوط به نويسندگى و اين جور چيزها بود، حتمآً گرفتار روزمرگى مى شدم و بتدريج به يك كارگر فرهنگى تبديل مى شدم - درست مثل امروز من - اما كار كردن در يك محيطى خارج از اين محيط فرهنگى به من كمك مى كند كه آنچه را كه دوست دارم بنويسم.»(۱)
آن روزها ۲۷سال از استخدام هوشنگ مرادى كرمانى در وزارت بهداشت و درمان مى گذشت و او عيب مبرز اين ۲۷سال كار را در اين مى دانست كه بسيارى از موضوعات و چيزهايى كه مى رسيد و مى توانستم بنويسم، چون كار ادارى مى كردم و چون تعهد داشتم، تلف مى شد.
بسيارى از هم نسلان من اگر مرادى كرمانى را نشناسند، مجيد را مى شناسند. آن پسرك قدكشيده لاغر و سياه سوخته اى كه پشت دوچرخه اى ايستاده بود و مى خنديد. قصه هاى مجيد قصه هاى تك تك ما بود كه در كتابهاى مرادى كرمانى تكرار مى شد. او درباره اين مجموعه مى گويد:« داستانهاى مجيد چيزى حدود ۱۳۰داستان بود كه من از ميان آنها اين مجموعه را با وسواس انتخاب كردم و در پنج كتاب كار كردم و وقتى هم كه تمام شد خيلى ها غر زدند. خيلى ها ايراد گرفتند. حتى دوستان بسيار نزديكم كه چرا اين كار را كردى، تو خيلى راحت مى توانى ادامه بدهى، چون هم خوب جايزه مى گرفت، هم خوب چاپ مى شد و هم خوب مى خريدند و تعريف مى كردند. ولى گفتم بهتر است كه در اوج تمام كنم. البته در ايران متأسفانه تا يك فيلمى، سريالى ، كتابى كارش مى گيره، آنقدر آن را تكرار مى كنند تا قضيه كاملاً لوث شود. ولى من گفتم تا همين جا كافى است. با اينكه خيلى ها مى گفتند: «تو نان از سفره ات بريدى.»(۲)
هوشنگ مرادى كرمانى، متولد سال۱۳۲۳ است. در يكى از روستاهاى حاشيه كوير كرمان، (روستاى سيرچ كرمان) پنج ماهش تمام نشده بود كه مادرش دارفانى را وداع گفت و او مجبور بود با پدرى كه به گفته خودش «بيمار روانى» بود زندگى كند و طبيعتاً يك چنين آدم تنهاى بى كس مرتب دنبال اين بود كه ديگران دوستش داشته باشند ولى در اغلب موارد موفق نمى شد.»(۳)
از همين رو شايد بتوان مدعى شد كه در قصه هاى مجيد قهرمان اصلى خود مرادى كرمانى است. خودش پاسخ مثبت به اين فرض مى دهد و مى گويد:« بله! من خود مجيد هستم. چه مجيد چه من دنبال جلب محبت بوديم و هر دو به اين نتيجه رسيديم كه با زبان ريختن و چاپلوسى و پول و اين جور چيزها نمى شود جلب محبت كرد. بايد صادق بود و صادقانه زندگى كرد.»
مرادى كرمانى كودكى و دبستانش را در همان كوير گذراند و به عنوان كسى كه در حاشيه كوير به دنيا آمده بود و رشد كرده بود معتقد است:« زندگى در كوير با نشانه هاى خاصى همراه است. آسمان باز و روابطى كه براساس كار سخت شكل مى گيرد، براين ماجرا تأثير مى گذارد. كويرى بودن مرادى كرمانى و محروميت هاى شديد عاطفى اقتصادى در سرتاسر آثار مرادى كرمانى مشهود است و اگر جذابيت و جاذبه اى مى توان در نوشته هاى او يافت، شايد به واسطه همين روح كويرى و دردمندى است كه به زبان و قلم شيواى او به تصوير كشيده شده و مى شود.»
مرادى كرمانى نوجوانى اش را در كرمان گذراند. با همان مصائب و رنج هايى كه مرادى كرمانى در قصه هاى مجيد آنها را به تصوير مى كشد. با اين همه و على رغم تمام آن سالهاى سخت و محنت آور مرادى كرمانى جذب و علاقه مند به هنر و كارهاى هنرى مى شود. مى گويد:« توى كرمان به خاطر علاقه ام به كاراى هنرى، در دبيرستان بيشتر با كسانى معاشرت مى كردم كه دستى در هنر داشتند. يكى از آنها محمدعلى مصطفى زاده ابراهيمى بود كه خط مى نوشت و وضع مالى اش هم خوب بود.»(۴) و البته ما اين محمدعلى مصطفى زاده ابراهيمى را در قصه هاى مجيد مى بينيم كه به عنوان يك شخصيت حضور دارد.
