حک شده اسم من و تو
رو تن اين تخته سياه
از معروف ترين و ماندگارترين سرودهای رهائی و آزادی شروع کنيم:
مارسييز (La Marseillaise) سرود ملی کشور فرانسه که نام خود را از اسم شهر فرانسوی مارسی گرفته است پيدايش خود را مديون قراحت و عرق ملی افسری است انقلابی، بنام « روژه دو ليل» (Rouget de Lisle) که در بحبوحه انقلاب کبير فرانسه (۱۷۸۹) اين سرود را ساخت. اين سرود که از بدو پيدايش آن تا کنون جذابيت خود را از دست نداده است ابتدا بعنوان سرود رسمی انقلاب کبير فرانسه و سپس بعنوان سرود ملی کشور فرانسه پذيرفته شد، و در دو قرن اخير همواره الهام بخش همه آن مبارزاتی بوده که برای رهائی و آزادی صورت پذيرفته است. سوال اين است که جذبه و جاودانگی اين سرود از کجا ناشی می شود و علت محبوبيت تاثير گذار آن در چيست؟
اين سوال را ميتوانيم در مورد « ای ايران» و «يار دبستانی» نيز طرح نمائيم و جواب به آن به همان سختی است که در مورد مارسييز مطرح می شود. اين دو سرود نيز درترکيبی از شعر و موسقی در لحظه ای از اوج و استيصال از اعماق وجود آدمی برخاسته است که در نهايت عشق به مردم خود و آب و خاک، خود را يا زور و سلطه درگير و در مخمصه می بيند ولی حاضر نيست تسليم شود و عليه اين داده ها به مقابله بر می خيزد. سر ماندگار شدن چنين فريادی از دل بر آمدن آن است و راه ياقتن به قلوب همه کسانی که خود را در چنين مخمصه ای می بينند. بنا به تجربه آن سرودی همگانی و ماندگار می شود که بتواند به طرزی فشرده و موجز همه آرزوها، شکستها، اعتراض و اميال درونی ملتی را در خود خلاصه کند.
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب؛ بد اگه بد، مرده دلهای آدماش
شايد اگر از جمشيد جم (سازنده و خواننده يار دبستانی) سوال شود، چه چيز آن زمان در او حادث شد که درآن دوران التهاب و آشوب احساسات خود را به اين شکل بيان کند، نيز نتواند جواب روشنی بما بدهد. يار دبستانی، نغمه ای که در دوران ازهاری با اجرای بد در ابتدای فيلمی متوسط گنجانده شد، کم کم خود را از زير آوار هجويات رايج نجات داد و به تدريج به سرودی تبديل شد که سالهاست در حرکتهای اعتراضی و مقاومت به هنگام حمله نيروهای انتظامی و شخصی جمهوری اسلامی از گلوهای خشک ناشی از خشم و اضطراب دانشجويان بيرون می آيد و به فرياد تبديل می شود. برخلاف همه سرود ها و ترانه های سفارشی و بنجلی که طی اين سالها از طرف دستگاههای تبليغاتی حکومت اسلامی پخش شده و در ميان همه آن ترانه هائی که سالهاست به سبک و سياق نوحه خوانی کاباره ای (احمد شاملو) به تکراری تهوع آورتبديل شده است، «يار دبستانی» بخاطر اصالت و سادگی که در آن است کم کم به سرود مقاومت دو سه نسل تبديل شده و جا افتاده است.
سرود که در ابتدا در نوا و آهنگ نفس نفس زدن دونده ای را تداعی می کند از همان ابتدا تداوم، پايداری و استقامت را در شنونده تداعی می کند. اگر صدای کر را که در مقدمه می آيد ناشنيده بگيريم، آنچه مهم است مخاطب قرار دادن کسانی است که به عنوان «يار دبستانی» نامشان (سرنوشتشان) بر روی تخته سياه اين آب و خاک حک شده. آنها بايد ترکه بيداد و ستم را که بر روی تنشان نقش بسته ببينند و از اين «همسرنوشتی» آن همبستگی را بسازند که آنها را از اين مرداب مرگ و خفقان نجات می دهد. نسل فعلی بعد از تجارب نسل های گذشته در حين حمله و گريز و فرار برای مقاومت در برابر پاسداران و حزب الله می خوانند:
يار دبستانی من، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی
و با اين گفتار اين سوال را مطرح می کنند که چه باعث شده شرايط خواندن يار دبستانی به نسل آنها تحميل شود. وضعيت موجود که می خواهد با بستن همه ی راههای رشد و پيشرفت بر جوانان آنها را در دورانی به مراتب بد تر از دوران ازهاری ها به ضرب خرد کردن «چوب الف» بر سر اسير نمايد. از خود بپرسيم چرا نسلی که اکنون در مدرسه و دانشگاه محکوم به سکوت است و سرنوشتی به مراتب فجيع تر از گذشته در انتظار اوست، قصد دارد با خواندن يار دبستانی مفری از اين منجلاب پيدا کند؟ جواب آنها در سرود يار دبستانی آمده است:
دست من و تو بايد اين پرده ها رو پاره کنه
کی ميتونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه؟
حميد صدر
برای شنيدن سرود يار دبستانی ميتوانيد به آدرس زير مراجعه کنيد:
http://www.siahsepid.com/18tir.htm