سه شنبه 30 آبان 1385

سال‌روز تولد بيژن جلالی: گفته‌هايی از احمدرضا احمدی، اسلامی نوشن، گلشيری، دولت‌آبادی و ...، ايسنا

خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات

فردا نخستين روز آذرماه، سال‌روز تولد بيژن جلالی است؛ شاعر زمزمه‌گر سکوت.


عريانی مرگ در شعر بيژن جلالی

به‌گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، احمدرضا احمدی با ياد کردن از بيژن جلالی به‌عنوان «شاعر هميشه»، می‌گويد: شعرهای او برای من يک مرخصی کوتاه است که شاعر به خانه آمده است، تا لباسی ديگر به تن کند. در اين فاصله‌ی کوتاه فرصت نيست که کلام در تزوير «وزن» و «قافيه» گم شود. کلام عريان است. عريانی در شعرهای بيژن جلالی راز می‌شود، عريانی قطره‌قطره از خانه بيرون می‌آيد، به کوچه می‌آيد، رود می‌شود و ما با اين رود آرام به دريا می‌رويم، به پشت آن «در هميشه بسته» می‌رسيم. همراه ما در اين سفر گل است و پرنده است. پرنده‌ای که آغشته به خلوص است، در صبحگاه دو سه شاخه را طی می‌کند. به‌دنبال دانه نيست. فقط تا شب دوام دارد. در شب گم می‌شود. و در صبح دوباره عمر می‌يابد.

اين شاعر می‌افزايد: در شعر جلالی خورشيد بزرگ آن‌قدر کوچک می‌شود، تا در شعر جای بگيرد. آن طغيان را که من در شعر دوست دارم، در شعر جلالی يک «راز» می‌شود. در زمان استحاله می‌يابد و در تاريخ گم می‌شود. من در سادگی و عريانی شعر بيژن جلالی‌ عريانی مرگ را می‌بينم.


شعرش يک وزش درون بود

محمدعلی اسلامی ندوشن نيز شعرهای جلالی را مانند خودش ساده و بی‌ادعا می‌داند، مانند نثر روان، و يادآور می‌شود: شعرهايش ابهام‌آگين نبود که بخواهد چشم جوان‌ها را بگيرد. شعرهايش در نوعی حالت ابرآلود لطيف حرکت می‌کرد. تا آن‌جا که من بدانم، در دسته‌بندی‌ها و باندگرايی‌های رايج ادبی شرکت نداشت،‌ و طبعش غنی‌تر از اين حرف‌ها بود. کوشش نکرد که کسب شهرت از طريق جنجال‌آفرينی و مردم‌گرايی دروغين بکند. دعوی چپ که اين پنجاه‌ساله خيلی بازارش گرم بود، و مانند خميرمايه‌ی بی‌چاشنی آن خمير ادب به‌ورز نمی‌آمد، او به‌کار نبست، و همين می‌نمايد که کار خود را با بازيگری مخلوط نکرد. شعرش يک وزش درون بود،‌ چون نسيمی که نمی‌خواهد به‌رخ بکشد.


مهر مسيحايی و ترک خشونت بودايی

همچنين بهاءالدين خرمشاهی در مقايسه‌ای بين شعر بيژن جلالی و احمد شاملو چنين متذکر می‌شود: تقابل بين شعر شاملو و جلالی عمدتا در دو چيز است؛ يکی در مهاجم بودن شعر شاملوست و ملايم بودن شعر جلالی، و چنين می‌انگارم که جلالی مهر مسيحايی را با ترک خشونت بودايی پيوند زده است. او انسان و شاعر بی‌سر و صدايی است.

اين پژوهشگر در اين‌باره ادامه می‌دهد: تقابل دوم شعر شاملو با شعر جلالی در اين است که شاملو ساده‌ها را قلمبه (بخوانيد برجسته) می‌کند، و جلالی برعکس قلمبه / برجسته‌ها را ساده می‌کند. جلالی يک‌بار در جلد شير – لابد از همان شيرهايی که شاملو با آن‌ها کشتی می‌گيرد – رفته است و چنين سروده است:‌

شعر است / که پيش می‌آيد / مگريزيد / کلمه است / که کوهی يا دريايی / شده است.

اما در شعر او کلمه به کوه يا دريا تبديل نمی‌شود، بلکه کوه يا دريا در کلام او به شعر ناب بدل می‌شود و واقعيت شعر از واقعيت جهانی واقعی‌تر است.


پاره‌ابری بود که آفتاب از او عبور می‌کرد

محمود دولت‌آبادی هم درباره‌ی اين شاعر معاصر معتقد است: من فکر می‌کنم که جلالی مثل يک پاره‌ابر بود که آفتاب از او عبور می‌کرد؛ او همان‌قدر سالم و خوشايند بود و دوست‌داشتنی. در شعر بسيار ظريف بود، مثل قامت خودش و بسيار حساس مثل شبنمی که روی برگ می‌نشيند. من در تشييع جنازه‌ی او بودم و اين تشييع جنازه همان‌قدر ساده و سبک بود که آن زنده‌ياد چنين بود.


شعرش به وزن احتياجی نداشت

فروغ فرخزاد هم در جايی گفته است: شاملو بعضی وقت‌ها واقعا افراط می‌کند، حتا در بی‌وزنی. من در اين زمينه فقط به دو نفر برخورد کردم که واقعا وقتی شعرشان را می‌خواندم، حس می‌کردم که احتياجی به وزن ندارم؛ يکی احمدرضا احمدی و يکی بيژن جلالی.


