- متخصصان به راشهای "آتش سبز" دسترسی پيدا کنند
خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و هنر - سينما
منيژه حکمت در نامهی از مديرعامل خانهی سينما درخواست تشکيل کميتهی حقيقت ياب و بررسی کامل ماجرای اتفاق افتاده در صحنهی فيلم "آتش سبز" شد.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، اين کارگردان سينمای ايران در پی حادثهی اتفاق افتاده در صحنهی فيلم "آتش سبز" برای پگاه آهنگرانی نامهی را منتشر کرد که در متن کامل نامه آمده است:
«سينما چيست؟ هنر چيست؟ اين همه هياهو، تلاش، فداکاری و از خودگذشتگی هنرمندان جهان در طول تاريخ هنر، در جهت اعتلای اين عاليترين نمود احساس و خرد انسانی برای چيست؟ فقط توليد چند اثر ـ احيانا ـ زيبا، جهت نوازيش چشمها و گوشهای ديگران؟
همه ميدانيم که چنين نيست! همه میدانيم ـ و ادعا نيز میکنيم ـ که در پی رسيدن به ادراکات و مفاهيم و معانی متعالیتر و والاتری هستيم و چون نام هنرمند را يدک میکشيم، خواسته و ناخواسته قبول کردهايم که در اين مسير تعالی، نه تنها از ديگران وابستهتر و متعهدتر هستيم، بلکه به نوعی مقام استاد و آموزگار و راهنمای خلايق در مسير تعالی و ترفيع را نيز بر خود سزاوار دانستهايم! و اگر چنين نبود بر چه اساس و با چه مجوز و پروانهای سکوی خطابه و تريبون سخن گفتن و تاثير گذاردن بر افکار و احساسات و باورهای تودههای ميليونی ـ با استفاده از زبان هنر و ابزار فرهنگ ـ را اشغال کردهايم؟! اين مسووليت و وظيفهای بس سنگين وجايگاهی بس خطير و پر اهميت است و هرگز نمیتوان آن را خرد شمرد و يا آن تنها به مثابهی ابزاری برای امرار معاش يا کسب ثروت و يا بدتر از آن، ارضای خواستهها و علايق شخصی برخورد نمود!»
به گزارش ايسنا، در ادامهی اين نامه آمده است: «در اين ميانه، نه فقط آنچه میگوييم و مینويسيم و میسازيم ـ به عبارت ديگر نه فقط آنچه به عنوان اثر هنری خلق میکنيم ـ بلکه چگونگی اين فرآيند و حتی چگونگی نگاه و برخورد ما با کليت جهان ـبه عنوان باورها و اعتقادات يک هنرمند ـ اهميتی اساسی و حياتی در جايگاه اجتماعی و پايگاه مردمی ـ و در نهايت وضعيت تاريخی ـ ما بهعنوان هنرمندان يک عصر و زمانه خواهد داشت.
اين چنين است که ديدن برخی رفتارها و مشاهدهی بعضی رويدادها، بهعنوان شاهدين وضعيت اخلاقی و واکنشهای انسانی عدهای ـآن هم کسانی که نام هنرمند را بر خود نهادهاند ـ ما را به شدت تکان میدهد و به حيرت و افسوس و غضب فرو میبرد.»
کارگردان زندان زنان در بخش ديگری از اين نامه تاکيد کرده است: «ما فيلمسازان و سينماگران به اين نکته اعتقاد داريم که يکی از وظايفمان ديدن پلشتیهای جامعه و بازگويی انتقاد آنها است، به اين اميد که مردم و حکومتگران را نسبت به اين ضعفها آشنا کرده و جلوی تکرار چنان مواردی را بگيريم. هيچ فيلمی ساخته نشده تا انسان را از انسانيت خود تهی کند و يا وظايف او را درموارد مختلف زندگی جمعی، کم رنگ جلوه دهد. به ويژه ما شرقیها و به خصوص ما ايرانیها همواره در آثار هنری خود ـاز داستان وفيلمنامه و روايت گرفته تا هر نوع ديگر بيان هنری ـ مروج و موشق و فريادگر خصوصيات والای انسانی واخلاقيات متعالی اجتماعی هستيم. اما افسوس که بسياری از ما، در همين نقطه توقف کرده و وظايف خود را در همين جا خاتمه يافته تلقی میکنيم! گويا اين نصايح اخلاقی و پندهای انسانی را فقط به مثابه ابزار کار و مواد خام آثار خود به رسميت میشناسيم و نه باورها و اعتقاداتی که میبايست چراغ راه ما در زندگی واقعی و هدايتگر ما در روابط حقيقی با ديگر انسانها باشند!»
