دوشنبه 19 دي 1384

او بزرگ نیست... من کوچکم!...، شعری از سينار گلريز

برای استاد پرویز شهریاری


آدمِ کم‌تجربه‌ای نیستم
ارزشِ خوبی‌ها را می‌دانم
و از بدی بیزارم...

او را دوست دارم:
استواری و پایمردی‌اش را
در کارِ آموزشِ همگان
و درست‌اندیشی آنان
می‌ستایم...

او را بزرگ می‌شمارم
فرزانه‌مرد، فیلسوف
ریاضی‌دانِ برجسته
چهره‌ی برترِ دانش و اخلاق
نویسنده‌ی گران‌سنگ
پیکارگرِ راهِ خرد و داد
می‌خوانمش.

برای بزرگداشتِ او
جلسه‌ها و سمینارها به‌راه می‌اندازم:
در کرمان... در دانشگاه...
در این تالار... در آن تالار...
و هر چیزِ خوب را به او نسبت می‌دهم
زبان‌بازی نمی‌کنم
که این‌همه در خورِ او‌ست.
***
هرچند او خود را آدمِ ساده‌ای
بیش نمی‌داند.
هرگز از خودش چیزی نمی‌گوید
برای خودش چیزی نمی‌خواهد
بر سفره‌ی کوچکِ او
خوراکِ ساده‌ای می‌بینید
همان‌که خوراکِ همگان است
خوراکِ آدم‌های ساده و زحمتکش...
از کسی طلبکار نیست
و خودش را به این آب و خاک
بدهکار می‌داند.
برای بچه‌ها مدرسه راه می‌اندازد:
مدرسه‌ی نو، اندیشه‌ی نو
مجله‌ی ریاضی، مجله‌ی علمی
مجله‌ی ادبی...
نه یک سال، نه دو سال
که ده‌ها سال...
همه‌ی زندگیش را برای روشنگری مردم
می‌گذارد...

و من... چه کنم که روزگار
به گونه‌ای دیگر است...

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

من... گاهی او را به زندان انداخته‌ام
چه آن‌هنگام که جوان بود
و چه هنگامِ پیری
از زن و فرزند جدایش کردم
شکنجه‌اش کردم...
نه یک بار... که بارها...
و او هربار با لبخند
به کارِ آموزش دادن برگشت
باحقوق
یا بی‌حقوق!
کار کرد
قلم زد
کتاب نوشت
مقاله نوشت
دویست تا...
هزار تا...
بیشتر...
و گفت:
«بازهم کار خواهم کرد!»
***
اکنون پی می‌برم که او
همان است که باید باشد
آدمِ ساده‌ای بیش نیست
او بزرگ نیست...
من... من کوچکم...
بسیار کوچکم...
من که او را به زندان افکندم
من که حقوقِ بازنشستگی او را بریدم
و هنوز هم...
(و او خود هرگز این سخن را بر زبان نیاورده است)
اما شما
این‌همه را از ناسپاسی من ندانید
که من اسیرِ روزگارم
روزگارِ نابخردی...
او بزرگ نیست...
من کوچکم...
بسیار کوچکم!...

در همين زمينه:

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/28288

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'او بزرگ نیست... من کوچکم!...، شعری از سينار گلريز' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016