در ميان نويسندگان معاصر مرادى كرمانى جايگاه ويژه اى دارد. ويژه به اين علت كه او از معدود نويسندگانى است كه تا اين حد از داستانهايش در عالم سينما استقبال به عمل آمده باشد. به طورى كه نوزده داستان از ميان داستانهاى او شامل قصه هاى مجيد (يازده قصه)، چكمه، خمره، تيك تاك، مشت بر پوست، كيسه برنج، مرباى شيرين، تك درختها و مهمان مامان ، مرادى كرمانى نمونه آشكار ارتباط ادبيات و سينماست. او حتى ركورد غلامحسين ساعدى را نيز شكسته است و از او به عنوان مطرح ترين نويسنده ادبى - سينمايى پس از انقلاب مى توان نام برد. آوازه قصه هاى مرادى كرمانى و ورودش به عرصه سينما خيلى ساده شروع شد و در اين بين نبايد از تأثير بسزاى كيومرث پوراحمد گذشت. چه فيلمهاى ساده، صميمى و روانى كه او توانسته بود از داستانهاى مجيد بسازد و طى ۹ هفته در روزهاى جمعه بر روى آنتن ببرد تأثير شگرفى در تولد دوباره مرادى كرمانى و آثار گرانبهايش داشت. جالب اينجاست كه آوازه سريالهاى پوراحمد وقصه هاى كرمانى محدود به جغرافياى ايران نشد و سر از بخش فارسى راديو بى بى سى و سوئد و... درآورد.
در واقع، الگوى محتوايى كه هوشنگ مرادى كرمانى در داستانهايش از آن بهره مى برد، شكل خام و فرم نيافته اى است كه ماده اصلى و روح خود را به يك فرم يك اثر سينمايى ساخته نشده تحميل مى كند. وجه ناتوراليستى آثار مرادى كرمانى هيچگاه به تنهايى نتوانسته خود به خود شكل استتيك گرايانه، نوستالژيك و بومى بگيرد. مسجد، بازار و مكانهاى سنتى، اشيا و عناصر دكوراتيو قديمى ، يك به يك به عنوان مايه هاى خلق تصاوير داستان نمود عينى به ذهنيت مخاطب اثر مى بخشد. شكل تصويرى كه عمدتاً مرادى كرمانى با خلق فضا از آنها بهره مى جويد و خودش پس از نوشتن حدود ۱۵۰ قصه و طرح اوليه اذعان مى دارد: وقتى مى خواستم براى كتاب اين طرح ها را بازنويسى كنم، ديدم چه سرمايه اى از موضوعات بكر ايرانى دارم. و او خالق اين فضا و مفاهيم مى شود. «كاراكترهايى» كه مرادى كرمانى از آنها بهره جسته است، عمدتاً مايه اصلى درام هاى سينمايى را بدون ايجاد دست كارى در خود به وجودمى آورد. شكل روايت خطى در اين داستانها اجازه مى دهد پيچيدگى رباط و قصه عينيت بيرونى ترى بگيرد. اين روند با الگوهايى كه مرادى كرمانى از شخصيتها به ما ارائه مى دهد مرتبط است. اغلب شخصيتها با يكديگر يك نوع كنتراست و توازن برقرار مى كنند. اين كنتراست مى تواند روى دنياى آدمها بنا شود و تضادى را شامل گردد كه از دو دنياى مختلف نشأت بگيرد و مى تواند، چنان تكثرى ميان دنياها را به ما معرفى كند.(۵)
مرادى كرمانى خودش در اين باره مى گويد: يك اصل كلى كه من هميشه در زندگى به آن توجه دارم، اين است كه در هر آدمى با هر شرايط و موقعيتى يك آدم نيازمند مى بينم. حتى بدترين آدمها، در بدترين شرايط، يك «نياز» دارند كه تو اگر آن نياز را كشف كنى، مى توانى با آن آدم دوست شوى. آدمى كه دارد چاخان مى كند و دوست دارد خودش را يك چيز ديگر نشان بدهد هم يك نياز روانى دارد. به خاطر همين نگاه است كه در داستانهاى من، تقريباً آدم بد وجود ندارد همانطور كه آدم خيلى خوب هم وجود ندارد. وقتى اين طورى به زندگى نگاه كنى، با مردم مهربان تر مى شوى. من با هيچ كس قهر نيستم و تصور مى كنم دشمن هم ندارم.(۶)
