سه شنبه 10 مرداد 1385

۱۰ مرداد، سالروز تولد محمود دولت‏آبادی، اظهارات هنرمندان درباره دولت آبادی، ايلنا

تهران- خبرگزاری کار ايران

"محمود دولت‏آبادی" در دهم مرداد ماه سال ۱۳۱۹ در دولت ‏آباد سبزوار متولد شد و از همان آغاز نفرين نوشتن با او همراه و همزاد شد.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا ، دوران کودکی "دولت‏ آبادی" در بحبوحه جنگ جهانی دوم و فقر ناشی از آن و سرخوردگی‏های پس از جنگ و اقتدار روس‏ها بر ايران سپری شد. همه اين عوامل و عشق توأم "دولت ‏آبادی" به ادبيات و هنر باعث شد که او جنگ برای نوشتن را آغاز کند، همان گونه که در نوشته‏هايش اظهار می‏دارد که" من در ادبيات نبردی را آغاز کرده‏ام، که از آن بايد پيروز بيرون بيايم, توجه می‏کنيد اين نبرد من است. "
"دولت‏ آبادی", از آغاز مشاغل مختلفی را تجربه می‏کند, کار روی زمين, چوپانی, پادويی کفاشی, صاف کردن ميخ‏های کج و بعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پيچ کارگاه تخت گيوه‏کشی, دوچرخه سازی, سلمانی. بعدها تمام مشاغلی که او در دوران نوجوانی و جوانی خود تجربه کرده است, در آثارش به خوبی نمود پيدا می‏کند.
"دولت‏آبادی", پس از تجربه‏هايی که در سبزوار پشت سرمی‏گذارد، عازم مشهد و پس از آن عازم تهران می‏شود و به نوعی آوارگی‌‏اش آغاز می شود که در اين دوران باز هم مشاغل ديگری نظير حروف‏چين چاپخانه, سلمانی, کشتارگاه, رکلاماتور برنامه‏های تئاتر, سوفلور کنترل چی سينما, ويزيتور روزنامه کيهان را تجربه می‏کند.اما تهران برای شهرستانی ۱۸ ساله‏ای که گاه به ناچار در حاشيه خيابان گرگان می‏خوابد و گاه روی بام آغل گوسفندهای سلاخ‏خانه, همه‏اش اين نيست.
تهران, تهران سينما هم هست. تهران سرنوشت يک انسان، تهران کتاب، تهران چخوف، جنگ اصفهان و سرانجام تهران سال ۱۳۴۰ است و در همين دوران است که "دولت ‏آبادی" به صورت جدی با تئاتر آشنا می‏شود و ۶ ماه نظری و ۶ ماه هم عملی درس تئاتر می‏خواند. در اين دوره، او شاگرد اول می‏شود و پس از آن "شب‏های سفيد داستايوسکی" را بازی می‏کند و بعد" قرعه برای مرگ" اثر" واهه کاچا"؛ بازی در نمايش" اينس مندو"," تانيا"," نگاهی از پل" اثر "آرتور ميلر" و بعد از آن کار در اداره برنامه‏های تئاتر است. جايی که برای "دولت‏ آبادی" دلچسب نيست ؛ چرا که مجالی برای بازيگران جوان فراهم نيست, پس به گروه هنر ملی می‏پيوندد که دوره پرباری برای او آغاز می‏شود.
بازی در نمايش " شهر طلايی " تدوين " عباس جوانمرد "،" قصه طلسم و حرير و ماهی‏گير" نوشته "علی حاتمی"," ضيافت و عروسک‏ها" نوشته "بهرام بيضايی", سه نمايش‏نامه پيوسته "مرگ در پاييز" نوشته "اکبر رادی" و "تمام آرزوها" نوشته "نصرت نويدی" و پس از آن بازی در نمايش "راشومون" که کارگردانی آن را بعدها خود به عهده می‏گيرد. بعدها مشارکت در انجمن تئاتر, بازی در نمايش‏نامه "حادثه درويشی" نوشته "آرتور ميلر" با کارگردانی "ناصر رحمانی‏نژاد", "چهره‏های سيمون ماشار" اثر "برشت" با کارگردانی مشترک "محسن بلغانی" و "سعيد سلطان‏پور".
