خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
نهم شهريورماه سیوهشتمين سالروز درگذشت صمد بهرنگی است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، جلال آل احمد که صمد بهرنگی را برادر کوچکترش میخواند، او را زبان روستای آذربايجان و وجدان بيدار به شمار میآورد.
وی گفته است: صمد را با«کندوکاو در مسائل تربيتی» شناختم. يعنی نالهی همدردش را شنيدم. راستش از شما چه پنهان، خيلی هم خوشحال شدم. اين که ببينی يکی ديگر از آنسر آذربايجان دارد همان پرتوپلاها را میگويد، دستکم برای يک روز هم شده، باورت میشود که پس زياد هم پرتوپلا نبوده!... و آنوقت دنبالش کردم. در قصههاش.
آلاحمد در مطلبی با عنوان «صمد و افسانهی عوام»، او را نويسندهای معرفی میکند که يکتنه ادای دين به زبان مادریاش را تعهد میکرد و با تاسف میگويد: حالا من چه کنم؟ چگونه باور کنم که صمد مرده است؟ و مگر چند تا صمد بهرنگی داريم؟
همچنين احمد شاملو او را «چهرهی حيرتانگيز تعهد» نام میبرد و ادامه میدهد: هيچچيز در هيچ دوره و زمانهای همچون «تعهد روشنفکران و هنرمندان جامعه»، خوفانگيز و آسايش برهمزن و خانه خرابکن کژیها و کاستیها نيست. فقدان او خلايی جبرانناپذير برای ما به وجود میآورد.
م. آزاد هم در مطلبی با عنوان «اين کار بزرگ هنوز بلاتکليف مانده»، بهرنگی را نويسندهای میداند که از تجربههايش مینوشته و لحن تلخ و تند و گزنده نوشتههايش از درد حکايت داشته است. «او هرگز نمیخواست با انتقادهايش آدمی «شجاع» شناخته شود و از اين روشنفکرهای غرغرو نبود که در «مطلقها» غرقهاند. شرايط و امکانات را میشناخت و در همان محدوده عمل میکرد. مثلا وقتی از کتابهای درسی انتقاد میکرد، انتقادش کلی و «فاضلانه» و طبق اصول تعليم و تربيت و اين حرفها نبود. میکوشيد مشکل خودش را که معلم روستا بود، بازگو کند. حرفش اين بود که کتابهای درسی ما، برای بچههای شهری نوشته شده و به درد بچههای روستايی نمیخورد؛ هرچند که به مضمون و محتوای همان کتابهای درسی هم انتقاد داشت.
رضا براهنی نيز همزمان با چاپ آثار بهرنگی به زبان ترکی در ترکيه در نوشتاری میگويد: صمد بهرنگی اين واقعيتگراترين قصهگوی زمانهی ما، بیترديد، پرشوروحالترين «افسانهی محبت» روزگار ما نيز هست. ساختهايی که او از مجموعهی نغز و دلاويز فرهنگ بومی خود، استخراج کرده و به جهان عرضه داشته است، آنچنان پربنياد، خيالانگيز و درعين سادگی شکوهمند است که به جرات میتوان گفت صمد به ساخت عمقی و درونی آمال و آرزوهای انسانها دست يافته است. صمد به راستی جهانیترين قصهگوی ماست. «ماهی سياه کوچولو» به عنوان شناختهشدهترين اثر ادبی برای نوجوانان، بازتابدهندهی راههای رفته و رفتارهای يک نسل است؛ نسلی که جان بر سر آرمانهای خود نهاد. «ماهی سياه» وضع موجود را نمیپذيرد.
غلامحسين ساعدی شاهکار صمد بهرنگی را زندگیاش میدانست و میگفت: او تمام مدت در حال ياد گرفتن و ياد دادن بود. در نقد بیرحمانه قضاوت میکرد. فحش نمیداد. مسخره نمیکرد و فقط نشان میداد که چقدر اهمالکاری شده است.
