امروز، روز شاعر زندگي و عشق، خيام نيشابوري است و به همين مناسبت مراسم بزرگداشت اين شاعر بزرگ ايراني در نيشابور برگزار ميشود. مدير فرهنگ و ارشاد اسلامي نيشابور اعلام كرده كه آرامگاه خيام امروز در نيشابور گلباران ميشود. همچنين قرار است امروز همزمان با روز خيام، شاعر، رياضيدان و منجم بزرگ ايراني همايشي با حضور منجمان برجسته و اساتيد دانشگاههاي مختلف كشور در فرهنگسراي سيمرغ زادگاه خيام برگزار شود. ميهمانان ويژه اين مراسم پرويز شهرياري و حجت الحق حسيني دو تن از اساتيد برجسته رياضي و نجوم خواهند بود.علاوه بر اين براساس گزارش ايسنا و به نقل از مدير فناوري اطلاعات سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري خراسان رضوي قرار است از امروز سايت اينترنتي خيام همزمان با روز بزرگداشت اين شاعر راهاندازي شود.در اين سايت كه آدرس اينترنتي آن گغ.قعضووضعف.ننن است مقالاتي درباره شخصيت و زندگينامه خيام قرار داده شود. همچنين پژوهشهاي انجام شده، كنگرهها و همايشها و آرامگاه خيام نيز در اين سايت معرفي شده است. محمد صنعتي، نويسنده و پژوهشگر درباره خيام گفت: خيام از معدود شاعران ايراني است كه اتفاقا به زندگي علاقهمند است. اين نويسنده و پژوهشگر در گفتوگويي با ايسنا، عنوان كرد: خيام به مرگ ميانديشد، اما مرگپذير نيست و تفاوتش با مولوي، عطار، سنايي و عراقي در اين است كه آنها نه تنها مرگانديش، بلكه گاهي تسليم مرگند، چنانكه در شعر عطار به نوعي موت ارادي پرداخته ميشود. او ادامه داد: اما در شعر خيام با تاسف او از مرگ و اينكه چرا جهان فناپذير است، روبروييم و اين تاسف از مرگ و نيستي در تمام رباعيات او به چشم ميخورد. صنعتي گفت: خيام احساس نميكند زندگي پوچ است، بلكه معتقد است اگر زندگي تلخ است، بخاطر كوتاه بودن آن و پاياني است كه به مرگ منجر ميشود، يعني جدايي و رنجي كه انسان در رابطه با اين از دست دادنها دارد، او را ناراحت ميكند. وگرنه در تمامي رباعيات او تاكيد بر اين است كه چون دنيا فناپذير است و مرگ در انتظارما است، بايد لذت ببريم و خوش باشيم. درواقع توجه خيام به مرگ و مرگانديشي، به نوعي با شوق و شور زندگي همراه است. او در ادامه تصريح كرد: البته اين شور و شوقي كه او دارد، همراه با نوعي خشم است و اين آن چيزي است كه هدايت در نگاه خيام و عيش خيام ديده است.
هدايت در مقدمهيي كه بر ترانههاي خيام مينويسد، ميگويد او به گونهيي عيش ميكند كه انگار دندانهايش را به هم فشرده و با غيظ ميگويد خوش باشيم كه شايد اين برداشت تا حدودي درست باشد، ولي از درجه عيش خيام كم نميكند.
صنعتي افزود: خيام آن قدر به زندگي علاقهمند است كه حتي ميگويد او را جايي دفن كنند كه گل و سبزه باشد، يعني ميخواهد زندگياش را به تدوام زندگي در طبيعت پيوند دهد. اين به آن معناست كه انگار خيام ادامه زندگي را در گل و گياه ميبيند و گويي به نوعي تفكر تناسخي معتقد است كه اينها از نشانههاي اين است كه شوق زندگي در خيام وجود دارد.
