پنجشنبه 17 آذر 1384

احساسات‌ خيلي‌ شخصي‌ در "شيرين‌ نوازي‌"، گفت‌وگو با مجيد كياني‌، اعتماد

سميه‌ قاضي‌زاده‌

«مجيد كياني‌» از آن‌ قديمي‌هاي‌ موسيقي‌ است‌، به‌ جز نواي‌ سازش‌، موهاي‌ سپيدش‌ نيز اين‌ حرف‌ را به‌ تو يادآوري‌ مي‌كنند. 1320 در تهران‌ متولد شده‌ و از بچگي‌ سنتور را مشق‌ كرده‌ است‌. وقتي‌ مي‌پرسي‌ آن‌ موقع‌ها چند سالتان‌ بود؟ مي‌گويد: «نمي‌دانم‌»، آنقدر بچه‌ بودم‌ كه‌ نمي‌دانم‌ چند سالم‌ بود.» در هنرستان‌ موسيقي‌ تحصيل‌ كرده‌ و دوره‌هاي‌ رديف‌ را نزد استاداني‌ چون‌ صبا، روح‌الله‌ خالقي‌ و وزيري‌ گذرانده‌، سپس‌ به‌ دانشكده‌ هنرهاي‌ زيبا رفته‌ و زيرنظر داريوش‌ صفوت‌ و نورعلي‌ برومند به‌ فراگيري‌ رديف‌ها و بخصوص‌ رديف‌ ميرزاعبدالله‌ پرداخته‌ است‌. پس‌ از سالهاي‌ تحصيل‌ در دانشكده‌ به‌ سمت‌ كارشناس‌ تحقيق‌ در زمينه‌ موسيقي‌ ايران‌ در مركز حفظ‌ و پژوهش‌ موسيقي‌ ايراني‌ منصوب‌ مي‌شود و بمدت‌ 4 سال‌ به‌ همراه‌ استاد برومند روي‌ شيوه‌هاي‌ سنتورنوازي‌ حبيب‌ سماعي‌ كار مي‌كند. سه‌ سال‌ بعد را در محضر استاد عبدالله‌ دوامي‌ مي‌گذراند و بعد به‌ پاريس‌ مي‌رود. سه‌ سال‌ و نيم‌ در دانشگاه‌ سوربن‌ پاريس‌ با پروفسور «تران‌ وانكه‌» كه‌ يكي‌ از برجسته‌ترين‌ موسيقيدانان‌ شرق‌شناس‌ است‌، روي‌ موسيقي‌ مشرق‌زمين‌ تحقيق‌ مي‌كند. وقتي‌ انقلاب‌ مي‌شود به‌ ايران‌ برمي‌گردد و در همان‌ دانشكده‌يي‌ كه‌ در آن‌ تحصيل‌ كرده‌ بود، به‌ تدريس‌ مي‌پردازد. در حال‌ حاضر مسووليت‌ گروه‌ موسيقي‌ فرهنگستان‌ هنر را به‌ عهده‌ دارد. همچنين‌ عضو شوراي‌ عالي‌ وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي‌ است‌ و مديريت‌ مركز حفظ‌ و پژوهش‌ موسيقي‌ ايراني‌ هم‌ به‌ عهده‌ اوست‌.
در دفترش‌ هميشه‌ باز است‌، تو هم‌ وارد مي‌شوي‌. خواننده‌ جواني‌ پيش‌ اوست‌ كه‌ معلوم‌ است‌ در گيرودار اخذ مجوز آلبومش‌ است‌.
كياني‌ با حوصله‌ حرفهايش‌ را گوش‌ مي‌دهد، هرچند در نهايت‌ به‌ او مي‌گويد كه‌ بايد بيش‌ از اينها كار كند و در حال‌ حاضر كارش‌ براي‌ پخش‌ مناسب‌ نيست‌. از هفته‌ گذشته‌ قرار اين‌ گفت‌وگو را گذاشته‌ام‌. مي‌نشينم‌ تا بيايد، چشمم‌ به‌ كيف‌ روي‌ ميز مي‌افتد كه‌ آرم‌ «چهره‌هاي‌ ماندگار» را دارد. يادم‌ مي‌آيد كه‌ در سال‌ گذشته‌ كياني‌ يكي‌ از آن‌ چهره‌ها بود، يادم‌ مي‌آيد كه‌ قرار بود در آن‌ همايش‌ ساز بزند و دست‌ آخر هم‌ معلوم‌ نشد چرا نزد!