حکمت در ادامه آورده است: حادثهای که در سر صحنهی فيلم سينمايی «آتش سبز» برای پگاه آهنگرانی روی داد و برخورد مسوولين و مديران اين پروژه با اين حادثه، بار ديگر ما را در برابر واقعيات تلخی قرار داد که هنوز حاکم بر سينمای ما و روابط درونی اين سينماست.
در حالی که فيلمسازان و سينماگران ايرانی تلاش واقعی و کوششی همگانی را برای به روز شدن و صنعتی شدن سينمای ايران بر خود هموار کردهاند و خود را برای مواجه با ابزار و تکنولوژیهای جديد آماده میکنند و جامعه اصناف سينمای کشور با زحمت بسيار سعی دارند نقش تخصصی را در لوای امنيت شغلی نهادينه کنند، اما در کمال تاسف و تحير، هنوز برخی از ما با توسل به شيوههای قديمی و غير حرفهای و فارغ از مسووليت نسبت به عوامل مختلف يک فيلم، کار خود را بیتوجه به اصول اخلاقی وانسانی حرفهای پی میگيريم. پگاه آهنگرانی،به عنوان يک بازيگر جوان سعی داشت تا نهايت همکاری را با کارگردان و گروه سازنده فيلم آتش سبز به عمل آورد. لذا عليرغم اينکه خود به چشم میديد که طنابی که قراراست او، زندگی، جوانی، آرزوها و هستیاش را به آن بياويزد، طنابی پوسيده و نا مطمئن است، ( و عليرغم تذکر اين موضوع از طرف عوامل به کارگردان فيلم)، اما با اطمينانی که کارگردان و عوامل توليد به او دادن و به خاطر اينکه متهم به «نق زن» و «عدم همکاری» نشود، درون آن تور قرار گرفت و يک بار تا ارتفاع ۹ متری و بار ديگر تا ارتفاع دو و نيم متری بالا کشيده شد! بدون اينکه کوچکترين تمهيدی برای حفظ جان او از طرف گروه توليد فيلم به عمل آورده شود! حتی کارهای بديهی و اوليهای مثل گذاشتن چند تشک يا کارتن مقوايی در زير تور هم ـ که حتی در زمانهای قديم ودوران اوليهی سينما نيز استفاده میشد ـ از او دريغ کردند!
از بخت خوب ـ و شايد از لطفی که خداوند به او و خانوادهاش دارد ـ طناب در ارتفاع ۹ متری دوام آورد و هر طور بود اين جوان را در آن ارتفاع رها نکرد! اما وقتی که باز او را با همان طناب بالا کشيدند، طناب بيچاره ديگر طاقت نياورد و از هم گسيخت! ـ شايد به اين دليل که ديگر او را بالاتر نبرند! ـ و جوان ما را در بدترين وضعيت، با کمر بر زمين کوبيد!
دو نقطه از مهرههای ستون فقرات پگاه شکسته است، رباط پشت او پاره شده وتاندان پای چپ او هم قطع شده است!
آيا اين يک اتفاق است که خارج از توان و اختيار بشر روی میدهد و در برابر آن کاری نمیتوان کرد؟ ای کاش اين طور بود...! ای کاش میتوانستم فکر کنم که اين يک مشيت خداوندی است! اگر چنين بود به خود و ديگران میگفتم اين ارادهی خداست و میبايست در برابر خواست او تسليم و راضی بود!
