خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
هنوز وقتي از رهي معيري و علي تجويدي ياد ميكند، برانگيخته ميشود؛ كساني كه به همراه او، ترانههايشان در يادها مانده و هنوز بر لبها زمزمه ميشوند و يادها را به گذشتههاي دور ميبرند.
بيژن ترقي در آستانهي ٧٦ سالگي و در بستر بيماري، هنوز به فكر ترانه است و ترانهسرايي كاري است كه يك عمر به آن پرداخته است.
اين روزها ترانهاي براي وطن سروده كه بهتازگي در تالار وحدت بنياد رودكي، توسط سالار عقيلي اجرا شده است. به قول خودش، ميخواسته آخر عمري براي وطنش شعري ساخته باشد.
اين پيشكسوت ترانهسرايي كشور در ديدار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، وضعيت ترانهسرايي معاصر را دلخراش ميداند و معتقد است كه عدهاي آبرو و حيثيت موسيقي، شعر و ادب اين مملكت را در داخل و خارج از كشور، از بين ميبرند.
او رهي را ترانهسراي بزرگي ميداند كه هنوز ترانههاي او احساسش را برميانگيزند. رهي از نظر او كسي است كه سر و سامان و شكل ادبي فوقالعادهاي به ترانه بخشيده و جامهاي به كار آهنگسازي داده و آبرويي به ترانهسرايي بخشيده است.
ترقي عمرش را صرف ترانهسرايي كرده؛ با گله از وضعيت ترانهسرايي امروز، ميگويد: بايد كار آهنگسازي و ترانهسرايي را به دست متخصص دهند؛ نه اينكه هر كس از راه رسيد و ادعاي آهنگسازي كرد، ترانه به دستش دهيم؛ اين ترانهها اعتباري نخواهد داشت و باري به هر جهتاند. ”بزنم به تخته رنگ و روت وا شده / بزنم به تخته صورتت ماه شده”، ترانهي در شان اين فرهنگ و تمدن سترگ است؟ واقعا ترانهي ما اين است؟ اين ترانه است؟ حاصل زحمات ٥٠ سالهي ما بايد اين باشد؟ اين عده اصلا يادشان نيست مملكت آبرو و فرهنگي دارد و عدهاي عمرشان را سر اين وادي گذاشتهاند. گله نميكنم؛ اما هر كس را خدا براي كاري آفريده، اين كار كاري الهي است. كاري نيست كه هر كس انجام دهد.
ترقي پرويز ياحقي را بتهوون ايران ميداند كه عشق و فكرش را تا آخرين نفس روي موسيقي و مضمون والاي ايراني ميگذارد. سراغ آنها نيامدن و قطع حقوق كردن ياحقي را شوخي بدي ميداند.
ميگويد: ترانهسرايي عشق ميخواهد و عشقهايي چون من و پرويز ديگر ديدني نيست. مردم كه ديوانه نيستند همهي عمرشان را سر چيزي بگذارند كه آخرش هيچ چيزي نيست.
نقبي به گذشتههاي دور ميزند؛ زماني كه برنامهي گلها بنيان گذاشته شد، يك اتاق ٦ در ٤ شد اتاق برنامهي گلها، يك فرد، از اين اتاق سراغ حسين ياحقي، مجيد وفادار، مرتضي محجوبي، بزرگان موسيقي اصيل سنتي ايراني كه كنار افتاده بودند، رفته و آنان را به ميدان آورد و اينگونه، آثار آن دوره بهياد ماندني شدند.
ترقي كار شعر و شاعري را هرگز با سياست مخلوط نكرده، معتقد است: عشق به وطن و خانواده، مثل نماز و روزه، مختص خودمان است. مسائل هنري را مثلا نميشود با نفت قاطي كرد، ما با نفت كاري نداريم، راه ديگري را رفتهايم. هنرمند، نبايد داخل مسائل سياسي شود.
او از اين موضوع دلگير است كه ديگر براي ساختن ترانههاي امروز كسي به سراغ ترانهسرايان پيشكسوت نميرود. تجربيات گذشتگان را در ترانهسرايي بسيار مهم ميداند، اما امروز كمتر كسي از اين تجربيات استفاده ميكند. ميگويد: امروز شعر نو را هم به صورت ترانه درآوردهاند؛ مثلا شعر ”زمستان” اخوان ثالث را خواندهاند، روي شعر نو كه نميتوان آهنگ گذاشت.
ترقي آرزويش اين است كه آيندهي ترانهسرايي اين مملكت درخشان و روشن باشد و معتقد است: براي اين كار، بايد آثار اصيل گذشته را بازخواني كرده و بزرگان اين مملكت، بزرگاني مثل بنان، معرفي شوند.
در ميان كلامش دوباره از رهي معيري ياد ميكند و ترانههاي بهياد ماندني او، ميگويد: به دنبال كار بايد رفت؛ چراكه هنوز اشخاصي در كار ترانهسرايي هستند، اما امثال رهي را بايد به خواب ديد.
بيژن ترقي متولد ١٣٠٨ است كه از آثار او، مجموعهي «برگريزان» است. «از پشت ديوارهاي خاطره» اثري ديگري از اين ترانهسراست كه در آن، به نقل خاطراتش با كساني چون نيما يوشيج، شهريار، پرويز ياحقي، ابوالحسن صبا، رهي معيري، علي تجويدي و... پرداخته است.
از ترانههاي اين ترانهسرا، به برگ خزان، آتش كاروان، تكدرخت، طاووس و سايه ميتوان اشاره كرد.
ترقي فعاليت ادبي خود را با استاداني چون ملكالشعراي بهار، اميري فيروزكوهي، نيما يوشيج و شهريار آغاز كرده است و با هنرمندان و آهنگسازان نامي روزگار خود چون ابوالحسن صبا، رضا محجوبي، علي تجويدي، داريوش رفيعي و پرويز ياحقي همكاري نزديك داشته است.
وي هماكنون مشغول تدوين گزيدهاي از مجموعهي ترانههايش، با عنوان ”آتش كاروان” است.
گزارش از: خبرنگار ايسنا، زينب كاظمخواه