سال ۱۳۵۳ ، "مهين اسکويی"، کارگردان تئاتر از "دولت ‏آبادی" دعوت می‏کند در نمايش‏نامه "در اعماق" اثر "ماکيسم گورکی" ايفای نقش کند.خود او می‏گويد: "تصميم داشتم آن کار را به عنوان آخرين بازی صحنه‏ای خودم داشته باشم تا در واقع پايانی شايسته بر شروع صميمانه بوده باشد که البته خودم نمی‏دانستم پليس هم در اين مورد با من هم عقيده است, قرار بود آخرين اجرا در سوسنگرد صورت بگيرد. پيش از آن که به سوسنگرد بروم, پليس آمد و بازی به آخر رسيد! و بازجويی کوچک يکی دو ساعته, دو سال به درازا کشيد.
بازجو او را کمونيست عارف خطاب می‏کند و در اين دوره است که نوشتن "کليدر" متوقف می‏شود و اين يکی از دريغ‏های زندگی "دولت‏آبادی" است ؛ چرا که در اين سال که خود معتقدست بسيار سيال و روان می‏نوشته است, کار نوشتن را مجبور است رها کند. از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳ تئاتر و داستان نويسی، دوشادوش هم، ذهن "دولت‏آبادی" را تسخير کرده بود.او در همين سال تئاتر را برای هميشه کنار می‏گذارد , اگر انتشار نمايش‏نامه "ققنوس" و يا فعاليت "دولت‏آبادی" را برای تشکيل سنديکای تئاتر در يکی دو سال بعد از انقلاب مستثنی بدانيم ؛ اما از پانزده سال هم نفسی با تئاتر و به خصوص بازيگری چيزهای زيادی برای او باقی مانده است که يکی هم ژست‏های هنر پيشه‏وری است که اينک کاملاً درونی شده و به وجهی از رفتار طبيعی و روزمره او تبديل شده است.
"دولت‏آبادی", کار منظم داستان‏نويسی را با انتشار "ته شب" ، سال ۱۳۴۱ آغاز می‏کند که در آثار او از همان نخستين اثرش تا "سلوک" خطوط تفکری کلی نگر و نشانه‏هايی مشخص وجود دارد, همچنين تسلط‏های رشک‏آميز او در فضاسازی و ديالوگ نويسی از همان آغاز کار پيداست. در ضمن داستان‏های او داستان گذار است. گذار از يک وضعيت به وضعيت ديگر، گذاری بحران‏ساز و حوادثی که در زمينه همين بحران شکل می‏گيرند. آوارگی نيز از همان آغاز يکی از مشخصه‏های آثار اوست, ويژگی که در دوران جوانی، ويژگی بارز زندگی خود اوست.
مشخصه ديگر آثار او عشق به پدر يا خاطره پدری است, ارادت به "صادق هدايت"، همدلی او با "هدايت" به‏رغم تفاوت نگاه‏شان که به خوبی در رمان سلوک وجه روشن‏تری به خود می‏گيرد, از ديگر مشخصه‏های آثار "دولت‏آبادی" است.
مشخصه ديگر آثار او ندای اميدواری در عين کلافگی است و نگاه تلخ او به زندگی که اين اميدواری از تربيت و آموزش روستايی او ناشی می‏شود که قناعت و صبوری ويژگی آن است و کاملاً با نگاه شهری "صادق هدايت" متفاوت است.
از ديگر مشخصه‌‏های بارز آثار "دولت‌‏آبادی" اين است که او به شرح بيرونی آدم‏های داستان‌‏هايش بيشتر رغبت نشان می‏دهد تا شرح درونی آنها, گاه به نظر می‏رسد که اين آدم‏ها درون ندارند, از بس که نويسنده به شرح بيرونی آنها پرداخته است, قد و قامت‏شان شکل و شمايل‏شان و خلق و خوی آنها بيش از آنکه نشان داده شود, به وصف در می‏آيند و از صافی ذهن و زبان راوی نويسنده عبور می‏کنند تا ماجرا، سرانجام پس از آن آغاز شود.
