شراره نوری
نمی دونم از كجا و چگونه شروع كنم، خصوصا وقتی آهنگ تصور کن، کار جديد سياوش قمیشی از آلبوم روزهاى بى خاطره فضاى اطاق را در بر گرفته! تصور كن...
بگذارید اول از احساسم بگم. با شنيدن شعر و ریتم این آهنگ، " . . . جهانیرو تصور کن پر از لبخند و آزادى، . . ." اشک شوق توام با غم و اندوه وجودم را فرا ميگيره. شادی ازاین رو که اگه اين واژه ها ماديت پيدا کنه، چه دنیای زيبايى میشه و خوشبختانه به تعداد انسانهای که براى متحقق کردن این رویار قدم پيش ميگذارند روز به روز بيشتر و بيشتر میشه و غمگین از اين رو كه چقدر از آن دنیا دوريم و چقدر از آن فاصله داريم. عمیق این جان انسانهاست كه هر لحظه از داست میره
اما چرا در رابطه با سیاوش قمیشی مینویسم؟ براى اينکه موزيک فارسى برای یكبار هم که شده تونست نياز واقعى انسانها را به آزادى و برابرى و دنياى فارغ از مرز و ملت در قالب موسيقى و آهنگ بيان کند و به نظرم گام بسیار با ارزش و قابل ستایشی است در راه مدرن كردن شعر و هنر در جامعه ما، چیزی كه به ندرت در تاریخ موسيقى فارسی میشه جست و پیداش كرد. میدونید اگه این دنیای كه در این شعر و آهنگ ترسیم میشه وجود داشت و تازه انتخاب شغل هم از سر اجبار یا شرایط خاص محیط نبود؛ شاید من هم يک خواننده ميشدم و با همین سبكی كه ازش دارم صحبت میكنم شعر میگفتم و میخوندم!
من کارهاى سیاوش قمیشی رو سالهای گذشته دوست میداشتم و سعی میكردم مجموعه ای از كارهاش رو داشته باشم تا هربار هوس آهنگی دلنشین از ایشون را كردم بتونم سریعا به مراد دل برسم. اما با شنیدن یكی از كارهاش كه اون روز احساسی کاملا متفاوت با آنچه که امروز به من دست داد، فاصله ای عجیب بین دركم از دنیای پیرامونم و این آهنگ به من دست داد. فاصله ای كه بعد اون دیگه احساس جمع آوری مجموعه كارهای ایشان را در من بر نمی انگیخت... فكر میكنم شما هم حدس زدید از كدوم آهنگ دارام حرف میزنم؟! درسته... همون آهنگ! "... هیشكی مثل ایرونی نمیشه، ایرونی ساقه و برگ و ریشه ...". میدونید منظورم اصلا این نيست كه همه باید سیاسی باشند و موزیك و شعر و نقاشی و فیلم و همه دنیای ما باید از توپ و تفنگ و فقر و زشتیها، شب و روز بگه. ولی ميتونه از انسان و انسانيت، آزادى و آزادگى و برابرى و برابر بودن بگه و همزمان لطیف و رمانتیك نيز باشه، نميتونه باشه؟! اون زمان وقتی آهنگ "هیشكی مثل ایرونی نمشه" رو شنیدم بارها به خودم گفتم اگه آدم این آهنگ رو به زبانهای دیگه ترجمه كنه چه چیزى از انسان مدرن سال ٢٠٠٥ رو میتونه نمایندگی كنه؟! و واقعا چه تصویر یا پیامی به دنیای مدرن از اینگونه تفكرها میده... اما سیاوش قمیشی بعد از اون كارهای جدید زیادی ارائه داد و آهنگهای زیبایی مثل "بی سرزمینتر از باد" یا "لعنت به چراغ سرخ" رو عرضه كرده. ولی احساس من در این میان با همه قشنگی و دلنشینی كارهایی از این دست، به جای اولیه خود كه احساس خوبی هم بود برنگشت، چون اگه میخواستم به جمع آوری كارهای ایشان ادامه دهم كه یك نقطه در ابهام برام بوجود میاورد. ولی از امروز صبح و با شنيدن این آهنگ زيبا و انسانى که بارها اشك به چشمهايم آورد، احساس سالهاى گذشته ام را نسبت به کارهاى سياوش قميشى پيدا کردم. همينجا همه شما عزيزانى رو که اين آهنگ زيبا را نشنيده اند رو دعوت ميکنم که آنرا حتما گوش کنند ...
در پايان، متن شعر آهنگ "تصور کن" از سياوش قميشى را مى آورم که شما هم بخوانيد و لذت ببريد و .....
تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته
جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخت خوشبخته
جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست
جواب همصداییها پلیس ضد شورش نیست
نه بمب هستهای داره نه بمبافکن نه خمپاره
دیگه هیچ بچهای پاشو روی مین جا نمیذاره
همه آزاد آزادن همه بیدرد بیدردن
تو روزنامه نمیخونی نهنگها خودکشی کردن
جهانیرو تصور کن بدون نفرت و باروت
بدون ظلم خودکامه بدون وحشت و تابوت
جهانیرو تصور کن پر از لبخند و آزادی
لبالب از گل و بوسه پر از تکرار آبادی
تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه
اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه
تصور کن جهانیرو که توش زندان یه افسانه است
تمام جنگهای دنیا شدن مشمول آتشبس
کسی آقای عالم نیست برابر با همن مردم
دیگه سهم هر انسان تن هر دونه گندم
بدون مرز و محدوده وطن یعنی همه دنیا
تصور کن تو میتونی بشی تعبیر این رویا