اما متاسفانه اين طور نيست...! نکتهی دردآور و آزار دهنده اين است که با کمی تعمق و رعايت حداقل اصول حرفهای سينما، که در واقع الفبای اوليهی فيلمسازی است، اين اتفاق نمیافتاد. اين اصول اوليه، آن چيزهايی است که هر کس که خود را فيلمساز میداند و به خود اجازه میدهد که سرنوشت يک فيلم و سلامتی، سابقه و عرض و آبروی عدهی زيادی از عوامل پشت و جلوی دوربين را در دست خود بگيرد، بايد و ضروری است که دست کم آنها را بداند!!»
به گزارش ايسنا، در ادامه آمده: «باتوجه به شواهد وقرائن موجود، با سادهترين و پيش پا افتادهترين تمهيدات، میشد از اين اتفاق جلوگيری نمود. حضور يک متخصص جلوههای ويژه، که چنين موردی از جمله سادهترين کارها برای آنهاست،به طور قطع میتوانست راهکارهای بیخطر و عملی اين صحنه را برای گروه تدارک ببيند و از اين اتفاق جلوگيری نمايد!
نکتهی عجيب و تاسف آور ديگر، نوع برخورد مسوولين گروه با اين حادثه است که آن را تبديل به فاجعه نمود! اگر رويدادهای پس از حادثه درست مديريت میشد. اگر کسی با حداقل دانش پزشکی در محل حضور داشت، اگر حضور يک دستگاه آمبولانس (برای صحنهای که به هر حال احتمال خطر در آن بود) پيشبينی میشد، اگر بعد از حادثه، مضروب را به شيوهی درست وبدون کشيدگی و تکان دادنهای وحشتناک به يک درمانگاه يا بيمارستان میرساندند، ضايعات بعدی که حتی احتمال داشت خدای ناکرده تا قطع نخاع اين جوان پيش برود، پيش نمیآمد!
اما اکنون طبق نظر پزشکان، پگاه بايد حداقل چهار ماه روی تخت بخوابد و هيچ حرکتی نداشته باشد و تازه هنوز مشخص نيست پس از طی دوره با چه وضعيت جديدی مواجه خواهيم بود.
واقعهنگاری اين حادثه بر اين نکته صحه میگذارد که عوامل موثر در ساخت اين فيلم با بیمبالاتی و بیمسووليتی کامل نسبت به اين واقعه برخورد کرده و هر لحظه به تشديد آن کمک کردهاند.»
حکمت اين پرسشها را مطرح میکند: «طنابی پوسيده که قرار است بازيگری را نه متر بالا بکشد، چرا نبايد توسط طنابهای کمکی ديگر مهار شود؟ معلوم است که اين طناب، که بايد توسط فردی از پشت ديوار نه متری، کشيده شود، همزمان با ساييده شدن به بالای ديوار کاهگلی، خراشيده شده، رفته رفته از قطر آن کاسته میشود! برای مرحله بعدی اجرای اين صحنه چرا اين طناب عوض نشده است؟
هنگام خواندن فيلمنامه در مرحله پيش توليد چرا هيچ يک از عوامل توليد و کارگردانی نسبت به حضور مسوول جلوههای ويژه برای اجرای اين صحنه تاکيد نکردهاند؟ اميدوارم تصور نکرده باشند که وظيفه مسوول جلوههای ويژه فقط انفجار و باران ودود است! چرا برای اين صحنه انديشهای برای تمهيدات لازم، مثل پر کردن زير تور ماهيگيری برای اتفاقات پيشبينی نشده - که اين بار اتفاق افتاد – نشده بود؟ چرا برای حضور آمبولانس سر صحنهای که به هر حال احتمال خطر سقوط وجود دارد، فکر نشده بود؟
لازم به توضيح است نحوه حمل پگاه از سر صحنه تا درمانگاه بيرجند به شکلی غير استاندارد و توسط يک دستگاه پيکان که سر صحنه بوده است، صورت گرفته و پس از آن به حالت نشسته روی صندلی عادی هواپيما به تهران منتقل شده، که همين باعث آسيب ديدگی بيشتر رابط ستون فقرات او شده است!