تم اصلی داستان‏های "دولت ‏آبادی" بر دو مدار در حرکت است: روستا و شهر.خود او در اين باره می‏گويد: "در کار من, از آغاز دو رگه وجود داشت, يکی رگه يا جريانی که موضوعاتش عمدتاً موضوعاتی روستايی بود و يکی رگه‏ای که موضوعاتش مربوط می‏شد به مسائل حول و حوش شهر و شهرنشينی ..... رگه اولی با "لايه‏های بيابانی" آغاز شد و دومی را می‏شود گفت با "سفر"."
پس از "ته شب"، دولت‏آبادی "ادبار" را به همراه داستان‏های "بند", "پای گلدسته امامزاده", "هجرت سليمان", "سايه‏های خسته" و "بيابانی" را در مجموعه "لايه‏های بيابانی"، سال ۱۳۴۷ منتشر می‏کند.
داستان بعدی او، "هجرت سليمان" و "سايه‏های خسته" از نظر ساختار با آثاری که تا به آن روز منتشر کرده، بسيار متفاوت است. در اين اثر، دخالت نويسنده بسيار ناچيز است, ديالوگ و عمل داستانی ماجرا را به پيش می‏برد که نقش تئاتر در آن غير قابل انکار است.
اثر بعدی "دولت‏آبادی"، "بيابانی" است که نقطه عصيان آثار "دولت‏آبادی" نيز به شمار می‏رود, داستان ديگری از ناکارآمدی ساخت و ساز نوين اجتماعی. پس از آن، "دولت آبادی" اولين رمانش را با عنوان "سفر"به چاپ می‏رساند که اين رمان از طرح داستان محکمی برخوردار نيست.
"سفر"، داستان يک گره و يک بن‏بست است. داستان با يک بحران آغاز می‏شود, از بيکار شدن "مختار" و طليعه دنيای جديد و ورود ماشين که اين گرفتاری‏ها را آغاز کرده است. پس از آن، "دولت‏آبادی" رمان" اوسنه بابا سبحان" را منتشر می‏کند که از ساخت خوبی برخوردار است که با "بابا سبحان" آغاز می‏شود و بعد عروسش،" شوکت" و آنگاه پسرها," صالح "و" مصيب" و ديگر شخصيت‏ها در شبکه‏ای منطقی از روابط اجتماعی روستا و تعاملی معقول و ناگزير که يکی‏يکی پا به صحنه داستان می‏گذارند.
رمان بعدی "دولت‏آبادی"، "باشيرو" است که اين اثر با آثار قبلی "دولت‏آبادی" تفاوت فاحشی دارد.
"دولت‏آبادی", داستان‏هايی دارد که پرده‏ داستان به روی يک زن باز می‏شود , "جای خالی سلوچ "و" کليدر" از آن جمله‏اند," باشيرو" نيز از آن جمله است, پس از آن "گاواره‏بان" را می‏نويسد که رمانی کوتاه‏تر از "باشيرو" و نه به خوبی "اوسنه بابا سبحان" است," گاواره‏بان "نيز چون هميشه با يک بحران آغاز می‏شود.
داستان بعدی "دولت‏آبادی"، "مَرد" است که سال ۵۱ نوشته می‏شود ؛ ولی سال ۵۳ به دست مخاطبان می‏رسد. داستان کوتاه نسبتاً بلندی راجع به مرد شدن يک پسر نوجوان است, اين نوشته، مثل بقيه آثار "دولت‏آبادی" داستان فقر است ؛ اما داستان نکبت نيست و اين درست در جهت عکس نوشته‏های نويسنده‏ای مثل "چوبک" است که در آنها می‏توان بوی چرک و کثافت را شنيد؛ ولی تفاوت "دولت‏آبادی" با "چوبک" در اين است که وقتی "دولت‏آبادی" از مردم عادی يا فرودست جامعه صحبت می‏کند, نگاه او نگاهی آرمانی و حتی حماسی است.
اثر بعدی او "عقيل عقيل" است, اين اثر ديگر با بحران شروع نمی‏شود؛ بلکه داستان با فاجعه آغاز می‏شود, زلزله در مرکز فاجعه، "عقيل‏" قرار دارد که همه کسش مرده‏اند, جز دخترش "شهربانو" که با او به صحرا بوده است و پسرش "تيمور" که در گناباد سرباز است.
در "عقيل, عقيل" اين پدر است که پسر را گم کرده است ؛ اما در واقع "تيمور" تنها پسر "عقيل" نيست که همه کس و کار اوست، پس باز هم "عقيل"، پدر گم کرده‏ای بيش نيست.
