خوش حالم که فيلم میسازيد
برخورد عجيب - و در مقياس عجيب هم غيرمنتظره - شما ، در مراسم اختتاميه جشنواره فيلم فجر، آنقدر تعجببرانگيز است و آنقدر- متأسفانه- تأسفآور، که شايد اصلاً نقطه مشترکی باقی نگذارد برای چند کلمه که چه عرض کنم، حتی يک کلمه حرف. شما تازه وارد اين عرصه شدهايد و مشاوران محترم فراوانی که دوروبرتان هستند هم احتمالا يا حواسشان نبوده که مشاوره بدهند يا سرشان گرم پروژههای ديگر بوده و فرصت نکردهاند در گوشتان بخوانند هر جايی آيين خاص خودش را دارد و هر شيوهای در هر مکانی پاسخ گوی نيازهای آدمی نيست.
آقای دهنمکی عزيز، هر جشنوارهای برای خودش اصولی دارد و وقتی در آن شرکت میکنيد، يعنی اين که مقررات را پذيرفتهايد و اعتراضی هم نبايد بکنيد. بگذريم که جشنواره فجرمان هم مثل همه چيزهای ديگرمان است و اصولاً صحبت از «اصول» در اين مملکت، خيلی عاقلانه نيست ولی به هر حال شما وارد مسابقهای شديد با تعدادی داور. خب، حالا که آن ها تشخيصشان اين بوده که شما نبايد در ميان برگزيدگان باشيد، ديگر چه جای اعتراض؟ اگر برگزيده میشديد، همه چيز خوب بود و حالا که برگزيده نشدهايد، همه چيز بد؟ خدا را شکر، اسامی داوران از پيش اعلام شده بود و شما میتوانستيد مثلاً اگر به عدالت و اصلاً قضاوت همه يا چندتايی از آن ها ترديد داريد، همان ابتدای کار، اعتراض کنيد و کنار بکشيد.... ولی اينگونه حق را به جانب خود دانستن و معترض شدن در جمع هنرمندان سينما، در شأن هنر سينما که هيچ، در شأن کسی که به هر حال حالا ديگر عنوان «کارگردان» هم دارد نيست.
عرض کردم که هر مکانی آيين خودش را دارد. صحبت در مراسم يک جشنواره مهم هنری، با خطابه در ميان افراد منتسب به فلان گرايش خاص سياسی طرفدار نگاه شما در نشريات گوناگونتان خيلی متفاوت است. آن دست زدنها را هم به حساب تشويق حرفها و پذيرش نگاه تان نگذاريد. همانطور که همان جماعت برای پاسخ مجری مراسم به حرفهای شما هم کف زدند و همانطور که برای جايزهها و حرفهای ديگران هم کف زدند. پس خيلی جدی نگيريد برادر!
البته همهاش تقصير شخص شما نيست. مشاوران دور و برتان که به شکر خدا همه کوشش شان را کردهاند تا فيلمتان به سرانجام برسد، بايد به شما میگفتند و متاسفانه نگفتند. يا شايد هم گفتهاند و حريفتان نشدهاند. اين که مردم از فيلم شما خوش شان آمده پس شما شاه کار ساختهايد را اساساً فراموش کنيد. يعنی شما اينقدر به مردم و به رای و نظرشان معتقديد و حرف شان برای تان حجت است؟
اشتباه نکنيد؛ منظورم عرصه سياست نيست.همينهنر سينما را عرض میکنم. نمیگويم فيلمهای جديد اين چنينی، که مثلاً همان فيلم مشهور شارن استون مربوط به سالها قبل را اگر اکران کنيم، فکر میکنيد حجم استقبال از آن چه گونه است؟ موافقيد فيلمتان که با استقبال «مردم» روبهرو شده، با «در امتداد شب»(همچنان پربينندهترين فيلم سينمای ايران) به مسابقه گذاشته شود و ببينيم کدام يک بيش تر طرفدار دارد؟ اصلاً چرا راه دور برويم؛ همين فيلم «برزخیها» ی ايرج قادری را مثال میزنم. همين فيلمی که فيلم شما، کپی اتفاقاً نازلی از خط داستانی و روايی آن است. موافقيد همين حالا هر دو فيلم در کنار هم اکران شود تا ببينيم مردمی که از آن حرف میزنيد، کدام يکی را بيش تر میپسندند؟
آقای دهنمکی، اين مثالها برآشفتهتان نکند لطفاً. به هر حال، در مثل مناقشه نيست. اصلاً هم صحبت مقايسه اثر- مثلاً- «دفاع مقدسی» شما با فلان فيلم - مثلاً- «مبتذل» نيست. متوجه ايد که؛ عرض بنده، گرايش مردم به جذابيت روی پرده است؛ همين. [... ] شما به اين چيزها دل خوش نکنيد. پشتوانه مردمی خوب است ، اما به شرطی که خيلی هم پشتوانهتان نباشد. به اميد خدا، روزبهروز بيش تر با هنر اخت میگيريد و بيش تر دم خور میشويد و بيش تر ياد میگيريد. اقبال لاهوری که اتفاقاً شاعر مورد تاييد نظام است، شعری دارد که درباره آدمی میگويد:«از تنآسايی بگيرد سهل را.» حالا شما هم فيلمی ساختهايد که میتوان نامش را گذاشت يکجور روحوضی سينمايی.