او در ادامه يادآور شد: به همين جهت است كه ميبينيم از بين شاعران ما در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، خيام است كه مورد توجه ويژه غربيها قرار ميگيرد و علت اين است كه نوعي هماهنگي بين تفكر او و تفكري كه در رابطه با خواست زندگي در مدرنيته رواج داشت، وجود دارد. اما در دوران جديد وعصر پستمدرن كه نوعي توجه خاص به مرگ وجود دارد، شاعران ديگري از ما مثل مولوي مورد توجه قرار گرفتهاند كه البته باز مولوي هم به زندگي علاقهمند است و جزو آن عرفايي محسوب نميشود كه تمام زندگي را پوچ ميدانند واز ابتدا خود را براي مرگ آماده ميكنند. دكتر صنعتي سپس درباره مقابله خيام با تحجرگرايي و جمود فكري به خبرنگار ايسنا گفت: از نقطه نظر شوق و خواست زندگي خيام را به مدرنيته ربط دادم و طبعات خيام به دليل اينكه انديشه معطوف به زندگي داشت، با هرگونه تحجر سازگاري نداشت و هر چيزي كه بخواهد زندگي را متوقف و ايستا كند، براي او قابل فهم نبوده، او بيش از اينكه شاعر باشد دانشمند و رياضيدان بود و اصلا نميتوانست خود را با تحجر و نوعي تعمد سازگار كند.
اندوه فلسفي در شعر خيام
خيام از پرچمداران مبارزه با انواع مقدسمابيها و خشكيهاي زاهدانه است. احمد ابومحبوب نويسنده و پژوهشگر نيز عنوان كرد: حافظ كه يد طولايي در اين زمينه دارد، بسيار تحت تاؤير خيام است و بسياري از شعرهاي حافظ، بخصوص در اين زمينه، موتيفها و مايههاي شعر خيام را به خود پذيرفته است. او با اشاره به درگيريهاي خيام با قشرينگريها و قشريگريها يادآور شد: خيام به دليل دانشمند بودن، بسيار مورد اتهام قشريگراياني مثل امام محمد غزالي واقع شد و حتي توسط او مورد اتهام و تكفير قرار گرفت. ابومحبوب سپس درباره مطرح شدن مرگ در شعر خيام و توجه او به اين مقوله عنوان كرد: خيام اتفاقا از شاعراني است كه اصلا مرگانديش نيست. مرگانديشي تفكري منفي است و به شعرهايي سياه و تيره منجر ميشود، ولي خيام، برعكس، شادي و زندگي در شعرش موج ميزند و به گونهيي با مرگانديشي مخالف است.
او افزود: تمايل به مرگانديشي، يعني كنار گذاشتن دنيا و زيباييهاي آن كه خيام دقيقا با اينها مخالف است. وي در عين حال، متذكر شد: خيام اگر هم مرگ را مطرح ميكند، بخاطر توجه به زندگي است، نه مرگ و زندگي پس از آن. همانطور كه هر چيزي با ضد خودش شناخته ميشود، نگاه خيام به مرگ هم به دليل توجه او به زندگي است. اين مدرس دانشگاه در ادامه تصريح كرد: خيام از مرگ متاسف است و ناراحتي از مرگ را مطرح ميكند، بخاطر اينكه به زندگي ميانديشد، او چو زندگي را اصل ميداند، ميخواهد مرگ را نفي كند، اما ميبيند مرگ واقعيتي حتمي و تقديري است و از اين ناراحت ميشود كه چرا زندگي كه معتقد است زيباست، بايد از بين برود. طرح مساله مرگ در شعر خيام، نه بخاطر توجه به آن، بلكه به خاطر نفي آن است. او البته مرگ را ميپذيرد و معتقد است زندگي پس از آن به شكل ديگري در خاك و سبزه و ... ادامه حيات ميدهد، به اين خاطر است كه ميگويد به پديدههاي طبيعت احترام بگذاريم. ابومحبوب