شناسنامهی کتاب:
ارمغان مور (جستاری در شاهنامه)
شاهرخ مسکوب 1304- 1384
تهران: نشر نی 1384 [2005]
274 صفحه
"ارمغان مور" در بارهی فردوسی و شاهنامه است که شاهرخ مسکوب سالهای سال با آنها زندگی کرد و آنهمه دوستشان داشت.
حسن کامشاد که بازخوانی و غلطگیری این آخرین کار مسکوب را به عهده داشته میگوید که نگارش این اثر: "بیش از هر نوشته دیگری توان شاهرخ را فرسود. عصاره جانش را کشید."
پس این باید کتابی باشد که نمیتوان به آسانی آز آن گذشت!
گدشته از ادای دین به فردوسی و شاهنامه، این اثر ادای دینی است به زبان فارسی. این کتاب را حتا میتوان تنها بهخاطر لذت بردن از مزهی شیرین زبان فارسی هم خواند.
کار بزرگ شاهرخ مسکوب در "ارمغان مور" این است که شاهنامه را به عنوان کتابی پیوسته با مضمونی یگانه و هدفی روشن ارائه میدهد و نه همچون منظومههایی از هم گسیخته و بیرابطه که بیان جنگ پهلوانان و ماجراهای شاهان باشد.
او دید فردوسی را در شاهنامه، در مورد "پنج مفهوم بنیادی": زمان، آفرینش، تاریخ، جهانداری و سخن میکاود و هرکدام از این مفهومها را سرآغاز یک بخش کتاب قرار میدهد.
او با توجه به متن شاهنامه و با بررسی مفهومهای بالا در آیینهای زروانی و زرتشتی، تلاش میکند که سیستم فکری و جهانبینی فردوسی را کشف کرده و روشن سازد.
در پیشگفتار کتاب میگوید: "در این جستار کوشیدهام تا کتاب در جایگاه تاریخی خود نهاده و مطالعه شود" و منظورش این است که میخواهد متن شاهنامه را در گذر زمان و بر اساس سه دوران اساطیری، حماسی و تاریخی بررسی کند.
زمان اساطیری، زمانی است کیهانی و مربوط به "پیدایش ایزدان و اهریمنان، آفرینش مینو و گیتی و رستاخیز".
زمان حماسی مربوط است به "رویارویی انسان با جهان و جهانیان- پدیدهها و نیروهای طبیعت با آدمی و دیو و پری".
و زمان تاریخی در رابطه با "تجربه روزانه اجتماعی ماست و با آن سنجیده میشود".
"ارمغان مور" کتابی است که نخست پیریزی شده و سپس با بهترین مصالح، به استواری ساخته شده و سرانجام با فارسی فاخر و بسیار خوشآهنگی پیراسته گردیده است. بیگمان در این کار، او به کار معمارانهی فردوسی در شاهنامه چشم داشته، چرا که بارها در همین کتاب به کاخسازی فردوسی از سخن اشاره میکند و برای نمونه میگوید: "در شاهنامه تاریخ و زبان با هم و درهم ساخت و سامان مییابند. هم طرح هر دو افکنده میشود و هم مرز و میزانشان معین میشود."
"ارمغان مور" کتابی است با ساختی اندیشیده شده و انداموار. خود او در پیشگفتار کتاب میگویدکه: "شاید اینک وقت آن است که... شاهنامه اندیشیده شود".
شاهرخ مسکوب در هر پنج بخش کتاب به ترتیب دید فردوسی را از زمان، آفرینش، تاریخ، جهانداری و سخن در هرکدام از سه دورهی افسانهای، حماسی و تاریخی شاهنامه جستجو کرده و در پی یافتن تأثیر فلسفه، آیینهای ایران پیش از فردوسی و همچنین اسلام، شرایط تاریخی، سیاسی و نیز اجتماعی محیط بر هنر فردوسی، یعنی شاهنامه است.
او در هریک از این بخشها عنوان همان بخش را در پیوستگی با چهار مفهوم دیگر بررسی کرده و نیز تأثیر و کارکرد این مفهوم بنیادی را در سه دوران اساطیری، حماسی و تاریخی شاهنامه روشن میکند، اما محوراصلی کتاب همچنان "زمان" است.
مسکوب بر این باور است و تلاش میکند که به ما نیز نشان دهد که در اسطورههای ایرانی، زمان دارای اندازه، و نیز آغاز و انجام است. خود اهورهمزدا خدایی است زمانمند و در نتیجه تاریخی، و بر همین پایه او نتیجه میگیرد که: "بینش اساطیر ایران تاریخی است و بر همین گرته شاهنامه نیز "تاریخ" اسطوره، حماسه پهلوانی و ایران ساسانی است."
او شاهنامه را حماسهی ناکامی، حماسهی آزادی در جبر و حماسهی نبرد خردمندان دادگر با بیخردان بیدادگر دانسته و میافزاید: "شاهنامه چیزی نیست مگر تجسم نبرد نیکی با بدی در تاریخ، در زندگی اینجهانی ایرانیان!" و آنرا "خاطره جمعی" ما میداند که به شعر درآمده و هویت فرهنگی همهی فارسی زبانان را مدیون آن میداند و تأکید میکند که: "وقت آن است که شاهنامه نه فقط دانسته بلکه اندیشیده شود تا همچنان زنده بماند."
نوشتههای درون گیومه نقل قول مستقیم است.
مسعود کدخدایی
[email protected]