"دولت ‏آبادی" پس از آن " از خم چنبر" را منتشر می‏کند که بسياری معتقدند: موضوع يا ماجرا در اين داستان اهميت ندارد, اثر ديگری که از "دولت ‏آبادی" منتشر می‏شود، "ديدار بلوچ"، سفرنامه کوتاهی است که "دولت‏آبادی" به زاهدان و آن حدود داشته است. سفرنامه از مشاهدات "دولت‏آبادی" از زاهدان آغاز می‏شود و بعد همراه راوی به ميرجاوه و زابل هم سری می‏زند. در اين اثر، برخی افکار و روحياتی که "دولت‏آبادی" در جابه‏جای آثارش به عنوان تفکری محوری در داستان‏هايش بروز داده است, در اين اثر نمودی آشکار و مستقيم پيدا می‏کند.
اثر بعدی او، "جای خالی سلوچ است". رمان "جای خالی سلوچ" با غيبت" سلوچ", با جای خالی او آغاز می‏شود, پدر نقطه اتکاء و اطمينان خانواده، ناگهان نيست شده يا از بين رفته است.
اثر بعدی "دولت‏آبادی"، "کليدر" است, رمانی در ستايش کار و زندگی و طبيعت که خود "دولت‏آبادی" بارها گفته است "ديگر گمان نکنم که نيرو و قدرت و دل و دماغم اجازه بدهد که کاری کامل‏تر از "کليدر" بکنم."کليدر" از جهت کمی و کيفی، کامل‏ترين کاری است که من تصور می‏کرده‏ام که بتوانم و شايد بشود گفت در برخی جهات از تصور خودم هم زيادتر است."
"کليدر", يک رمان عظيم روستايی در ۱۰ جلد و بالغ بر ۳ هزار صفحه است که او بيش از ۱۵ سال عمرش را صرف نگارش آن کرده است و حجيم‏ترين رمان فارسی به شمار می‏رود . البته گمان نمی‏رود که دوباره چنين حادثه‏ای تکرار شود, اين رمان با زبانی فخيم و حماسی روايت می‌‏شود و در آن بيش از شصت شخصيت ايفای نقش می‌کنند.
"دولت‏آبادی", در ادامه جلد دوم "مردم سالخورده" را می‏نويسد که زندگی همه آدم‏هايی است که چون راوی دردمند اين اثر، زخم‏ها را از اين زمانه بی‏رحم بر جان خود احساس می‏کند؛ فقر, فقر, فقر.
اثر بعدی او "سلوک" است که جنجال‏های بسياری را به پا کرد. "سلوک"، حديث نفس هم هست, حديث نفس يک نويسنده و اين نويسنده فقط "محمود دولت‏آبادی" نيست, "سلوک" حديث نفس نويسنده ايرانی است, در اين زمانه که اين نوشته‏ها بار امانت‏اند و چون جنازه‏ای طاعونی روی دستمان مانده است.
منابع:
۱ ـ "ما نيز مردمی هستيم"؛ مصاحبه مفصل با "اميرحسن چهل‏تن" و "فريدون فرياد".
۲ ـ" قطره محال‏انديش": مجموعه مقالات و سخنرانی‏های "محمود دولت‏آبادی".
۳ ـ "محمود دولت‏آبادی" نوشته "اميرحسن چهل تن.


اظهارات شاعران و نويسندگان ايران درباره محمود دولت آبادی

سيمين دانشور‌‏: "محمود دولت‌‏آبادی" تولدت مبارک ! با بهترين آرزو برای حال و هميشه از نوجوانی تا جوانی و تا ميان‌‏سالی , در کار هنر بودی عمرت دراز باد و همواره ايدون بود.
محمدعلی سپانلو :خوشوقتم که سالروز تولد "محمود دولت آبادی" را به هموطنان تبريک بگويم ؛ پديده ای از نسل من که برخی آثارش همچون رمان " کليدر" در زمان حيات خود او کلاسيک شده است . به عنوان دوست هم سن سال او يادآور می شوم که " محمود دولت‌‏آبادی" و آثارش اسباب سربلندی همه ايرانيان است.

