يكشنبه 30 مهر 1385

اين نقاشی‌ها سوگند دل آرا به بی‌گناهی‌است، گزارشی از نمايشگاه نقاشی يک دختر محکوم به اعدام، مهرزاد غنی‌پور، سرمايه

شرايط گاهی پر از تضاد است. درست مثل اين‌جا که منم. نبض دست‌هايمان می‌زند ولی نبض روحمان خوابيده است. روزی يک ميليون بار مردن، بی آن‌که يک بار جسمت بميرد!

روز و شب در هم محو می‌شود بی‌آن‌که خبردار شويم، بی آن‌که پنجره‌ای بر آسمانمان باز باشد! بی‌هيچ اعتراضی! می‌دانيم که اين شب و روز حد وسطی ندارد. در خاموشی مطلق می‌نويسم و مجالی تا صبح نمانده است. خطوط را نمی‌بينم. همه‌جا تاريک است ولی حس می‌کنم کاغذم خيس می‌شود. اشک مثل روغنی بين دو فلز، دل‌هايمان را به نرمی با هم مماس می‌کند. چه واجب است اشک و چه بی‌اراده سرازير می‌شود. دل‌آرا زنده است. فعلائ زنده است و از زنده‌ها درخواست عشق و افتخار دارد.»

اين گفته‌های دل‌آرای ۲۰ سالهء محکوم به اعدام است. بر ديوار گالری گلستان، جايی که تابلوهای نقاشی او و حاصل رنج‌ها، گريه‌های شبانه‌روزی و دردهای سه سالهء او در زندان به نمايش درآمده است.

سه سال پيش هنگامی که دلآرا ۱۷ سال داشت به همراه نامزدش و برای تهيهء وسايل ازدواجشان با هدف سرقت به خانهء يکی از اقوام خود رفت و در جريان درگيری صاحبخانه به قتل رسيد.به گفتهء دلآرا اميرحسين از او خواست که قتل را به گردن بگيرد چرا که فکر می‌کرد چون دلآرا ۱۷ سال بيش‌تر ندارد و از اقوام مقتول است،‌اعدام نمی‌شود اما دل‌آرا که خود را قاتل معرفی کرده بود، محکوم به اعدام شد. پس از آن دل‌آرا اعترافات اوليهء خود را پس گرفت و همدستش را قاتل معرفی کرد و قاضی با دو جلسهء محاکمه، دل‌آرا را به اعدام و اميرحسين را به ۱۳ سال حبس محکوم کرد.

اکنون دل‌آرا سه سال است که در زندان با رنگ‌ها و فرم‌ها از خود دفاع می‌کند و نقاشی‌هايش را سوگندی به جرم ناکردهء خود می‌داند. نقاشی‌هايی که با کم‌ترين امکانات ممکن کشيده شده‌اند، طوری که نقاش گاه از بی‌قلمی از انگشت استفاده کرده است. نقاشی‌های سياه و سفيدی که فتورئال‌های دردناک زندگی‌اند و از درد و غم و اندوه می‌گويند. اين نقاشی‌ها ديروز جمعيت زيادی از هنرمندان، شاعران، نويسندگان، نقاشان، روزنامه‌نگاران و سفيران کشورهای ديگر را به گالری گلستان کشاند و آن‌ها را با چشم‌های اشک‌آلود بدرقه کرد.

پيشنهاد برگزاری اين نمايشگاه از آسيه امينی بوده است. روزنامه‌نگاری که برای تهيهء گزارش از زندگی دل‌آرا به خانهء او در رشت رفت.

«با ديدن نقاشی‌های دل‌آرا متوجه شدم که اين نقاشی‌ها کاملائ خاص است، خطوط خاصی دارد. فرم‌ها روح دارند و نقاشی‌ها به شدت گويا و تاثير‌گذارهستند. همان جا بود که با خودم فکر کردم که چرا من به جای دل‌آرا حرف بزنم و چرا خودش حرف نزند. من قصد قضاوت درباره دل‌آرا را ندارم فقط خواستم کاری کنم که صدايش شنيده شود تا شايد معرفی اين دختر به عنوان يک هنرمند بتواند به شرايط پرونده‌اش کمک کند.»