الان‌ نزديك‌ به‌ سه‌ سال‌ است‌ كه‌ شما مديريت‌ مركز حفظ‌ و پژوهش‌ موسيقي‌ ايراني‌ را به‌ عهده‌ داريد، با تغيير مديريت‌ مركز موسيقي‌ صداوسيما هم‌، همچنان‌ در اين‌ پست‌ مانديد، در اينجا دقيقا چه‌ فعاليت‌هايي‌ داريد؟
ببينيد در ابتدا بايد بگويم‌ كه‌ اينجا يك‌ آموزشگاه‌ موسيقي‌ بود كه‌ پس‌ از مدتي‌، حدود 5 تا 6 ماه‌ تعطيل‌ شد. از ما خواستند كه‌ فعاليت‌هاي‌ اين‌ مركز به‌ شكل‌ سابق‌ كه‌ نام‌ «مركز حفظ‌ و اشاعه‌ موسيقي‌ ايراني‌» را داشت‌، برگردد. يعني‌ در واقع‌ زماني‌ كه‌ استاد صفوت‌ و برومند فعاليت‌ داشتند و جوانان‌ مستعد و علاقه‌مند به‌ فعاليت‌ در زمينه‌ موسيقي‌ ايراني‌ در آنجا عضو مي‌شدند من‌ مديريت‌ مركز را پذيرفتم‌ اما متاسفانه‌ ديگر استادان‌ قديم‌ را مثل‌ سعيد هرمزي‌، فروتن‌، برومند و دوامي‌ را نداشتيم‌.
با اين‌ حساب‌ مجبور شديم‌ كه‌ يك‌ شوراي‌ تخصصي‌ از موسيقيداناني‌ كه‌ در بخش‌هاي‌ مختلف‌ موسيقي‌ رديف‌ دستگاهي‌ كار مي‌كردند، تشكيل‌ دهيم‌ در دو جلسه‌ از همه‌ موسيقيداناني‌ كه‌ در حال‌ حاضر در اين‌ زمينه‌ فعاليت‌ مي‌كردند و حدود 30 نفر بودند، دعوت‌ كرديم‌ و از بين‌ آنها شوراي‌ تخصصي‌ را انتخاب‌ كرديم‌. با انتخاب‌ اين‌ شورا، داوطلبان‌ پس‌ از مصاحبه‌، با نظر شورا مي‌توانستند به‌ عضويت‌ مركز در بيايند.

چند نوع‌ عضو داريد؟
سه‌ نوع‌، اعضاي‌ پيوسته‌، وابسته‌ و افتخاري‌. اعضاي‌ پيوسته‌، حق‌الزحمه‌ دريافت‌ مي‌كنند و در دو بخش‌ نوازندگي‌ يا تحقيق‌ و بررسي‌ روي‌ آثار باارزش‌ فعاليت‌ دارند. اعضاي‌ وابسته‌ نيز مي‌توانند از امكانات‌ مختلف‌ اين‌ مركز مثل‌ شركت‌ در كلاس‌هاي‌ استادان‌ مركز بهره‌ ببرند. اين‌ كلاس‌ها به‌ شكل‌ تخصصي‌ و رايگان‌ برگزار مي‌شود. در واقع‌ يك‌ نوع‌ فعاليت‌ آموزشي‌ است‌، البته‌ نه‌ به‌ صورت‌ مكاني‌. بلكه‌ براي‌ انتخاب‌ جوانان‌ نخبه‌ در موسيقي‌ ايراني‌.

فعاليت‌ اصلي‌ اين‌ شوراي‌ 7 يا 8 نفره‌ چيست‌؟
اصلي‌ترين‌ فعاليت‌ اين‌ شورا تهيه‌ يك‌ اساسنامه‌ جامع‌ مفصل‌ بود كه‌ اين‌ كار سه‌ سال‌ پيش‌ انجام‌ شد. يكي‌ ديگر از اين‌ كارها مصاحبه‌هايي‌ است‌ كه‌ استادان‌ با داوطلبان‌ انجام‌ مي‌دهند و پس‌ از اين‌ نقش‌ استاد راهنما در هدايت‌ هنرجو بسيار مهم‌ است‌.
در حال‌ حاضر حدود دو سال‌ است‌ كه‌ ما هر ماهه‌ همه‌ اعضا را در مركز گرد هم‌ جمع‌ مي‌كنيم‌ و هنرجويان‌ مختلف‌ با سازهايشان‌ به‌ تكنوازي‌ و گروه‌نوازي‌ مي‌پردازند.