داوود رشيدی : دوستی من با "محمود دولت‌‏آبادی" به اوايل دهه ۴۰ , زمانی که ايشان تئاتر را با گروه هنر ملی کار می‌‏کردند , باز می گردد . البته ايشان تئاتر را رها کردند و به نويسندگی روی آوردند و در اين راه نيز بسيار موفق بودند و هستند . دوس شان دارم و برای ايشان آرزوی طول عمر می کنم تا به راه های پر افتخار ادامه بدهند . ما نيز در انتظار کارهای جديد ايشان هستيم , تا چيزهايی از ايشان ياد بگيريم . همه آثار "دولت‌‏آبادی" بزرگ هستند , اما " کليدر", يکی از بلندترين قله‌‏های ادبيات معاصر ايران است.

علی نصيريان : تولد "محمود دولت‌‏آبادی" را به ايشان تبريک می گويم . "دولت‌‏آبادی"، يکی از استعدادهای درخشان در داستان نويسی ما است و زبان آثار ايشان، شاخص و منحصر به فرد است . به نظر من ، "جای خالی سلوچ"، يکی از درخشان‌‏ترين رمان‌‏هايی است که تا به حال خوانده‌‏ام . البته ايشان سابقه‌‏ای در تئاتر و سينما نيز دارند ‌‏, اما درخشش ايشان در نوشتن است . به نظرم ايشان به جای بسيار بالايی در داستان‌‏نويسی ما رسيده است . من تولدش را يک‌‏بار ديگر به او تبريک می گويم و می گويم "محمود" جان بنويس تا من و مردم ايران از آثار بهره مند شويم.

شمس لنگرودی : "محمود دولت‌‏آبادی" بی‌‏ترديد موجه‌‏ترين و اثرگذارترين چهره داستان نويسی ايران است و اگر ما در عرصه داستا‌‏ن‌‏نويسی "دولت‌‏آبادی" را نداشتيم ، حتما اين خلاء احساس می‌‏شد.
حضور پرشور "دولت‌‏آبادی" در بازنمايی جامعه‌‏شناختی روستاهای ايرانی در قالب داستانی برای هميشه تا ساليان دراز منحصر به فرد خواهد بود . پس از خواندن رمان " کليدر" اين احساس به من دست داد که "بيهقی" در قرن ۵ ، در مهی فرو رفته و در دهه ۶۰ شمسی در رمان " کليدر" سر بيرون آورده است . " کليدر" در واقع به نوعی هم وزن اثر ادبی برجسته بيهقی است.

تولد "دولت‌‏آبادی" شانسی برای خود ملت ايران برای خواندن آثار او بوده است . من اين روز را گرامی می دارم و تولد "دولت‌‏آبادی" را به او تبريک می‌‏گويم.
شاپور جورکش: همتاب ستارگان ....‌‏
سالروز تولد هنرمند عزيز ،"محمود دولت‌‏آبادی" را به خاندان بزرگ "دولت‌‏آبادی" و مردمان بی شماری که به پاس همدلی‌‏های هنرمند در غم و شادی‌‏هاش دوستش داشته اند را به او تبريک می گويم.
