۱۴ اوت برابر است با پنجاهمين سالگشت مرگ برتولت برشت. آوازهى برشت به عنوان يكى از بزرگترين انديشهپردازان ادبى، نمايشنامهنويسان و شاعران آلمانى سدهى بيستم تثبيت شده است. نمايشنامههاى برشت كه وى را بنيانگذار «تئاتر روايى» مىدانند، امروزه نيز جزو محبوبترينهاست و در آلمان به كرات روى صحنه مىرود.
برتولت برشت كه نام كامل او «اويگن برتولت فريدريش برشت» است در تاريخ دهم فوريهى ۱۸۹۸ در شهر آگسبورگ آلمان زاده شد. نخستين تلاشهاى ادبى او به صورت شعر و نمايشنامه به سالهاى تحصيل در دبيرستان بازمىگردد.
برشت در سال ۱۹۱۷ به تحصيل فلسفه در دانشگاه مونيخ پرداخت، اما يك ترم بعد رشتهى تحصيلى خود را به پزشگى تغيير داد. مدت كوتاهى پس از آن، در جريان ناآرامىهاى انقلاب ۱۹۱۸ آلمان، دست از تحصيل كشيد و به عنوان بهيار به خدمت سربازى رفت. برشت در اين ايام طرفدار جناح چپ سوسيال دمكراسى آلمان ودر شهر آگسبورگ عضو شوراى كارگران و سربازان بود.
او كه هرگز تحصيلات دانشگاهى را جدى نگرفته بود، در سال ۱۹۲۱ از دانشگاه اخراج شد. در سالهاى ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳ اجراى دو نمايشنامه به نامهاى «بال» و «آواى طبلها در شب» از او در لايپزيگ و مونيخ، با اقبال و ستايش منتقدان روبرو و باعث شهرت وى به عنوان درامنويس شد. اين موفقيت براى برشت قرارداد همكارى با تئاتر مونيخ را به همراه آورد و باعث شد كه وى بتواند خود را يكسره وقف فعاليت ادبى و نمايشنامهنويسى كند.
برتولت برشت در سال ۱۹۲۴ از مونيخ به برلين رفت. در آنجا نيز در ارتباط با محافل مهم ادبى و تئاتر جمهورى وايمار قرار داشت. برشت در «تئاتر آلمان» در برلين، به عنوان نمايشنامهنويس و كارگردان مشغول به كار شد. وى در اين ايام براى دستيابى به سبك خاص خود، به تجربهها و آزمايشهاى گوناگونى در زمينهى تئاتر روى آورد.
برشت كه با انديشهپردازان ماركسيست و هنرمندان چپ زمانهى خود در ارتباط تنگاتنگ و تبادلنظر بود، سرانجام دست به طراحى تئاتر «روايى ـ ديالكتيكى» زد و در همين راستا در سال ۱۹۲۸ قطعهى «اپراى سه پولى» را با موزيك «كورت وايل» به روى صحنه برد. اين قطعه موفقترين نمايشنامه تا پايان عمر جمهورى وايمار در سال ۱۹۳۳ در آلمان بود و بيش از ۲۵۰ بار بر روى صحنه رفت.
با برآمد ناسيونالسوسياليسم در آلمان، دورهى آوارگى برشت نيز آغاز شد. يك شب پس از آتشسوزى در «رايشستاگ» كه با صحنهسازى ناسيونالسوسياليستها و براى پيگرد دگرانديشان صورت گرفته بود، برشت به همراه خانوادهاش از برلين گريخت و از طريق پراگ، وين، زوريخ و پاريس، سرانجام به دانمارك رفت.
سالهاى اقامت در دانمارك براى برشت، از منظر خلاقيت ادبى ايام پربارى بود. بين سالهاى ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۹ در مهاجرت اشعار، قطعات و نيز طنزهاى زيادى براى راديوى آلمانىزبان «فرستندهى آزادى» نوشت و همزمان جزو گردانندگان مجلهى «مهاجرت چپ» بود كه در مسكو منتشر مىشد.
با شروع جنگ جهانى دوم، برتولت برشت محل اقامت خود را به نزديكى استكهلم منتقل كرد و در سال ۱۹۴۰ از بيم پيگرد ناچار به هلسينكى گريخت و از آنجا از طريق مسكو به كاليفرنيا در آمريكا رفت. در كاليفرنيا عمدتا بر روى قطعات بزرگ كار مىكرد كه برخى مانند «زندگى گاليله» بعدها با همكارى هنرمند انگليسى چارلز لافتون بر روى صحنه برده شد.
«كميتهى فعاليتهاى ضدآمريكايى» در اكتبر ۱۹۴۷ برتولد برشت را به دليل فعاليتهاى كمونيستى براى بازجويى دعوت كرد. برشت يك روز پس از آن خاك آمريكا را ترك كرد و به زوريخ رفت. نخست درخواست تابعيت از دولت اتريش كرد. و از آنجا كه ورود به منطقهى اشغالى غرب آلمان براى او ممنوع شده بود، در پاييز ۱۹۴۹ دعوت اتحاديهى فرهنگى شرق آلمان را پذيرفت و در برلين شرقى ساكن شد. در آنجا تا پايان عمر خود در سال ۱۹۵۶ به كار تئاتر پرداخت. در عين حال برشت همواره موضع مستقل و انتقادى خود را نسبت به رهبران كمونيست در آلمان شرقى حفظ كرد.
آوازهى جهانى برشت به عنوان نظريهپرداز تئاتر، شاعر ونويسنده همچنان پايدار است. حتا منقدان و مخالفانى كه جهاننگرى او را لعن و نفرين مىكردند، جايگاه ادبى او را به عنوان يكى از تاثيرگذارترين نمايشنامهنويسان آلمانى سدهى بيستم به رسميت شناختهاند.
برتولت برشت تئاتر «روايى ـ ديالكتيكى» خود را نقطهى مقابل تئاتر بورژوايى مىدانست. وى معتقد بود كه تئاتر مىبايست از تماشاگر توهمزدايى كند و محركى براى آگاهى باشد. رويكردهاى دراماتيك در قطعات برشت، با هدف ايجاد بصيرت در تماشاگر و ترغيب او براى ايجاد دگرگونى صورت مىگرفت.
زيبايىشناسى دراماتيك برشت ناظر بر تحولات اجتماعى به مفهوم ماركسيستى آن بود. صورت روايى نمايشنامهها، تفسيركنشهاى نمايشى، آوازها و توضيحات در ميان پردهها، همگى مىبايست در خدمت برانگيختن براى تحولات موردنظر قرار گيرند. برشت شالودهى نظرى تئورى درام روايى خود را از جمله در اثرى تحت عنوان «ارغنون كوچك براى تئاتر» در سال ۱۹۴۹به رشتهى تحرير درآورده است.
از مهمترين نمايشنامههاى برشت مىتوان به: «آواى طبلها در شب»، «آدم آدم است»، «اپراى سه پولى»، «عروج و سقوط شهر ماهاگونى»، «آنكه گفت آرى و آنكه گفت نه»، «تدبير»، «مادر»، «ننه دلاور و فرزندان او»، «زندگى گاليله» «انسان نيك سچوان»، «دايرهى گچى قفقازى»، «ارباب پونتيلا و نوكرش ماتى» و... اشاره كرد. افزون بر آن، برشت صاحب دهها جلد كتاب در زمينههاى نظم و نثر و نيز مقالات و نوشتههاى تئوريك است.
بهرام محيى