اين‌ شورا نقشي‌ هم‌ در تعيين‌ خوانندگان‌ صداوسيما دارد؟ يعني‌ در واقع‌ خواننده‌يي‌ كه‌ بخواهد در صداوسيما به‌ اجراي‌ قطعات‌ بپردازد، نياز به‌ تاييد به‌ شما دارد يا نه‌؟
نه‌، شورا هيچ‌ نقشي‌ در انتخاب‌ يا تاييد موسيقي‌هاي‌ صداوسيما ندارد. در واقع‌ هدف‌ اصلي‌ اين‌ مركز حفظ‌ و پژوهش‌ در موسيقي‌ ايراني‌ است‌ و پرورش‌ استعدادها در زمينه‌ موسيقي‌ ايراني‌. ما تنها مي‌توانيم‌ زماني‌ كه‌ يك‌ هنرجو را پرورش‌ داديم‌، او را به‌ صداوسيما معرفي‌ كنيم‌. حالا براساس‌ راي‌ و نظر شوراي‌ سياستگذاري‌ موسيقي‌ صداوسيما، اثر آن‌ خواننده‌ يا نوازنده‌ مي‌تواند براي‌ پخش‌ آماده‌ شود يا در آن‌ نگهداري‌ شود.

در زمينه‌ فعاليت‌هاي‌ اجراي‌ موسيقي‌، مركز فعاليتي‌ دارد؟
در حال‌ حاضر دو گروه‌ از انواع‌ سازها داريم‌. گروه‌ سپهر به‌ سرپرستي‌ «احمدرضا خواه‌» كه‌ همنوازي‌ دارند و گروه‌ «بسطام‌» به‌ سرپرستي‌ وحيد بسطام‌ كه‌ بيشتر به‌ اجراي‌ تكنوازي‌ مي‌پردازند.
اين‌ دو گروه‌ اجراهاي‌ مختلفي‌ را هم‌ در طول‌ دو سال‌ گذشته‌ داشته‌اند. همچنين‌ ما روي‌ آثار قديم‌ مثل‌ موسيقي‌ دوره‌ قاجار پژوهش‌ مي‌كنيم‌. البته‌ قصد ما بازگشت‌ به‌ آثار آن‌ دوره‌ نيست‌، بلكه‌ بررسي‌ زيباشناسي‌ و تكنيك‌هاي‌ موسيقي‌ آن‌ دوره‌ است‌. در واقع‌ ما مي‌خواهيم‌ كه‌ به‌ بررسي‌ فن‌ و تكنيكي‌ كه‌ استادان‌ قديم‌ داشته‌اند، بپردازيم‌، تا شايد آينده‌ پرباري‌ را براي‌ موسيقي‌ ايراني‌ رقم‌ بزنيم‌.

استادان‌ مركز متد خاصي‌ را براي‌ آموزش‌ هنرجويان‌ در نظر گرفته‌اند؟ منظورم‌ اين‌ است‌ كه‌ آيا مركز كتابهاي‌ آموزشي‌ خاصي‌ را براي‌ استادان‌ و هنرجويان‌ خود تدوين‌ كرده‌ يا نه‌؟
مهمترين‌ مساله‌ اين‌ است‌ كه‌ در بخش‌ موسيقي‌ سنتي‌، سيستم‌ آموزشي‌ شفاهي‌ است‌. ما هم‌ آموزش‌ موسيقي‌ ايراني‌ را به‌ صورت‌ شفاهي‌ يا همان‌ استاد شاگردي‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌. چون‌ اين‌ روش‌ داراي‌ آداب‌ آموزش‌ است‌، مثل‌ فراگيري‌ آداب‌ گرفتن‌ ساز، نواختن‌ مضراب‌، رفتار شاگرد و كردار استاد. اين‌ روش‌ هم‌ براي‌ هر استادي‌ مشخا است‌. ما معتقديم‌ كه‌ در سينه‌ استاد دانش‌ و معرفتي‌ نهفته‌ است‌ كه‌ مي‌خواهد آن‌ را انتقال‌ دهد و اين‌ انتقال‌ تنها به‌ واسطه‌ حضور استاد امكان‌پذير است‌. اين‌ سيستم‌ هر چند با سيستم‌ها و روش‌هاي‌ مدرن‌ متفاوت‌ است‌، اما ؤابت‌ شده‌ كه‌ براي‌ فراگيري‌ موسيقي‌ بهترين‌ روش‌ است‌. خوشبختانه‌ اين‌ نوع‌ يادگيري‌ در موسيقي‌ دستگاهي‌ ما باب‌ است‌ و ثابت‌ شده‌ كه‌ از بهترين‌ روش‌هاست‌. مستندا در مكتب‌ فراهاني‌، حسينقلي‌خان‌ دانششان‌ را به‌ فرزندشان‌ ميرزاعبدالله‌خان‌ منتقل‌ كرده‌اند و ايشان‌ به‌ فرض‌ توانسته‌اند اين‌ دانش‌ را به‌ داريوش‌ پيرنياكان‌ منتقل‌ كنند. خود من‌ هم‌ در زمان‌ فعاليتم‌ با استاد برومند اين‌ آداب‌ را فرا گرفتم‌.
درصد اين‌ فراگيري‌ هرچقدر هم‌ كه‌ كم‌ باشد، باز خوب‌ است‌. يك‌ فعاليت‌ ديگر هرگز را هم‌ يادم‌ رفت‌ بگويم‌ و آن‌ آموزش‌ و توليد نمونه‌ است‌. بچه‌ها تصانيفي‌ راكه‌ مربوط‌ به‌ عارف‌ است‌ يا گوشه‌هايي‌ از يك‌ دستگاه‌ را بررسي‌ مي‌كنند و آن‌ را به‌ صورت‌ تكنوازي‌ يا گروه‌نوازي‌ ارايه‌ مي‌كنند. پيش‌ از اجرا از استوديو مركز وقت‌ مي‌گيرند و آن‌ را ضبط‌ مي‌كنند. ما هم‌ اشكالهاي‌ كار را تذكر مي‌دهيم‌. آنها را به‌ صداوسيما ارسال‌ مي‌كنيم‌ يا استفاده‌ مي‌كنند يا در آرشيو مي‌ماند.