"دولت‌‏آبادی" دم و بازدم هوای تنفس کرده و همتاب ستارگان آسمان کوير واژه گزينی کرده و خدمت ارائه داده و سربلندی آسمان ادبيات ما است که حق بزرگ بر ادبيات ما , مهر ايرانی زدن او بر داستان‌‏ها است . از دو سرچشمه ادبيات داستانی ايرانی , يکی از "جمالزاده" و ديگری را "هدايت" می‌‏دانند که همچنان که در مقاله رئاليسم جادويی و جادوی رئاليسم در شماره ۳۷ مجله نامه آمده است : از نظر رعايت تم يا جان مايه که مرکز ثقل و علت وجودی داستان غربی است , داستان‌‏های "هدايت"، دارای تم و به الگوی غربی نزديک‌‏تر و داستان‌‏های "جمالزاده" بدون تم و به الگو شرقی و هزار و يکشبی نزديک‌‏تر است . به هر حال ما ايرانی‌‏ها در داستان نويسی شيوه ميان برد روايت ويژه خودمان را داريم و "هدايت" اين موضوع را با طنز چنين بيان می‌‏کند : نکته‌‏ای که مخصوصا مايه خوشبختی است ، آن است که نويسندگان زبردست جوان چندان در پی تقليد از شيوه های متداول داستان‌‏نويسان بزرگ عالم نبوده و خود روش مبتکرانه‌‏ای در اين فن ابداع کرده‌‏اند ( طنز و طنزيه هدايت , محمد علی کاتوزيان ۱۳۸۴ ) . البته اين گفته شامل اغلب نويسندگان ادبيات داستانی می‌‏شود ، حتی "دولت‌‏آبادی" عزيز که خود از "هدايت" است . در عين حال "دولت‌‏آبادی" پيوندگر ادبيات داستانی با اکثريت مردم است و اين که نويسنده‌‏ای بتواند در همان حال که ادبيات ناب می‌‏آفريند ، مخاطب عام هم داشته باشد ؛ آزمونی است که هر نويسنده‌‏ای نمی‌‏تواند ، از آن سربلند بيرون بيايد , "جن نامه" زنده ياد " گلشيری" احتمالا با هدف تجربه نوشتن يک کار پر فروش نوشته شده است که نقطه قوت آن در جسارت خود افشارگری راوی غير مرسوم است . هر چند منتقدان " دولت‌‏آبادی" شيوه داستان گويی او را به درازگويی تعبير کرده‌‏اند ، بايد در نظر داشت که "دولت‌‏آبادی" با استفاده متداول از شيوه نقالی در داستان سرايی مکتوب , داستان را مهر ايرانی می‌‏زند و آن را از آن ما می‌‏کند و به نحوی تکامل بخش شيوه داستانی به سبک "جمالزاده" است.
مسعود احمدی : "محمود دولت‌‏آبادی" از سخت‌‏کوش‌‏ترين نويسندگان ما است که آثارش در ذهن و بلکه زندگی بسياری از روشنفکران به خصوص روشنفکران دهه‌‏های ۴۰ ، ۵۰ و ۶۰ اثری مطلوب به جای گذاشته است . من فراموش نمی کنم که جوان و شايد حتی نوجوان بودم که " اوسنه بابا سبحان‌‏" , مرد ‌, عقيل عقيل و هجرت سليمان ايشان را بارها می خواندم و فراموش نمی کنم که رمان برجسته ( جای خالی سلوچ ) چه تاثير شگرفی بر نسل ما گذاشت و طبعا بر نسلی از نويسندگان که خود امروز از رمان‌‏نويسان بزرگ اين جامعه‌‏اند . من همين جا تولد ايشان را تبريک می گويم , عمرشان دراز باد و سايه شان مستدام باد.
سيد علی صالحی : در عصر افسرده ما , عده اندکی چون دستشان به جلال کوه نمی‌‏رسد , به سوی‌‏اش سنگ‌‏پاره پرت می‌‏کنند ، بی خبر آن هرپاره سنگ که به جانب کوه می‌‏دوانند ‌‏, قله را رفيع‌‏تر کرده‌‏اند , طعم طعن , تنها خود راوی را مسموم می کند , حلول حسد تنها فاعل خويش را هلاک می‌‏کند.
دريغا ... همين هفته ، چند "محمود دولت‌آبادی" - برای آينده - را در قانای لبنان مثله کردند . من تا ابد عزادار قيامت قانای ام , زبان از اندوه می‌‏گيرم تا راه به منزل شادمانی شايد ...!
هزارمين سال تولد "محمود دولت‌‏آبادی" بزرگ را گرامی می دارم . اين پير مغان , دوست هزار ساله همه پارسی زبانان است ، سردار درخشان‌‏ترين کلمات که تاريخ به استقبالش آمده است.
حافظ موسوی :‌‏ تولد "دولت‌‏آبادی" , تولد بخش شکوهمند ادبيات معاصر ما است . تولد "دولت‌‏آبادی"، تولد گل‌‏محمد و زيور است , تولد او بخشی از تاريخ معاصر ما است که در قامت بلند " کليدر" در فرهنگ مردم ايران حضور شايسته‌‏ای پيدا کرده است ، بنابراين تولد "دولت‌‏آبادی" عزيز را بر خود "محمود دولت‌‏آبادی" عزيز به زيور و گل محمد ، جای خالی سلوچ و نثر پر شکوه "محمود دولت‌‏آبادی" تبريک می‌‏گويم.
