نویسنده در این کتاب به نکاتی چون «روند رو به افزایش اعتیاد در ایران»، «افزایش ناامنی در کشور»، «آشفتگی اجتماعی»، «خانواده در هجوم باد»، «بستری که معتاد در آن پرورش مییابد»، «بچههای اعتیاد در شرایط مختلف»، «خانواده و ارکان آن»، «مسئولیت کیفری اطفال»، «مروری بر وضعیت بچههای اعتیاد در سایر کشورها»، «بچههای اعتیاد، گناهکاران بیگناه» و «نقش کارکنان حکومت در قاچاق مواد مخدر» پرداخته است.
این کتاب پیش از این در سال 1375 با عنوان بچههای اعتیاد توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در ایران منتشر شده بود اما چاپ سوم آن با ویرایش جدید نویسنده و افزودن بخشهای تازهای از معضلات امروز اعتیاد و خانواده، در دولت احمدینژاد موفق به اخذ مجوز نشر نشد.به همین دلیل این کتاب توسط نشر باران در سوئد و با همکاری انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است.
مهرانگیز کار در مقدمهی کتاب نوشته است: در ایران وضعیت بحرانی شده است. خبرگزاری فارس به نقل از مدیر کل امور فرهنگی و پیشگیری ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور اعلام کرده است: "هر سه دقیقه یک نفر در ایران به مواد مخدر معتاد میشود".»
به عقیدهی وی، شیوع اعتیاد به مخدر در هرجامعه صرف نظر از این که عوامل بیرونی و شبکههای جهانی بستر آن را فراهم میکند، ناشی از مجموعهای از عوامل درونی است که در درازمدت برای آن بسترسازی میکنند تا اعتیاد به مواد مخدر به درجه بحرانی برسد.
بر اساس گزارشهای اعلام شدهی رسمی، در طول 25 سال پس از انقلاب تعداد دو میلیون و هشتصد هزار نفر در رابطه با مواد مخدر دستگیر و روانه زندان شدهاند.
مهرانگیز کار نوشته است: «اینک مردم حق دارند با مدیران و مسئولینی که یکچنین وضعیت پرخطری را گزارش میدهند، پرسشی را در میان بگذارند. پرسش این است:
دولتها و انواع مراکز و ستادهای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی برای افراد خانوادهی آن دو میلیون و هشتصدهزارنفر که در رابطه با مواد مخدر دستگیر و روانه زندان شدهاند چه کردهاند؟ با یک حساب سرانگشتی ساده چنانچه تعداد افراد هر خانواده را 4 تا 5 نفر به حساب آوریم، بین 12 تا 15 میلیون نفر از مردم ایران درگیر ماجرا شدهاند. بخش عمدهی آنان را بچهها و نوجوانها و زنان بیسرپرست تشکیل میدهند. مقابلهی علمی اقتضا میکرده است، با حمایت از این خانوادهها، راه را بر گسترش بحران اعتیاد ببندند. آیا چنین کردهاند؟»
مهرانگیز کار متولد اهواز است و فارغالتحصیل رشتهی حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی از دانشگاه تهران. از او پیش از انتشار کتاب «شورش»(سوئد. نشر باران، ۲۰۰6) قانونگذاری دربارهی حقوق زن (سوئد، نشر باران، 2007)، کتابهای فرشته عدالت و پارههای دوزخ (تهران: انتشارات روشنگران، ۱۳۷۰)، پژوهشی در هويت تاريخی زنان ايران (تهران: انتشارات روشنگران، ۱۳۷۱. تاليف مشترک با شهلا لاهيجی)، زنان در بازار کار ايران (تهران: انتشارات روشنگران، ۱۳۷۳)، بچههای اعتياد (تهران: انتشارات روشنگران، ۱۳۷۵ چاپ دوم)، حقوق سياسی زنان در ايران (تهران: انتشارات روشنگران، ۱۳۷۸)، رفع تبعيض از زنان: مطالعه تطبيقی کنوانسيون رفع همه اشکال تبعيض آميزعليه زنان با قوانين داخلی ايران (تهران: نشر قطره، ۱۳۷۹)، ساختار حقوقی نظام خانواده در ايران (تهران: انتشارات روشنگران، ۱۳۷۸)، خشونت عليه زنان در ايران (تهران: انتشارات روشنگران، ۱۳۸۰)، موانع حقوقی توسعه سياسی در ايران (تهران، نشر قطره، ۱۳۷۹)، مشارکت سياسی زنان ايران (تهران: انتشارات روشنگران، ۱۳۷9) و گردنبند مقدس(سوئد. نشر باران، ۲۰۰۲) منتشر شده است.