اگر در اين‌ ميان‌ با هنرجوي‌ بسيار مستعدي‌ روبرو شديد، يعني‌ كسي‌ كه‌ بتوانيد آن‌ را نخبه‌ موسيقي‌ قلمداد كنيد، آن‌ وقت‌ چه‌ تصميمي‌ براي‌ او مي‌گيريد؟
ما تمام‌ سعي‌مان‌ را در حمايت‌ از اين‌ نوع‌ افراد مي‌كنيم‌. اما زماني‌ هست‌ كه‌ بعضي‌ها خيلي‌ خوب‌ هم‌ كار مي‌كنند اما به‌ موسيقي‌ سنتي‌ عامه‌پسند گرايش‌ دارند. ما فعلا اين‌ گرايش‌ را نمي‌پسنديم‌ و در اهداف‌ ما قرار ندارد. بيشتر سعي‌ مي‌كنيم‌ كه‌ در مسير موسيقي‌ جدي‌ و فاخر فعاليت‌ كنيم‌. اما در هر حال‌ اگر با افرادي‌ اين‌ چنين‌ برخورد كنيم‌، از هيچ‌ حمايتي‌ دريغ‌ نخواهيم‌ كرد.

در حال‌ حاضر اوضاع‌ كتابخانه‌ مركز چطور است‌، شنيده‌ايم‌ كه‌ قرار است‌ بازسازي‌ شود؟
قرار است‌ كه‌ آرشيو ما رونق‌ بگيرد، پيش‌ از انقلاب‌ در اين‌ كتابخانه‌، آثار موسيقي‌، نت‌ها و صفحات‌ قديمي‌ موسيقي‌ جمع‌آوري‌ شده‌ بود و هنرجويان‌ مي‌توانستند از اين‌ امكانات‌ استفاده‌ كنند. اما متاسفانه‌ بعد از انقلاب‌ اين‌ كتابخانه‌ از هم‌ پاشيد و آثار آن‌ به‌ شكل‌ پراكنده‌ در مراكز مختلف‌ فرهنگي‌ پخش‌ شد و آقاي‌ صوفي‌ قرار گذاشتند كه‌ كتابخانه‌ مركز را تجهيز كنند و صفحات‌ قديمي‌ و اسناد و نت‌ها گردآوري‌ شود. چون‌ قطعا با اين‌ شرايط‌، هنرجويان‌ بيشتري‌ هم‌ به‌ اينجا مراجعه‌ مي‌كنند. ما اينجا يك‌ سالن‌ 120 نفري‌ داريم‌ كه‌ در صورت‌ بازسازي‌، مي‌تواند مكان‌ بسيار خوبي‌ باشد. همين‌طور اگر توجه‌ بيشتري‌ به‌ استادان‌ شود و حق‌الزحمه‌ بالاتري‌ به‌ آنها پرداخت‌ شود، آنها هم‌ مي‌توانند با انگيزه‌ بالاتري‌ فعاليت‌ كنند.

الان‌ چند عضو داريد؟
حدود 40 نفر پيوسته‌، 40 نفر وابسته‌ و 80 نفر افتخاري‌. خوشبختانه‌ اغلب‌ اين‌ افراد علاوه‌ بر آشنايي‌ با رديف‌ ميرزاعبدالله‌ با رديف‌هاي‌ ديگر هم‌ آشنايي‌ دارند. همچنين‌ ده‌درصدشان‌ هم‌ در دانشگاه‌هاي‌ سوره‌ و هنر به‌ تدريس‌ مشغولند. پژوهشگرانمان‌ نيز مقاله‌هاي‌ تحليلي‌ و موسيقايي‌ ارايه‌ مي‌دهند.