چرا خبر رسانی به خانواده پگاه آهنگرانی اين قدر دير صورت گرفت؟ چرا به آنها گفته شده وضعيت او نگران کننده نيست؟ چون در غير اين صورت حداقل آنها در تهران نسبت به انتقال وی به بيمارستان از تمهيدات بهتری استفاده میکردند. ـ اگر پاسخ، تشخيص پزشکان در درمانگاه بيرجند است، آن را اعلام کنند تا نسبت به اقامه دعوی حقوقی بر عليه آنان اقدامات لازم صورت گيرد.
به اينها اضافه کنيد هزاران چرا و به چه علت ديگر را...!»
به گزارش ايسنا، در ادامه آمده است: «عدم استفاده از نيروهای متخصص باعث شده اينک هر يک از افراد گروه، مسووليت را به گردن ديگری بيندازد. عدم حضور مسوول جلوههای ويژه، به کارگيری نيروی غير متخصص و کم تجربه در توليد فيلم سينمايی به عنوان مدير توليد، به کار نگرفتن متريال مناسب برای اجرای چنين صحنههايی و در عوض استفاده از مواد پوسيده و کهنه و... نشان از رفتار غير حرفهای و بیمبالاتی در اين کار دارد.
يک بار برای هميشه اين توهم را از ذهن خود بزداييم که هر بازيگری که در مقابل انجام کاری خطرناک هنگام فيلمبرداری استنکاف میکند، الزاما «خود را لوس میکند!» به جای اصرار به او برای انجام چنين حرکاتی و اساسا به جای فکر کردن به اين که از خود بازيگر برای اجرای اين صحنهها استفاده کنيم به بکارگيری افراد متخصص و بدلکاران بينديشيم. اين حق را به بازيگران بدهيم که در قراردادشان به اين نکات توجه کنند، يا اساسا مثل قانون الزام تهيهکننده به بيمه کردن عوامل فيلم، اين نکته را نيز قانونی کنيم تا ديگر شاهد حوادث اين چنين نباشيم.»
منيژه حکمت اعلام کرده است: «من به عنوان يک فيلمساز از مسوولين سينمايی تقاضا میکنم شرايطی را فراهم آوردند تا متخصصين به راشهای فيلمبرداری شده ونوارهای پشت صحنهی اين پلانها دسترسی پيدا کند تا از نظر کارشناسی نسبت به لزوم اجرای اين صحنهها به صورت انجام گرفته نظر بدهند. چون به اين نکته معتقدم هيچ پلانی در هيچ فيلمی در هيچ کجای دنيا ارزش کم شدن حتی يک تار موی عوامل آن فيلم را ندارد.
من به عنوان مادر پگاه آهنگرانی از سازندگان فيلم «آتش سبز» گلهمندم. عدم همراهی يکی از عوامل اصلی فيلم هنگام انتقال به تهران وارائه توضيح کامل وقانع کننده، ادامه دادن کار در حالی که يکی از بازيگران فيلم بر خلاف نظر آنها و طبق نظر پزشکان در آستانه يک ضايعه جبران ناپذير فيزيکی است، عدم حضور يکی از نمايندگان بخش توليد در تمام مراحل بستری پگاه آهنگرانی به عنوان نيروی کمکی در کنار دوستان شخصیاش (که بدون حضورشان پشتمان خالی میشد)، باعث اصلی اين اعتراض است. همه اينها در حالی است که در اولين حضور گروه سازنده بر بالين پگاه، سه روز پس از وقوع حادثه، تمام هم و غم مدير توليد پروژه به جای نگرانی از وضعيت جسمانی پگاه فقط و فقط موضع وی نسبت به شکايت بر عليه گروه سازنده فيلم بوده است.
تهيهکننده محترم در مصاحبهای اعلام فرمودهاند که حال پگاه تا دو هفته ديگر خوب خواهد شد!! جناب آقای قلیپور! کاش اين طور باشد که شما میگوييد. اين نهايت آرزوی ما است. اما چرا پزشکان متخصص چيز ديگری میگويند؟!