نقش "محمود دولت‌‏آبادی" در ادبيات معاصر ما نقشی چند جانبه و تحسين برانگيز است ؛ نخست به اين دليل که "محمود دولت‌‏آبادی" با " کليدر" , ادبيات جدی ما را به ميان مردم برد , خوانده شدن " کليدر" در تيراژی که برای ادبيات ما بی سابقه بود ، افتخاری است که نصيب اين اثر و تقريبا فقط اين اثر شده است . ديگر اين که "دولت‌‏آبادی" با " کليدر" و "جای خالی سلوچ"، يک بخش از ادبيات داستانی ما را به سلوچ می‌‏رساند که به نظر می‌‏رسد ، فراتر از رفتن ديگر مقدور نبود . برای هر نويسنده‌‏ای خلق همين دو اثر کافی است تا نامی جاودانه در ادبيات داشته باشند . با اين حال خوشبختانه "دولت‌‏آبادی" همچنان می‌‏نويسد و همچنان مشتاق فراوانی هستند که چشم به راه آثار اويند.
حسن کيائيان : "دولت‌‏آبادی" به عنوان يک نويسنده برجسته معاصر , نام و يادش همواره در يادها و خاطره‌‏های مردم به ياد خواهد ماند و اعتقاد دارم که حداقل دو نسل از فرزندان اين مرز و بوم چيزهای بسياری از نوشته‌‏های "دولت‌‏آبادی" آموخته‌‏اند و اميدوارم که ايشان سال های دراز با سلامتی کامل , خوب و سر حال باشند و به خلق آثار تازه‌‏تر و بهتر کمر همت ببندند.
محمود معتقدی : تولد "محمود دولت‌‏آبادی" را که از مرز ۶۰ سالگی گذشته‌‏اند و از چهره‌‏های خوب و به ياد ماندنی ادبيات معاصر ما هستند را به ايشان تبريک می‌‏گويم.
ايشان با آثاری که خلق کرده‌‏اند توانسته‌‏اند ، مخاطب بسياری در حوزه ادبيات داستانی جذب کنند و در حوزه واقع گرايی و واقع‌‏نمايی همچنان قصه‌‏هايی می‌‏نويسد که درخور تامل و تفکر است , يادم می‌‏آيد در سال‌‏های اخير در آخرين کتاب هايش که منتشر شده است ،خاطرات رفتن به آلمان را نوشته‌‏ اند و در واقع از فضاهای واقع‌‏گرايی تا حدی عبور کرده ‌‏اند و به نوعی به بازگويی خويش پرداخته‌‏ اند و به عنوان نويسنده مهمانی که به آلمان رفته بود ، رمان‌‏هايی نوشته که گذشته نويسنده ميانسالش به سراغش آمده و او در اين دو رمان توانسته به پيوندی ميان واقعيت‌‏های گذشته و نوستالژی که در اين سال ها اتفاق افتاده ، پيوند بزند و از عشق و عرفان معنای تازه‌‏ای به دست بدهد.
"دولت‌‏آبادی" در دو رمان اخيرش برآن است تا نشان بدهد که در گذشته ، نگرشش نسبت به فضاهای انسانی واقع گرايانه بوده است ، ولی امروزه سعی کرده است از آن نگرش‌‏ها فاصله بگيرد و با يک نوع بازگشت به جوانی خواسته به نوعی خودش و افکارش را بازبينی کند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


به گمان من ، "محمود دولت‌‏آبادی" قهرمان‌‏هايش در فضاهای روستايی زندگی می‌‏کنند و آثارش نمونه بارز ادبيات روستايی ما است ، اما آثار اخيرش نشان می دهد که از آن روزگار تا به امروز نگرش و شيوه‌‏های داستان‌‏نويسی اش تغيير کرده و نسبت به مسائل داستانی روزآمد شده است و انديشه‌‏های اخيرش نشان می‌‏دهد که آثارش در گذشته رنگ و بويی ديگر داشته ، اما امروز "دولت‌‏آبادی" در پی تجربه فضاهای جديد است . البته به " کليدر" می‌‏توان به عنوان نوع ديگری از آثار کلاسيک نگاه کرد . فضاهای داستان نويسی "دولت‌‏آبادی" نشان می دهد که او نويسنده ای انسانی‌‏گرا است و در ادبيات معاصر ما ، جايگاه ويژه‌‏ای دارد . بار ديگر تولد ايشان را تبريک می‌‏گويم و اميدوارم که در سال های آتی به عنوان الگو سخت کوش بتواند ، فرا روی راه نويسندگان جوان باشد.