الان‌ با آمدن‌ آقاي‌ صوفي‌، بهتر مي‌توان‌ دوره‌ آقاي‌ معلم‌ را ارزيابي‌ كرد؟ شما دستاوردهاي‌ آن‌ دوره‌ را چطور مي‌بينيد؟
بالاترين‌ حسن‌ دوره‌ آقاي‌ معلم‌ «احياي‌ مركز» بود. هرچند شايد پس‌ از احيا، به‌ دليل‌ كسري‌ بودجه‌ صدا و سيما ديگر توجهي‌ به‌ آن‌ نشد. البته‌ بايد بگويم‌ كه‌ هرچند سازمان‌ از لحاظ‌ اقتصادي‌ ما را حمايت‌ نمي‌كرد، اما از نظر معنوي‌ هميشه‌ حامي‌ ما بود. آقاي‌ معلم‌ هميشه‌ اعضاي‌ شورا را تاييد مي‌كرد و اعضاي‌ پيوسته‌ را هم‌ مورد تشويق‌ قرار مي‌داد. اما چون‌ هيچ‌ حمايت‌ مالي‌ وجود نداشت‌، در نتيجه‌ ذوق‌ و شوق‌ لازم‌ هم‌ نبود. مساله‌ دوم‌ كه‌ بايد به‌ آن‌ اشاره‌ كنم‌ در خصوص‌ شوراي‌ ارزشيابي‌ آؤار هنري‌ وزارت‌ ارشاد است‌. وقتي‌ ما آثاري‌ را در اين‌ مركز توليد مي‌كرديم‌، هيچ‌ مرجعي‌ براي‌ بررسي‌ آن‌ وجود نداشت‌. ببينيد اكثر موسيقيداناني‌ كه‌ در شوراي‌ ارزشيابي‌ آثار هنري‌ ارشاد عضو هستند، در زمينه‌ موسيقي‌ كلاسيك‌ و پاپ‌ متخصا هستند. از اين‌ رو وقتي‌ مي‌خواهند در زمينه‌ موسيقي‌ سنتي‌ ما نظر بدهند، نمي‌توانند. ما در طول‌ اين‌ سالها آثاري‌ را كه‌ توليد مي‌كرديم‌ و براي‌ كسب‌ مجوز به‌ اين‌ مركز مي‌فرستاديم‌ بدون‌ هيچ‌ جوابي‌، همانجا مي‌ماند. خب‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ انگيزه‌ها پايين‌ بيايد، چون‌ شوراي‌ تخصصي‌ ما نيز متشكل‌ از برجسته‌ترين‌ استادان‌ موسيقي‌ ايراني‌ است‌ و آنها از اين‌ موضوع‌ ناراحت‌ مي‌شدند، اما خوشبختانه‌ با آمدن‌ آقاي‌ صوفي‌ قرار شده‌ است‌ كه‌ شوراي‌ سياستگذاري‌ موسيقي‌ تشكيل‌ شود و در آن‌ براي‌ موسيقي‌ سنتي‌، برنامه‌ريزي‌ خاصي‌ در نظر گرفته‌ مي‌شود كه‌ در اين‌ برنامه‌ريزي‌ مي‌توان‌ از موسيقي‌ سنتي‌ دفاع‌ كرد. نه‌ اينكه‌ مثل‌ گذشته‌ ما آؤاري‌ را توليد كنيم‌ و همين‌ طور بي‌استفاده‌ آرشيو شوند.