اينجور کارها نه از سر هنر که به مدد لودگی بازيگران (شخصيتهای ماجرا البته) مورد استقبال قرار میگيرد. کمدیهای اصفهان و پيشپردههای لالهزار را عرض نمیکنم، همين نمايشهای کمدی تهران چند سال اخير را ببينيد که گاهی يکسال و نيم، دو سال روی صحنه میماند.شما هم دوست داريد اينگونه با استقبال روبهرو شويد و اينگونه، هنرمند مردمی نام بگيريد؟ اگر توقعتان اين است و اگر نگاه تان چنين، حرفی نمیماند جز تبريک ! موفق شدهايد برادر!
و اصلا چرا فقط اعتراضتان متوجه اين بود که بازی گرانتان جايزه نگرفتهاند؟ شما که حالا ديگر کارگردان نام گرفتهايد، بايد بدانيد سينما فقط بازی گر روی پرده نيست، کاش لااقل به خاطر فيلم بردار و صدابردار و مسوول جلوههای ويژه هم معترض میشديد. در واقع نوع نگاه شما هم مثل همان تماشاچی گذری عاشق فلان بازيگر است، و اين اصلا خوب نيست. البته اميدوارم اينطوری نباشد و اشتباه از بنده باشد.
گذشته از اين ، گمان میکنم برخورد سرشار از توقع شما در اختتاميه و جلسه مطبوعاتی فيلمتان، ريشه در حمايتها و بزرگنمايی پيشاپيش فيلمتان دارد. آقای دهنمکی، شما بدون ساخت حتی يک فيلم داستانی ۳۰ ثانيهای، همهجور امکاناتی در اختيارتان قرار گرفت تا فيلم بلند سينمايی با بودجهای چندصد ميليون تومانی بسازيد. میدانيد اين بخش ماجرا برخلاف آييننامههای همان وزارت ارشادی ست که وزيرش چند ساعتش را به بازديد از صحنه فيلم شما اختصاص میدهد؟ بزرگوار، در کدام دوره و کدام زمان، بالاترين مقام رسمی فرهنگی به سر صحنه يک فيلم سينمايی رفته، که اين امتياز شامل حال شما شد؟
شما میدانيد اين روزها به قصد پيش گيری از ايجاد ترافيک، به فيلم سازان اجازه استفاده از «فيلمرو» و فيلم برداری در بزرگراه ها را نمیدهند؟ آن وقت در اين شرايط، يکی از مهمترين و بزرگترين و پرترافيکترين ميدانهای شهر را برای فيلم برداری شما قرق میکنند تا با فراغ بال، هنرتان را عرضه کنيد. اگر اين حمايت نيست، پس چيست؟ و مگر در همين روزهای جشنواره، اين همه گفتوگو و عکس بزرگ صفحه اول نصيب شما و فيلمتان نشد؟ پس چرا اين همه مظلومنمايی؟
بزرگوار، اجازه بدهيد بخشی از ماجرا هم قدم به قدم و پله پله اتفاق بيفتد. ظاهرا توقع ايجادشده در قبل، کار را خراب کرده. به هر حال هميشه نمیتوان يک باره به همه چيز رسيد و همه چيز را يک کاسه فتح کرد. کمی صبر برادر! جايزه هم انشاءا... با فيلم بعدی و دوره بعدی! اگر صحبت حق و حقوق پايمال شده باشد، در صورت فرصت و البته تمايل، نگاهی بيندازيد به - مثلا - فيلم اول بايرام فضلی که در همين جشنواره حضور داشت. آن وقت وجدانتان را قاضی کنيد تا ببينيد چه کسی زحمت کشيده و چه کسی جان کنده و چه کسی سينما بلد است و حق چه کسی خورده شده.
... ولی خدا شاهد است از فيلم سازی و از کارگردان شدنتان بسيار بسيار خوش حالم. از فعاليت مطبوعاتیتان هم خوشحال بودم ، اما نه اين اندازه. حتما آن يادداشت بنده را در روزنامه - مرحوم-«خرداد» يادتان هست: «بگذاريد شلمچه منتشر شود!» کار فرهنگی هم برای شما خوب است و هم برای مردم و مملکت . و اين بار ، خدا را شکر که فيلمتان از جنس نوشتههای تند و تيز نشريات تحت فرماندهیتان نيست.
اميدوارم برداشت بدی نداشته باشيد برادر! اصلا صحبت چماق و قلم و دوربين نيست. صحبت نگاه سياسیتان هم نيست که به شدت از آن دورم. هر يک نفری که از وادی سياست ، جذب عرصه هنر شود، خوش حالی دارد. يادتان هست آن جمله به دل ماندنی فيلم ديدنی «ناصرالدين شاه، آکتور سينما» را؟ آن جا که اميرکبير - بزرگ اين سرزمين - به شاه - قدرقدرت - از سينما میگفت ؟ خوش حالم عزيز! به سينما بچسبيد و رهايش نکنيد!
روزنامه «اعتماد ملی» - ۲۸ بهمن ۱۳۸۵