آن ها که با باد نرفتند، آن ها که رنگ عوض نکردند، آن ها که بله قربان گوی هر دوران نشدند... و آن ها که چو بید بر سر ایمان خود لرزیدند؛ آتشی افروختند و بر باد شدند! آن ها دانسته و ندانسته، آماج انواع تهمت ها قرار گرفتند؛ تهمت ها، تامل نشده از سوی ملت آگاه و هنر دوست!! دهان به دهان گشت، اندیشه به محاق رفت و متن از اندیشمندان خالی شد تا جولانگاه با باد رفتگان شود!
از خود می پرسیم؛ دوستی کی بر سر آمد؟دوستداران را چه شد؟ آیا بی دوستی خلاء در عمق هستیمان لانه نمی کند؟ آیا با سرسام زمانه رفتن، اندیشه را کشتن تا پیس باشیم و تندرست، می تواند تسلایی بر رنج هستیمان باشد؟! خبرها همواره کوتاه است. لزومی هم نیست که قاصدک آن ها را بیاورد؛ خبر خود می آید. آمد: حسن فتحی هنرمند تئاتر را در همین چند روز پیش به دلیل نداشتن هزینه بیمارستان، در اوج بیماری به کنار خیابان گذاشتند و هر چند بعد، ناچار کمی به او رسیدند، ولی آن، پایانی شایسته انسان، انسان هنرمند نبود. و اینک نوبت به استاد او، مصطفی اسکویی رسیده است. مصطفی اسکویی، دوست، همکار و همرزم عبدالحسین نوشین!، مصطفی اسکویی، شاگرد زاوادسکی که استادش استانیسلاوسکی بود. استانیسلاوسکی،هنرمند جاودانه تئاتر که "سیستم"را کشف کرد و بازیگری را برخوردار از تکنیک کرد. تکنیکی که جسته و گریخته و تکه پاره، سال هاست که همه اساتید تئاتر ایران، چه در دانشکده ها، چه در آموزشگاه ها و چه بر صحنه های تئاتر، بدون نام بردن از استانیسلاوسکی و مصطفی اسکویی که تمام عمر خود را در شرایطی سخت، صرف تعلیم این سیستم در ایران کرد، از آن بهره می برند. بگذریم و خبر را به پایان بریم: دکتر مصطفی اسکویی، پدر تئاتر علمی ایران، بیش از بیست روز است که در بستر بیماری است.