اتفاقا همين‌ الان‌ مي‌خواستم‌ در مورد «شوراي‌ سياست‌گذاري‌ موسيقي‌ كشور» سوال‌ بپرسم‌. ضرورت‌ وجود اين‌ شورا را در چه‌ مي‌بينيد؟
اولين‌ ضرورت‌ اين‌ است‌ كه‌ در رسانه‌يي‌ مانند صداوسيما كه‌ بخش‌هاي‌ مختلفي‌ چون‌ پخش‌ يا توليد دارد، بايد بيشتر از اين‌ حرف‌ها به‌ موسيقي‌ توجه‌ شود. بايد يك‌ نوع‌ تقسيم‌بندي‌ براي‌ موسيقي‌ در نظر گرفت‌ كه‌ اين‌ تقسيم‌بندي‌ براساس‌ نياز جامعه‌ باشد. من‌ يك‌ تقسيم‌بندي‌ را در نظر گرفته‌ام‌ كه‌ به‌ اين‌ شرح‌ است‌. اگر فرض‌ كنيم‌ كه‌ به‌ موسيقي‌ عامه‌پسند 80 درصد نياز است‌، مي‌توان‌ 40 درصد آن‌ را براي‌ موسيقي‌ سنتي‌ عامه‌پسند اختصاص‌ داد، 20 درصد را به‌ پاپ‌ تقليدي‌ يا غربي‌، 10 درصد را به‌ نمونه‌هاي‌ نواحي‌ مختلف‌ و 10 درصد را به‌ نمونه‌هاي‌ آييني‌ مذهبي‌ اختصاص‌ داد كه‌ همه‌ اينها در مجموع‌ موسيقي‌ عامه‌پسند هستند و هنوز جاي‌ موسيقي‌ فاخر خالي‌ است‌أ اما 20 درصد باقيمانده‌ را مي‌توان‌ به‌ موسيقي‌ رديف‌ دستگاهي‌ جدي‌، موسيقي‌ كلاسيك‌، موسيقي‌ آييني‌ مذهبي‌ و موسيقي‌ نواحي‌ اختصاص‌ داد. يعني‌ هر كدام‌ 5 درصد. حالا اگر اين‌ شورا بتواند واقعا درست‌ برنامه‌ريزي‌ كند و تعادل‌ را در پخش‌ موسيقي‌ رعايت‌ كند، خيلي‌ خوب‌ است‌. متاسفانه‌ هر وقت‌ ما با مسوولان‌ و با منتقدان‌ در زمينه‌ وجود موسيقي‌ جدي‌ و فاخر ايراني‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌، همه‌ تصور مي‌كنند كه‌ ما منظورمان‌ اين‌ است‌ كه‌ همه‌ موسيقي‌ صداوسيما را به‌ موسيقي‌ سنتي‌ جدي‌ اختصاص‌ دهند، در حالي‌ كه‌ منظور ما آشنايي‌ و حفظ‌ اين‌ فرهنگ‌ است‌. مثل‌ ديوان‌ حافظ‌ كه‌ ميراث‌ فرهنگي‌ ماست‌ و همه‌ مردم‌ ما با آن‌ آشنا هستند، موسيقي‌ سنتي‌ هم‌ بايد شناخته‌ شود. اما متاسفانه‌ در حال‌ حاضر 99 درصد برنامه‌هاي‌ موسيقي‌ صداوسيما، عامه‌پسند است‌ و جاي‌ خالي‌ اين‌ 5 درصدها، بدجوري‌ حس‌ مي‌شود. متاسفانه‌ حتي‌ در زمينه‌ موسيقي‌ عامه‌پسند هم‌ درست‌ عمل‌ نشده‌ و همه‌ آن‌ به‌ تقليد صرف‌ اختصاص‌ پيدا كرده‌ است‌.
چه‌ بسا كه‌ در اجراي‌ قطعات‌ موسيقي‌ پاپ‌، خوانندگان‌ لس‌آنجلسي‌ قوي‌تر عمل‌ كنند.
خب‌، حالا مي‌خواهم‌ يك‌ مقدار بحث‌ را عوض‌ كنم‌. در واقع‌ كمي‌ بيشتر به‌ سمت‌ جوانها بچرخانم‌. خيلي‌ها معتقدند كه‌ ما براي‌ جذب‌ جوانان‌ به‌ موسيقي‌ ايراني‌ قدمي‌ برنداشته‌ايم‌ و بيشتر اين‌ تقصير به‌ گردن‌ آهنگسازان‌ موسيقي‌ ايراني‌ است‌. يعني‌ شايد اگر آنها سعي‌ مي‌كردند كه‌ كمي‌ ذايقه‌شان‌ را به‌ سليقه‌ جوان‌ امروز نزديك‌ مي‌كنند، حالا اينقدر جوانان‌ به‌ موسيقي‌هاي‌ ديگر گرايش‌ نداشتند.
اشاره‌ خوبي‌ است‌. ببينيد هر موسيقي‌ شامل‌ زمان‌ تاريخي‌ خاصي‌ نمي‌شود و مس‌هر گذشته‌ آن‌ را از كار نمي‌اندازد و موسيقي‌ يك‌ هزار فرازماني‌ است‌ و هميشه‌ طراوت‌ و تازگي‌ دارد. اما اين‌ طراوت‌ و تازگي‌ بايد با شناخت‌ همراه‌ باشد.
بزرگترين‌ رسانه‌ ما تلويزيون‌ است‌. اگر اين‌ رسانه‌ نتواند اين‌ شناخت‌ را به‌ جوان‌ ايراني‌ بدهد، بايد تلاش‌ خيلي‌ زيادي‌ شود تا اين‌ موضوع‌ در ذهن‌ او جا بيفتد. اما اگر اين‌ شناخت‌ از دوران‌ كودكي‌ آغاز شود و همزمان‌ با پخش‌ موسيقي‌ سنتي‌، اندك‌ آشنايي‌ هم‌ همراه‌ شود، اثر شنيدن‌ آن‌ بسيار متفاوت‌ است‌. چرا ما هنوز مولانا را مي‌خوانيم‌ و احساس‌ نمي‌كنيم‌ كه‌ شعر كهنه‌يي‌ را از زماني‌ دور خوانده‌ايم‌، چون‌ كلمات‌ آن‌ را مي‌شناسيم‌ و از كودكي‌ با ما همراه‌ بوده‌ است‌. موسيقي‌ رديف‌ و دستگاهي‌ هم‌ همين‌طور است‌ هيچ‌وقت‌ كهنه‌ نمي‌شود اما بايد با اجراهاي‌ متفاوت‌ آن‌ را با طراوت‌ نگاه‌ داشت‌. خوشبختانه‌ بديهه‌سرايي‌ و بديهه‌خواني‌ در لحظه‌، يكي‌ از خصوصيات‌ مهم‌ موسيقي‌ ايراني‌ است‌ كه‌ باعث‌ مي‌شود اين‌ موسيقي‌ هرگز كهنه‌ نشود و مي‌تواند بهترين‌ تاثير را بگذارد. در رسانه‌هاي‌ ما، موسيقي‌ ايراني‌ عامه‌ پسند اجرا مي‌شود اما آيا شما اجراي‌ موسيقي‌ توام‌ با شناخت‌ هم‌ ديده‌ايد. جوانان‌ علاقه‌مند به‌ موسيقي‌ ايراني‌ زياد هستند، من‌ هم‌ معلم‌ و هم‌ پژوهشگر موسيقي‌ هستم‌ و تعداد زيادي‌ طرفداران‌ اين‌ رشته‌ را در بين‌ جوانان‌ مي‌بينم‌. طرفداراني‌ كه‌ در عقايدشان‌ بسيار قرص‌ و محكم‌ هستند. وقتي‌ ما كنسرت‌هاي‌ پژوهشي‌ در تهران‌ و شهرستان‌ها برگزار مي‌كنيم‌، بسيار استقبال‌ مي‌كنند. حالا اگر رسانه‌ها، حوزه‌ هنري‌ و مركز موسيقي‌ به‌ آن‌ بيشتر بپردازند، قطعا موسيقي‌ ايراني‌ هم‌ جايگاه‌ خودش‌ را پيدا مي‌كند. موضوع‌ مهم‌ ديگر نيز تفسير يك‌ اثر هنري‌ است‌. شناخت‌ و تفسير يك‌ اثر موسيقايي‌، نقش‌ مهمي‌ را در درك‌ آن‌ بازي‌ مي‌كند. متاسفانه‌ وقتي‌ ما به‌ تفاسير مختلف‌ آثار هنري‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌، در مقالات‌، نه‌ تنها شناخت‌ لازم‌ در مورد آثار فرهنگي‌ وارد نمي‌شود بلكه‌ گذشت‌ زمان‌ به‌ عنوان‌ يك‌ عنصر منفي‌ ارزيابي‌ مي‌شود. من‌ معتقدم‌ كه‌ همين‌ نداشتن‌ شناخت‌ باعث‌ شده‌ است‌ كه‌ ما به‌ ورطه‌ عامه‌پسندي‌ بيفتيم‌.
چون‌ گذشته‌ها را خوب‌ نشناخته‌ايم‌ كه‌ بخواهيم‌ با الهام‌ از آنها آينده‌يي‌ را خلق‌ كنيم‌.