اما محسن پرويز در اينباره معتقد است: داستانهای صمد خيلی نمیتوانست ارتباط درستی با مخاطبان خودش برقرار کند و گمان میکنم برای نوجوانان امروز ما هم حرف نوی نداشته باشد. صمد اهل ذوق بوده و در اهل ذوق بودنش هم شکی نيست؛ ولی او داستاننويس بالفطره نبوده و آثارش هم از کيفيت هنری خيلی بالايی برخوردار نيست. در برخی از داستانهای صمد، بهنوعی، سعی و تلاش برای نمادسازی ديده میشود و اين که او سعی داشته است حرف پنهانی را برساند. شايد بيشترين چيزی که او را رواداشته است تا بنويسد، بيان مقاصد سياسی و ديدگاههای اجتماعی بوده است.
اين در حالی است که مصطفی رحماندوست درباره صمد بهرنگی گفته است: کار بهرنگی به نسبت روزگار خودش کاملا تکنيکال بود. صمد بهرنگی در آن روزگاری که گرايش به آثار غيررئاليستی زياد بود و نويسندهها بيشتر سعی میکردند پوشيده حرف بزنند و از تمثيل استفاده کنند، حرکت بزرگی ايجاد کرد؛ مبنی بر اينکه ضمن نوشتن اينگونه داستانها، به آثار رئاليستی هم پرداخت و انسانها را شخصيتهای داستانهای خودش قرار دارد.
وی همچنين بر اين اعتقاد است که صمد بهرنگی شايد جزو معدود کسانی بود که در آن روزگار، نوعی از تفکر را در قصههايش میآورد؛ يعنی میخواست حرفی غير از يک پيام کليشهيی معمولی بگويد و اين امر موجب میشد خوانندهايی که اهل کتاب بودند ـ اگرچه در آن روزگار اهل کتاب هم کمتر بود ـ احساس کند که يک اثر تازه میخواند.
حسن ميرعابدينی هم با توجه به شرايط اجتماعی دورهی زندگی بهرنگی نوشته است: شرايط اجتماعی - فرهنگی شکلگيری صمد بهعنوان نويسندهای برخاسته از ميان فرودستان و مطرودان، ادبيات بهرنگی را به «ادبيات اقليت» تبديل میکند.
ميرعابدينی او را شناختهشدهترين نويسندهی ادبيات کودک و نوجوان، گردآورندهی فرهنگ مردم، منتقد اجتماعی و مترجم میداند.
به گزارش ايسنا، صمد بهرنگی نويسندگی را با نوشتن قطعات طنزآميز شروع کرد. از سال ۴۰ - ۱۳۳۶ نوشتههای فکاهیاش در روزنامههای توفيق (چاپ تهران) و مهد آزادی (چاپ تبريز) منتشر میشد، اما نخستين کتابش - «پارهپاره» - (۱۳۴۲) با نام مستعار ص. قارانقوش انتشار يافت، که مجموعهای از شعرهای شاعران ترکزبان است. او نامهای مستعار ديگری هم داشت؛ از جمله داريوش نواب مرغی، چنگيز مرآتی، بابک، افشين پرويزی و باتميش.
صمد بهرنگی متولد تيرماه ۱۳۲۰ در تبريز بود که نهم شهريورماه سال ۱۳۴۷ در اثر غرقشدگی در رودخانهی ارس در سن ۲۹ سالگی - بهطرز نامشخصی - درگذشت.
در حال حاضر، «افسانههای آذربايجان» (متن اصلی)، «برادرم صمد بهرنگی» و چاپ سوم «پارهپاره» در دست انتشارند.
آثار او را میتوان به بخشهای مختلفی ازجمله قصهها، آثار تربيتی و اجتماعی، فرهنگ عاميانه و شعر و ترجمهها تقسيم کرد. از اين ميان، «ماهی سياه کوچولو» با تصويرگریهای فرشيد مثقالی در سال ۱۹۶۹برندهی جايزهی نمايشگاه بولون ايتاليا و جايزهی بیينال براتيسلاوای چکسلواکی شده است.
پینوشت: در نگارش اين مطلب از کتاب ماه کودک و نوجوان (سال ششم، شمارهی ۱۲) و «يادمان صمد بهرنگی» بهکوشش علیاشرف درويشيان هم استفاده شده است.