گفت: بر خلاف آنچه گاهي مطرح ميشود، خيام شاعري مايوس و نااميد نيستأ در شعر او اندوه فلسفي ديده ميشود، اما ياس فلسفي نه، و از اين جهت او با ابوالعلاء معري كه او را در ميان شاعران عرب به خيام نزديكتر ميدانند، متفاوت استأ چراكه در شعر ابوالعلاء معري ياس حاكم است. او افزود: خيام زياد با كسي حرف نميزد و حتي همه مسائلي را كه به آنها رسيده بود، مطرح نميكرد. او بيشتر در خودش ميانديشيد و اهل زمانه را لايق اين نميديد كه حرفهايش را مطرح
كندأ او از لحاظ روانشناسي داراي نوعي اندوه در كنار كم سخني بود و يك آدم كم حرف اگر بخواهد شعري بگويد، كوتاهترين قالبها را انتخاب ميكند. درواقع خيام متفكري است كه انديشههايش را در قالب كوتاه رباعي بيان كرده و به عنوان يك شاعر حرفهيي مطرح نبوده است. ابومحبوب در ادامه خاطرنشان كرد: شايد تاسفبار باشد كه ما از ديدگاه متفكر، فيلسوف و دانشمند به خيام نگاه نميكنيم و بيشتر او را شاعر ميدانيم، در صورتي كه شايد لازم باشد امروز به عنوان يك فيلسوف، دانشمند و رياضيدان به او بنگريم. احمد ابومحبوب سپس درباره توجه ويژه غربيها به شعر خيام و شناخته شدن او در آنجا عنوان كرد: شانسي كه خيام آورده اينكه زودتر از بقيه ترجمه شد و بعد با آن موتيفهاي فلسفياش و همچنين با روحيه شاديطلبانه و دم غنيمت شمارياش، بيشتر با روح دنياگرايي و لذت از دنيا كه بعد از دوره روشنگري در غرب مطرح شد، تطابق داشت و به همين علت، بسرعت جاي خود را باز كرد.
-------------------------------
چند رباعي از عمر خيام - برگرفته از سايت ادبکده
برخيز بتا بيا ز بهر دل ما
حل كن به جمال خويشتن مشكل ما
يك كوزه شراب تا به هم نوش كنيم
زان پيش كه كوزه ها كنند از گل ما
---------------
آمد سحري ندا ز مي خانه ي ما
كاي رند خراباتي ديوانه ي ما
برخيز كه پر كنيم پيمانه ز مي
زان پيش كه پر كنند پيمانه ي ما
---------------
امروز تو را دسترس فردا نيست
و انديشه فردات بجز سودا نيست
ضايع مكن اين دم ار دلت شيدا نيست
كاين باقي عمر را بها پيدا نيست
-----------------
اي آمده از عالم روحاني تفت
حيران شده در پنج و چهار و شش و هفت
مي خور چو نداني از كجا آمده اي
خوش باش نداني به كجا خواهي رفت
-----------------
اي چرخ فلك خرابي از كينه ي تو است
بيدادگري شيوه ي ديرينه ي تو است
اي خاك اگر سينه ي تو بشكافند
بس گوهر قيمتي كه در سينه ي تو است
-----------------
اي دل چو زمانه مي كند غمناكت
ناگه برود ز تن روان پاكت
بر سبزه نشين و خوش بزي روزي چند
زان پيش كه سبزه بر دمد از خاكت
-----------------
اين بحر وجود آمده بيرون ز نهفت
كس نيست كه اين گوهر تحقيق بسفت
هر كس سخني از سر سودا گفتند
زان روي كه هست كس نمي داند گفت
----------------
چون عهده نمي شود كسي فردا را
حالي خوش دار اين دل پر سودا را
مي نوش به ماه تاب اي ماه كه ماه
بسيار بتابد و نيابد ما را
---------------
چون در گذرم به باده شوييد مرا
تلقين ز شراب ناب گوييد مرا
خواهيد به روز حشر يابيد مرا
از خاك در ميكده جوييد مرا