پنجشنبه 11 خرداد 1385

شعری برای کامبوزیا پرتوی با سپاس از فیلم کافه ترانزیت، مهدی خطيبی

به خانه می آیم
خسته
درمی گشایی و
شکوفه ولبخندمی روید.

کنار کودکی ات نشسته ای
باعروسکی
امّاحسّی به تومی گوید:
-«شایدغذایت بسوزد.»


کنارت می نشینم
با نیمی ازسنگ و
رعد
ونیمی ازباران و
آفتاب.

برایم
کنارعروسکت
گوشه ای می جویی و
پناهم می دهی.

زن – مادر!
چقدر روحت
چروکیده است
خستگی ات
گمان می کردم
ازراه های پیچاپیچ دنده های من است.
امّا؛
نه؛
تو، درسایه مانده ای.

نگاه کن!
منم،
من
مرد –فرزندت
کودک به دنیا نیامده ی برصلیبت
مریم!

پنجم،دی ماه،یک هزاروسی صدوهشتادوچهار
فشم

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

در همين زمينه:

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/30234

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'شعری برای کامبوزیا پرتوی با سپاس از فیلم کافه ترانزیت، مهدی خطيبی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016