در ميان نقاشی‌های دل‌آرا که بيش‌تر با رنگ‌های سياه و سفيد کشيده شده‌اند، نقاشی متفاوتی در گوشه گالری نظرها را جلب می‌کند. يک تابلوی منظره با رنگ‌های شاد که دل‌آرا پيش از رفتن به زندان آن را کشيده است. اما بقيه تابلوها از نااميدی و از رنج و آزار او و هم سلولی‌هايش در زندان می‌گويند.

تصوير مجرمی که دستش را ملتمسانه به سوی فرشته دراز کرده و از او کمک می‌خواهد.غافل از اين که بال فرشته تير خورده و تا فرشته خود را مداوا نکند چگونه می‌تواند دست مجرم را بگيرد يا تصوير فردی که با چشمان بسته ملتمسانه يقهء فرد چشم بستهء ديگری را گرفته و از او انتظار کمک دارد و در گوشهء ديگر تصوير زنی در حال فرياد که در مردمک چشمان او ترازوی عدالت ديده می‌شود.

گويا دل‌آرا قصد داشته چهرهء خودش را نشان دهد در حالی که هنوز به عدالت اميد دارد. اما تابلوهای ديگری هم هست که دغدغههايی زندانيان را به تصوير کشيده است.

دغدغههايی که خانواده هم،در زمانی که برای ملاقات به زندان رفته آن را شاهد بوده است.

تصوير فردی که دستانش را به ميله دستبند زده‌اند.يا تصوير دخترانی که در گوشه‌ای از ديوار حياط زندان بايد ساعت‌ها در آفتاب بنشينند.

نقاشی ديگری هم هست که دل‌آرا به خواستهء پدرش به جای اين که در آن از رنگ‌های سياه و سفيد استفاده کند از رنگ‌های شاد استفاده کرده است. تصوير ديوار زندان و آنچه پشت ديوار قرار دارد. پدر که انگار اين بار راضی‌تر شده به دل‌آرا می‌گويد اين نقاشی زيباست اما اگر اين دو سيم خاردار را هم نمی‌کشيدی، زيباتر بود و دل‌آ‌را روبه پدر می‌گويد من همان چيزی را که ديدم، کشيده‌ام.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


علی هنردوست،معلم نقاشی دل‌آرا که از ۱۲ سالگی به او نقاشی تدريس کرده است نيز به اين نمايشگاه آمده:«من بيش‌تر نقاشی‌های کلاسيک و منظره را با او کار می‌کردم و دل آرا در ۱۶ سالگی به حدی رسيده بود که خودش نقاشی را تدريس می‌کرد اما اين کارهايی که اين‌جا می‌بينيد گرافيک نقاشی‌های ابتکاری اوست که حالت توصيفی هم دارد.توصيف محيطی که همه ما در آن زندگی می‌کنيم.نقاشی سلاح دل‌آرا است و شايد با اين سلاح بتواند از زندان بيرون بيايد،هر چند از سال گذشته که حکم اعدام او صادر شد و سازمان‌های بين‌المللی از دل‌آرا در برابر اين حکم حمايت کردند،امکان نقاشی کشيدن در زندان از او سلب شد.»

به گفتهء مادر دل‌آرا که در حين صحبت چشم‌هايش مدام اشک‌آلود می‌شود، دل‌آرا اين روزها بيش‌تر کتاب می‌خواند شعر می‌گويد و در تاريکی برای خودش می‌نويسد.

او می‌گويد: «از موقعی که دل‌آرا خبر برگزاری نمايشگاه را شنيده، روحيه‌اش خيلی بهتر شده است. توکلمان به خداست، فقط خدا بايد او را نجات بدهد.»

پروندهء دل‌آرا برای بار دوم به ديوان عالی کشور رفته و عبدالصمد خرمشاهی، وکيل دل‌آرا اميدوار است که با دفاعيات انجام شده حکم اعدام او نقض شود.به گفتهء اين وکيل، وضعيت پرونده طی دو ماه آينده مشخص خواهد شد.

در همين زمينه:

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/31842

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'اين نقاشی‌ها سوگند دل آرا به بی‌گناهی‌است، گزارشی از نمايشگاه نقاشی يک دختر محکوم به اعدام، مهرزاد غنی‌پور، سرمايه' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016