در اينجا يادآور میشوم حق شکايت از گروه سازنده اين فيلم به دليل اهمال در کار و بی مبالاتی و عدم مديريت درست در وقوع حادثه و پس از آن را برای خود محفوظ دانسته و از طرق قانونی نسبت به آن عمل خواهم کرد. اما مسالهی اصلی در اين لحظه برای من چيز ديگری است.
پگاه آهنگرانی، گذشته از اين که دختر من است، يکی از بازيگران و از اهالی اين سينماست، همچنان که خود من هم از اهالی اين سينما هستم. تا وقتی کليت اين سينما دچار اينگونه مسائل وکاستیهاست، نه تنها من و دخترم، بلکه همهی دوستان و همکارانم، همهی عوامل واهالی شريف اين سينما، در معرض خطر و حادثه خواهند بود! تا کی بايد شاهد اينگونه رويدادها باشيم؟ آيا جان پر ارزش کسانی مثل سجادی حسينی، کارگردانی که سر صحنه کشته شد، غياثی هنرپيشهای که در حادثهی فيلمبرداری جان باخت و چندين و چند نفر ديگر از اهالی اين سينما که اعضای بدن و سلامتی خود را نثار اين سينما کردند، کافی نيست؟!
آيا زمان آن نرسيده که فکری اساسی برای چنين حوادثی بکنيم؟ ما که به اين میباليم که يکی از معدود کشورهای جهانيم که دارای سينمای ملی هستيم، نبايد مانند بقيهی کشورهای جهان، متر و معيار و ضوابط و مقرراتی در جهت حفظ جان و سلامتی عوامل فيلمهايمان وضع نماييم؟
رسيدن به چنين ضوابطی بسيار آسان و عملی است. کافی است نگاهی به مقرراتی که کشورهای دارای صنعت سينما در مورد نکات ايمنی عوامل خود وضع نمودهاند بياندازيم. اولين و مهمترين نکته اين است که کسانی که خود را به عنوان فيلمساز مطرح میکنند میبايست دارای حداقل دانش فنی و تکنيکی برای فيلمسازی باشند. برای فيلمساز يک ضرورت است! بايد قوانينی وضع شود که در صورت نياز فيلمنامه به حرفههای تخصصی (مثل جلوههای ويژه، بدلکاری، کارهای خطرناک و ...) تهيه کننده موظف به استخدام و استفاده از متخصصين آن حرفه شود. بايد بازيگران حق داشته باشند از اجرای اعمال خطرناک، در صورت احساس خطر، استنکاف نمايند و تهيهکننده موظف باشد برای اين صحنهها از بدلکاران حرفهای استفاده نمايد. بايد گروه توليد. در صحنههای خطرناک موظف به آوردن آمبولانس و احتمالا اتومبيل آتش نشانی در سر صحنه باشد...
اميدوارم مسوولين سينمای کشور به اين موارد حياتی توجه بيشتری مبذول دارند و ديگر شاهد چنين حوادثی در سر صحنههای فيلمبرداری در کشورمان نباشيم.
اينک که بيش از هر چيز به سلامتی پگاه میانديشم، آرزو دارم هر چه زودتر دوباره دخترم را شرايط عادی و جستوخيز کنان ببينم و از همه دوستانش و دوستانم و دوستان سينمای ايران التماس دعا برای شفايش را دارم.
به گزارش ايسنا، حکمت درپايان آورده است: «ما از مديرعامل خانهی سينما به عنوان بالاترين مقام اجرايی اصناف سينمايی ايران تقاضا میکنيم تا تشکيل کميتهی حقيقت ياب و بررسی کامل اين ماجرا و ارجاع به مقامات قضايی، ادامهی روند فيلمبرداری اين فيلم را متوقف نمايند و نتيجه را سريعا به اطلاع خانوادهی پگاه و جامعهی سينمايی ايران برسانند.
در خاتمه از تمام دوستان و همکارانم در سينمای کشور که نهايت همدلی و کمک و محبت را در اين روزهای سخت با من و پگاه داشتهاند، سپاسگزاری مینمايم و اميدوارم با کمک و مساعدت همهی اهالی سينما، ديگر چنين روزهايی را شاهد نباشيم.»