جالب اينجاست كه حتى قصه هاى مجيد مرادى كرمانى كه در دوران وزارت ارشاد سيدمحمدخاتمى به عنوان كتاب سال انتخاب شده بود حق ورود به مدارس را نداشت و با اين حال هنوز هم بچه هايى كه اصلاً نمى دانند بازار و مسجد و خيابان كجاست و فقط در آپارتمان زندگى مى كنند و حوض و حياط و بازار را نديده اند با مجيد وقصه ها ارتباط برقرار مى كنند و اين امر نشان دهنده چيزى جز خلاقيت مرادى كرمانى نيست. قهرمان مرادى كرمانى در اغلب داستانهايش كودك جهان وطنى است كه در خلال مايه هاى بومى شكل دوگانه اى مى گيرد. دغدغه هاى امروز كودكانه ما و تجسم مايه هاى ايرانى، هر دو يكجا در شكل شخصيت پردازانه آثار مرادى كرمانى ديده مى شود.(۷)
قصه هاى مرادى كرمانى حاوى ويژگى سادگى و الگوى معناشناختى است. اين شكل در ادبيات به سهل و ممتنع بودن تعبير و ختم مى شود. روندى كه در فرم نوشتارى او نيز خود را نمايان ساخته است و اين وقتى است كه او روايتى از ايثار، مقاومت، گذشت و فداكارى را بيان مى كند. در ابتدا شكل بيان و موقعيت ايجاد شده در آثار مرادى كرمانى آنچنان عدم سنخيتى با رويداد از خود نشان مى دهد كه به نظر با بدترين نوع پرداخت مواجه مى شويم، اما با مرور چندباره قصه، سادگى، بيان، شيوه كلاسيك و روشمند روايت و مفاهيمى كه هر كدام زيرلغات و كلمات خود را پنهان كرده بودند، اندك اندك و با تكرار هويدا مى شود. (۸)
درواقع مرادى كرمانى، با شناخت موقعيت و محيط حاصل حاضر قصه هايش به شكلى كنايه آميز به انتقاد از الگوهايى چون سرمايه دارى و تراست هاى تبليغاتى (مرباى شيرين)، هجو تجددگرايى(قصه كراوات) و مذمت فقر (مهمان مامان) مى پردازد و همان مؤلفه هايى كه فيلمسازان از راههاى مختلفى درصدد رسيدن به آنها هستند را پيش رو مى گيرد. با اين همه مرادى كرمانى هيچگاه اين پيام ها را به صراحت و به صورت لحنى پرخاشگرانه همچون اغلب نوشتارهاى ادبى حال حاضر كه حجم وسيعى از ادبيات مارا به خود اختصاص داده اند، بيان نمى دارد و تمام نكات مورد نظر خود را به روانترين شكل ممكن و با لحنى ساده و مناسب و دور از تكلف بيان مى كند.
و اينك هوشنگ مرادى كرمانى در آستانه ۶۲ سالگى ،زندگى كوتاهى را مى ماند كه از حاشيه آفتاب و كوير شروع شده و پس از سالها سرگردانى به سرزمين آرام قلم و كاغذ رسيده و آنقدر نوشته و نوشته و خلق كرده كه ديگر چون قهرمان پيرمرد و دريا همينگوى به دنبال تكرار روزهاى پرشكوه جوانى است وصيد بزرگ ديگر. هر چندكه با شكوه ترين آثارش مهراوج كارى اش به عنوان يك نويسنده در محاق بدبينى و ترديد ماند اما حالا به واسطه صبرى كه در آن سالها به خون دل خرج كرده آثارش فراتر از جغرافياى آدم هاى كوتوله، به آن سوى دنيا مى رود و حتى جزو آثار درسى كودكان هلندى مى شود. چه او مرادى كرمانى است. خالق سادگى و صميميت و كودكى است. چه او خالق مجيد وقصه هاى مجيد است. او راوى كودكى تمام كودكان فقرزده ايرانى است.
چه او پيش از هر چيز هوشنگ مرادى كرمانى است!
پى نوشت ها:
۱- ايران جمعه، ۲- همان
۳- روزنامه ايران، ۸۳/۳/۱۷
۴- همان
۵- نگاهى به قابليت هاى نمايشى آثار هوشنگ مرادى كرمانى، روزنامه ايران، ۸۳/۵/۲۵
۶- روزنامه ايران، ۸۳/۳/۱۷
۷- همان،
۸- همان