گشت مُلا به آب و رنگِ خدا
اين يکی شير و آن پلنگِ خدا
کرده ناپاک و زشتِ دنيایِ ـ
پاک و پاکيزهیِ قشنگِ خدا
جِيشِ خرمؤمنی ز بيگانه
درتپانيده خود به هَنگِ خدا
سخت بیآبرو و بیآزَرم
سُستپيمان و گيج و مَنگِ خدا
هر يکی خود شود به فرمانی
تيرِ ناحقی از تُفنگِ خدا
نسلِ مردانِ نيک را برداشت
حُکمِ اعدامِ بیدرنگِ خدا
ناقُلا! خوب میتوانی زد
اَنگِ کافر به ما، خود اَنگِ خدا!
همچو داسِ اَجَل همیدرَوَد
تيغِ تيزِ خوش آب و رنگِ خدا
منِ بيچاره خود کُدام سپر ـ
سرکشم پيشِ هر خَدَنگِ خدا؟
گر مُحارب شود جهان يکسر
خُرد گردد به يک تَلَنگِ خدا
وانگهی، حَربِ من فقط با توست
ای به کامَت، همه شَرَنگِ خدا!
قصدِ جانم چه میکنی مَلعون؟
میزنی بر سرم به سنگِ خدا
مطمئن باش اگر که هم روزی
گشت تيری در از تُفنگِ خدا،
راست آيد به سویِ سينهی تو
ای خلايقستيز، ننگِ خدا!
بيل بر آن تنِ لَشَت بخورَد
برکَنَد گورِ تو کُلنگِ خدا!
عَجلو بالظهور، يا امامِ زمان!
رَحم کن بر کُمِيتِ لَنگِ خدا.
الياس سمرقندی