شعرهای ساده با نگرشی فلسفی

هوشنگ گلشيری نيز درباره‌ی او چنين گفته است: شعرهای جلالی شعرهای ساده‌ای هستند، همراه با يک نگرش فلسفی. او جزو اولين کسانی بود که زبان عادی آدم‌ها را وارد شعر کرد. گريز از سمبل‌سازی و گوشه و کنايه، از ديگر ويژگی‌های شعرهای اوست. جلالی دانش بسيار زيادی داشت، ولی هيچ‌گاه به‌صورت کتبی ‌آن‌ها را عرضه نکرد. بيش‌تر شفاهی بود. شايد روزی يادداشت‌هايش چاپ شوند. بعضی خلقيات او شبيه صادق هدايت بود.

اين نويسنده افزوده است: البته خون گرمی هم داشت. سنت کافه‌نشينی فرانسوی‌ها را هم داشت و خيلی آرام بود؛ نه مثل ما که بيش‌تر در خانه هستيم و اهل جنگ و جدل. خيلی ساده زندگی کرد و ساده هم مرد. من از نحوه‌ی مرگ او خيلی غمگين شدم. کفنی که دو طرف آن را گرفتيم و به داخل اتومبيل برديم. مراسم ساده بود. از تابوت بردن خسته شديم. بايد از خدا بخواهيم کم‌تر سراغ هنرمندان برود.


گرمای مطبوع و ملايم عاطفه‌ای اشراقی

اما منوچهر آتشی در توصيف شعر جلالی معتقد بود: هرجا حضور دارد، شعرش همچون هاله‌ای گردش، حضور دارد. شعر او اندامواره‌ای از سلامت نفس و سبکبالی روح اوست. با آن‌که بيش‌ترين شعرهايش، دست بر شانه‌ی نامريی مرگ دارند، اضطراب و دلهره‌ی مرگ با او و شعرهايش نيست. از مرگ چنان سخن می‌گويد، گويی که از زندگی ديگری، کمی اندوهناک‌تر از زندگی اين‌جايی، سخن می‌گويد. و چون از زندگی نيز اندوهگنانه سخن می‌گويد، مرگ و زندگی در شعر او سيمايی همگون و همراه می‌يابند و از هم تميز داده نمی‌شوند. وقتی از سفر ناگزير ما به ديار عدم می‌سرايد، انگار برای رفتن از شهری دوست‌داشتنی به شهر ديگری که چندان بد هم نيست، سخن می‌گويد، که هرچه هست، عدم نيست:‌

با مرگ بگريزيم / تا کهکشان‌ها / زيرا با زندگی / راه چندان دوری / نمی‌توان رفت.

اين شاعر ادامه داده است: مرگ – و اندوهی – که تم اصلی بيژن جلالی است،‌ گرمای مطبوع و ملايم عاطفه‌ای اشراقی را القا می‌کند، که سخت طعم و بوی عرفان بوديستی دارد. او زندگی را بسيار دوست می‌دارد. آن‌چنان دوست می‌دارد که بهانه‌ی کوچکی، مثل نم‌نم باران، کافی است تا تمامی تلخی‌ها و زمختی‌های زندگی را تحمل کند:‌

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


چرا نگويم که گنجشک‌ها / مثل قطره‌های باران / از بالا می‌آمدند / و روی زمين / می‌نشستند.

شعر جلالی نه شعر اديبانه است،‌ نه شعر تصويرگرا و نه شعر ساختاری. شعر مفهوم‌گرا و مضمون‌گرا هم نيست. با اين‌همه نوعی نگرش يک‌دست فلسفی – عرفانی در اندام‌های نازک آن جاری است، و تصويری يگانه حاصل کليت هر شعر است، که هرگز برجستگی و خشونت شعرهای متداول را ندارد.

به‌گزارش ايسنا، بيژن جلالی متولد اول آذرماه سال ۱۳۰۶ در تهران است. انتشار شعرهايش را از دهه‌ی ۴۰ شروع کرد و ۲۴ دی‌ماه سال ۷۸ در سن ۷۲ سالگی در تهران درگذشت.

"روزها"، "دل ما و جهان"، "رنگ آب‌ها"، "آب و آفتاب"، "بازی نور" (گزيده‌ای به انتخاب شاپور بنياد)، " درباره شعر" (گزيده‌ای به انتخاب شاعر) و "روزانه‌ها"، ازجمله آثار منتشرشده در زمان حيات اين شاعر معاصرند و مجموعه‌های "نقش جهان"، "ديدارها" (گزينه‌ی شعرها از سال ۷۵ تا ۷۸)، "شعر سکوت" و "شعر پايان، شعر دوری" بعد از درگذشت او به‌چاپ رسيده‌اند.

جايزه‌ی شعری هم هم‌زمان با سال‌روز درگذشت بيژن جلالی، چند سالی است که پس از رفتن او، به‌نام اين شاعر اهدا می‌شود.

پی‌نوشت: در نگارش اين مطلب از کتاب "زمزمه‌ای برای ابديت" (بيژن جلالی، شعرهايش و دل ما) نوشته‌ی کاميار عابدی استفاده شده است.

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/32203

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'سال‌روز تولد بيژن جلالی: گفته‌هايی از احمدرضا احمدی، اسلامی نوشن، گلشيری، دولت‌آبادی و ...، ايسنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016