یادداشتهای خانم هلهمان، عنوان مجموعه داستانی است از شریفه بنیهاشمی که شامل 14 داستان کوتاه است. «دیگری»، «دیدار»، «فردا؟ کدام فردا؟»، «پنجرهای در دوردستها»، «زنی در باد»، «لنگه کفش»، «سایه»، «تابلوی ناتمام»، «رهگذر»، «صدای سکوت»، «آنسوی خط 1»، «آنسوی خط 2»، «سهنقطه» و «یادداشتهای خانم هلهمان»، عنوان داستانهای این مجموعه هستند.
این مجموعه داستان که توسط نشر باران، و در 124 صفحه به تازگی در سوئد منتشر شده است با داستان «دیگری» آغاز میشود: «جمعه اول
یک سطل آب و پارچهای برای گردگیری برمیدارم و به جان خانه میافتم. چقدرخردهریز داری. همه را باید با دقت جابهجا کنم که مبادا خراب شود یا بشکند. شمعدانهای کوچک و بزرگ که روی تاقچهی پنجره، روی میز وسط اتاق و یا کنار تلویزیون گذاشته شده، خردهسنگهایی که انگار از کنار رودخانه یا از سفرهای متعدد با خود آوردهای و چند صدف، شاید از کنار دریایی. و من که از کنار دریا میآیم، من که بچه دریا هستم یا بودهام کالنگهایم را در خانه جا گذاشتهام، یا شاید به دست فراموشی سپردهام. انگار قسمتی از وجودم را در جایی جا گذاشته یا گم کرده باشم و تو آن را با خود آوردهای توی تاقچهات، در کنار پنجرهای در این دوردستها.»
داستان در قالب یادداشتهای روزانهی زنی تنها و مهاجر که بهتازگی کار نظافت در خانهای را شروع کرده شکل گرفته است. زن با صاحبخانه فقط از طریق یادداشتهای روزانه رابطه دارد. او نیز تنهاست و راوی بر اساس نشانههایی در منزل او گمان میکند کسی را یافته که با او پیوندهای مشترکی دارد اما این احساس بهسادگی درهم فرو میریزد.
در داستان دوم، دیدار هم صدای شکست بیصدای انسان تنهای امروز وجود دارد: زنی که عشق خود را در بگیر و ببندهای دههی شصت از دست داده پس از نوزده سال رد او را مییابد، اما همهچیز بههم ریخته است.
در بیشتر داستانها از جمله «پنجرهای در دوردستها» یک عشق از دست رفته وجود دارد؛ در پسزمینهی دستگیریها و قتل عام زندانیان سیاسی در دهه شصت.
بحران تنهایی، گسست و بحران هویت درونمایههایی هستند که در داستانهای شریفه بنیهاشمی تکرار میشوند: در داستان زنی در باد، شخصیت داستان در غربت میفهمد که کودکی سر راهی بوده.
«تابلوی ناتمام» از بهت و حیرت مردی میگوید که در تلاش برای شناختن زن نقاشی که گم شده، یک لحظه درمییابد همسر سابق خود را برخلاف آنچه میپنداشته اصلاً نمیشناسد.
و داستان یادداشتهای خانم هلهمان از زنی میگوید که تمام عمرش را در ستیزی درونی با تنهایی پشت سر گذاشته است.
شریفه بنی هاشمی از سال ۱۹۸۴ در آلمان زندگی میکند. فارغ التحصیل رشتهی تئاتر از دانشکدهی هنرهای زیباست و تاکنون در چند نمایش و فیلم کوتاه در ایران و خارج از کشور بازی کرده است. او داستان و نمایشنامه مینویسد و تاکنون چند نمایش را نیز کارگردانی کرده است