ناتاشا اميری : هديه‌‏ای به نويسنده‌‏ گران‌‏قدر , "محمود دولت‌‏آبادی" .
مدام در خانواده‌‏ام از " کليدر" صحبت بود . خاله‌ ، مادر و پدرم صحنه‌‏های داستان را برای همديگر تعريف می‌‏کردند , شايد می‌‏خواستند ببينند ، ديگری هم همان قدر که خودشان مجذوب داستان شده‌‏اند , شيفته‌‏ آن شده يا نه , می‌خواستند حس زيبايی را که وقت خواندن انفرادی داشتند ، با بازسازی دوباره داستان از زبان خودشان با يک نفر ديگر هم تقسيم کنند . اين ويژگی زيبايی است برخلاف خيلی چيزهای مادی مثل پول و فرزند و يا جاه و مقام که آدم‌‏ها را انحصارطلب و بخيل می‌‏کند . امور معنوی و زيبايی‌‏های دنيا تو را گشاده دست و بخشنده می کند , وقتی زيبايی مطلق را می‌‏بينی ، نمی‌‏خواهی آن را فقط برای خودت نگاه داری ؛ می‌‏خواهی کس ديگری را هم با خودت شريک کنی تا او هم همان لذتی را ببرد که تو بردی . اين را نمی‌‏فهميديم تا وقتی که خودم کتاب را خواندم , من هم مثل آن ها شدم , آن صحنه يادت می‌‏آيد که ستار ... آن جا که مارال و زيور ... و حالا هم فقط اين را می‌‏دانم که هيچ‌‏وقت صحنه مرگ گل محمد را فراموش نمی‌‏کنم که مادرش به او گفت شيرم حلالت ! چون سال‌‏ها از خواندن آن سطور گذشته , اما من گفتار صدای او را به وضوح در گوش هايم می شنوم , راز ماندگاری يک اثر مگر چيزی غير از اين است و بهترين هديه هم مگر چيزی غير از اين که بشنويد ؛ شما هم آقای "دولت‌‏آبادی" شيری که خورديد حلالتان باشد !
کاوه ميرعباسی : "محمود دولت‌‏آبادی" آثار ماندگاری را در حوزه ادبيات خلق کرده و در سطح ملی شناخته شده ‌‏اند و توانايی اين را داشته‌‏اند که مخاطبان فرهيخته و عام را به سوی آثارشان جلب کنند ، اگر قرار باشد ، از نويسنده به عنوان نويسنده‌‏ای ملی ياد شود , بايد از " محمود دولت‌‏آبادی" ياد کنيم ، بی شک کسانی ديگر نيز بوده اند ، اما هيچ يک به اندازه "دولت‌‏آبادی"، نويسنده‌‏ای تمام عيار نبوده‌‏اند و حجم آثارشان نيز به گرد پای آثار "دولت‌‏آبادی" نرسيده است.
"دولت‌‏آبادی" نويسنده ای به تمام معنا است . او تمام زندگی‌‏اش را پای نوشتن گذاشته است . البته نبايد "سيمين دانشور" را ناديده گرفت ، اما حجم آثار "دانشور" با حجم آثار "دولت‌‏آبادی" فاصله زيادی دارد و آثار "دولت‌‏آبادی" به معنای واقعی ثمره يک عمر زندگی است ."دولت‌‏آبادی" به معنای واقعی تنها نويسنده حرفه‌‏ای ايران است . تولدش را به او تبريک می‌‏گويم و اميدوارم هر روز آثارش پر بارتر شود.
فريبا وفی : "جای خالی سلوچ" از تاثير گذارترين کتاب های زندگی‌‏ام بود , لحظه‌‏های زيادی با " کليدر" زيسته‌‏ام , تولد نويسنده و آفريننده‌‏اش گرامی باد.

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/31196

فهرست زير سايت هايي هستند که به '۱۰ مرداد، سالروز تولد محمود دولت‏آبادی، اظهارات هنرمندان درباره دولت آبادی، ايلنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016