فكر مي‌كنيد همه‌ اين‌ تقسيم‌بندي‌ را قبول‌ داشته‌ باشند؟
سالها پيش‌ كتاب‌ «هفت‌ دستگاه‌ موسيقي‌ ايراني‌» را منتشر كردم‌ كه‌ در فصلي‌ از آن‌ راجع‌ به‌ دو شيوه‌ مختلف‌ اجراي‌ رديف‌ و شيرين‌نوازي‌ بحث‌ شده‌ بود. در اين‌ مبحث‌ عنوان‌ كردم‌ كه‌ اين‌ دو شيوه‌ مرز قطعي‌ ندارد و به‌ صورت‌ نسبي‌ مطرح‌ مي‌شود. مثلا موسيقي‌ رديف‌ اغلب‌ به‌ شكل‌ جدي‌ اجرا مي‌شود، اما زماني‌ كه‌ بخواهد شيرين‌نوازي‌ شود تا به‌ شكل‌ عامه‌پسند اجرا شود، نوازنده‌ احساسات‌ خيلي‌ شخصي‌ خود را هم‌ در نوازندگي‌اش‌ به‌ كار مي‌بندد.
در واقع‌ از عمق‌ به‌ سطح‌ مي‌آيد. مثلا با نواختن‌ چهار مضراب‌هاي‌ طولاني‌، جمله‌بندي‌هاي‌ تكراري‌ و مبالغه‌روي‌ احساسات‌ عوام‌مثل‌ يك‌ تحريك‌ احساسات‌ مردم‌ و سرازير كردن‌ اشك‌ آنها، شيرين‌نوازي‌ مي‌كند. اين‌ نوع‌ نوازندگي‌ هم‌ نسبي‌ است‌. يعني‌ همانطور كه‌ به‌ فرض‌ تجريش‌ به‌ نسبت‌ دربند پايين‌تر است‌ و به‌ نسبت‌ انقلاب‌ بالاتر شيرين‌نواز بودن‌ يا نبودن‌ هم‌ نسبي‌ است‌. پس‌ در نتيجه‌گيري‌ فلسفي‌ نمي‌توانيم‌ بگوييم‌ كه‌ همه‌ اجراهاي‌ موسيقي‌ سنتي‌ اصيل‌ و خوبي‌ هستند، بلكه‌ بعضي‌ها عامه‌پسندند. من‌ با نظر كارشناسي‌ خودم‌ كه‌ روي‌ آنها 40 سال‌ كار كرده‌ام‌ بايد بگويم‌ كه‌ ديگر كارها مانند گذشته‌ جذاب‌ ارايه‌ نمي‌شود. طراوت‌ و شور زندگي‌ در آثار ما به‌ شكل‌ تخدير درآمده‌ است‌. در اين‌ دوره‌ نياز به‌ برگزاري‌ كلاس‌هاي‌ شناخت‌ احساس‌ مي‌شود. اين‌ طور نيست‌ كه‌ هر اؤر جدي‌، اثر هنري‌ باشد و هر اثر عامه‌پسند اثري‌ مبتذل‌. مهم‌ زيبايي‌شناسي‌ يك‌ اؤر است‌ اگر كسي‌ عين‌ آثار حبيب‌ سماعي‌ يا برومند را بنوازد هنرمند محسوب‌ نمي‌شود. تكرار به‌ عنوان‌ تقليد آثار بيشترين‌ ضرر را دارد و ضرر آن‌ از شنيدن‌ يك‌ موسيقي‌ مبتذل‌ براي‌ روح‌ انسان‌ مضرتر است‌.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

اگر اشتباه‌ نكنم‌ شما در كميته‌ تخصصي‌ پژوهش‌ خانه‌ موسيقي‌ عضو هستيد، فعاليت‌هاي‌ خانه‌ را چطور ارزيابي‌ مي‌كنيد؟
از نظر من‌ تاسيس‌ و وجود خانه‌ موسيقي‌ بسيار خوب‌ است‌. اما خانه‌ مانند نامش‌ بايد مكاني‌ امن‌ براي‌ هر عضو باشد.
خانه‌ مكاني‌ صنفي‌ تلقي‌ مي‌شود و نبايد هيچگونه‌ ارزش‌گذاري‌ در انواع‌ موسيقي‌ در آنجا وجود داشته‌ باشد. اما متاسفانه‌ سال‌ گذشته‌ يا امسال‌ در گزينش‌هايي‌ كه‌ براي‌ هنرآموزي‌ و تعيين‌ درجه‌ هنري‌ صورت‌ گرفت‌، ما شاهد برخوردهاي‌ نامناسب‌ با هنرمندان‌ مختلف‌ بوديم‌ و اينجاست‌ كه‌ آن‌ امنيت‌ به‌ هم‌ مي‌ريزد. يعني‌ در واقع‌ خانه‌ موسيقي‌ كه‌ براي‌ ايجاد امنيت‌ تشكيل‌ شده‌، خودش‌ به‌ يك‌ ارگان‌ مميزي‌كننده‌ موسيقيدانان‌ تبديل‌ شده‌. من‌ از خدمات‌ خانه‌ متشكرم‌. همين‌ كه‌ توانست‌ يك‌ احساس‌ تفاهم‌ را بين‌ هنرمندان‌ موسيقي‌ به‌ وجود بياورد، خيلي‌ ارزشمند است‌ من‌ خودم‌ كتاب‌ «رديف‌ و رديف‌نوازي‌ در ماهور» را به‌ خانه‌ موسيقي‌ و موسيقيدانان‌ دلسوز آنجا تقديم‌ كرده‌ام‌، اما اميدوارم‌ اين‌ گروه‌ بندي‌ و دسته‌گرايي‌ها در خانه‌ تمام‌ شود.

فكر مي‌كنيد آوردن‌ آقاي‌ صوفي‌ بتواند راهگشاي‌ ركود موسيقي‌ ايراني‌ باشد؟
خوشبختانه‌ از هفته‌ گذشته‌ فعاليت‌ شوراي‌ سياستگذاري‌ موسيقي‌ كشور شروع‌ شد و اميدوارم‌ كه‌ با برنامه‌ريزي‌ درست‌ بتوانيم‌ كاري‌ از پيش‌ ببريم‌.

در همين زمينه:

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/27828

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'احساسات‌ خيلي‌ شخصي‌ در "شيرين‌ نوازي‌"، گفت‌وگو با مجيد كياني‌، اعتماد' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016