شاهين فرهت متولد 1326 در تهران و از آهنگسازاني است كه تاكنون بيش از 80 اثر منتشر كرده است.
وي از 4 سالگي با موسيقي ايراني آشنا شد و تا قبل از 10 سالگي دستگاهها، رديفها و گوشههاي معروف را شناخت. فرهت نواختن پيانو را از 10 سالگي نزد امانوئل ملك اصلانيان آغاز كرد. اين نوازنده پيانو، از همان نوجواني به ساخت كوارتت روي آورد و بعد از پايان دبيرستان براي تحصيل در رشته موسيقي به آمريكا رفت. وي بعد از 2 سال تحصيل در دانشگاه كاليفرنيا در دانشكده هنرهاي زيباي تهران به تحصيل موسيقي پرداخت.
فرهت دوباره براي تحصيل در رشته آهنگسازي عازم فرانسه شد و در دانشگاه استراسبورگ با مدرك فوق ليسانس فارغ التحصيل شد و از دانشگاه نيويورك نيز درجه مستر را گرفت.
فرهت براي ارائه تز دكترايش به فرانسه رفت و پاياننامه فارغالتحصيلي وي در رشته آهنگسازي، سمفوني شماره يك به نام خيام بود كه با درجه ممتاز مورد توجه قرار گرفت. سالها بعد اين سمفوني در ايران توسط اركستر سمفونيك تهران به رهبري فرهاد مشكات اجرا شد.علاقه فرهت به سمفوني به حدي است كه ترجيح ميدهد اغلب آثارش را در اين قالب اجرا كند.
از اين آهنگساز تا كنون علاوه بر ساخت چندين سمفوني، آثار ديگري مثل سونات، كنسرتو، راپسودي ايراني، سوئيت ايراني، آثاري براي اركستر زهي وآثاري روي اشعار شاعران كلاسيك ايران مثل حافظ، مولوي، سعدي، فردوسي و خيام نيز منتشر شده است.
آخرين كار اين آهنگساز سمفوني تهران است كه بخشهايي از آن در مراسم تقدير از زحمات چندين سالهاش در فرهنگستان هنر (28 بهمن86) اجرا شد و بهزودي از سوي سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران منتشر خواهد شد.
با وي درباره اين سمفوني گفتوگو كرده ايم:
چه شد كه سمفوني تهران را نوشتيد؟
بعد از اتمام سمفوني پيامبر به اين فكر افتادم كه براي زادگاهم يك سمفوني بسازم. چون هميشه در همه سفرها به فكر اين شهر بودم و دوست داشتم هر چه سريعتر به تهران برگردم. چون همه خيابانهاي تهران براي من پر از خاطره است و فكر ميكنم اين كار كاملا با احساساتم عجين شده است.
البته من هميشه از روي احساسم به نوشتن يك قطعه موسيقي ميپردازم اما گاه برخي قطعات برايم حس ديگري به همراه دارند. به هر حال تصميم گرفتم تهران را در يك سمفوني توصيف كنم كه نوشتن آن7 ماه طول كشيد.
آيا نگارش اين سمفوني به شما پيشنهاد يا سفارش داده شد؟
خير. نوشتن يك سمفوني درباره تهران هميشه در ذهنم بود تا اينكه نگارش آن امسال انجام شد. بعد از نگارش سمفوني تهران آن را به سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران معرفي كردم و دوستان پذيرفتند به مناسبت صدمين سالگرد تاسيس بلديه در ايران، انتشار اين سمفوني را در برنامه كاري خود قرار دهند.
بهنظر شما بين كارهاي سفارشي با آثاري كه از ذوق هنري آهنگساز و بهطور ناگهاني شكل گرفتهاند چه تفاوتهايي وجود دارد؟
بهنظر من تفاوتي ندارند. حتي در آثار بزرگترين آهنگسازان جهان نيز كارهاي سفارش داده شده را ميبينيم. سفارش براي هنرمند از دو نظر مهم است. اول اينكه او را به نوشتن كار تشويق ميكند و ديگر اينكه سعي ميكند اثر خوبي ارائه دهد.بهنظر من مسئله سفارش را نبايد با كارهاي مقطعي و فوري كه براي يك دوره خاص لازم تشخيص داده ميشوند، اشتباه گرفت.
از طرفي نوشتن آثار براي اركسترهاي بزرگ بسيار پر خرج و مهم است و به همين دليل يك آهنگساز حرفهاي براي اجرا و انتشار اثرش نيازمند حمايت است. بنابراين همين سفارش هم ميتواند سبب توليد اثر شود و گاه همين سفارشها لازمه كار هنرمند هستند و او رابه خلق اثر تشويق ميكنند.
سمفوني تهران از چند قسمت تشكيل شده است؟
اين سمفوني كه بهنظر خودم يكي از بهترين آثارم است، در 4 قسمت نوشته شده است. قسمت اول حس نوستالژي و خاطرات من از اين شهر را در بر دارد. قسمت دوم به زيباييهاي اطراف تهران مربوط ميشود. زيباييهايي كه در زمان بچگي از آنها لذت ميبردم. حتي يادم هست كه شبها گاه صداي گرگها در منطقه شميران شنيده ميشد.من در اين قسمت سعي كردم اين حس بكر بودن طبيعت تهران آن زمان را به مخاطب منتقل كنم.
در قسمت سوم تهران امروز را كه پر از تردد و هيجان است در نظر داشتم. تهراني كه صبح آن پر از شور و هيجان همراه با سر و صداهاي اضافه است. قسمت آخر هم دوباره به تمهاي قسمت اول و دوم برگشتم و قصد داشتم اين پيام را به مخاطب منتقل كنم كه ما بايد كاري كنيم كه شهرمان با ملاطفت و مهرباني بيشتري همراه شود و همچنين سعي كنيم كه تهران را زيبا و پاكيزه نگه داريم و به جاي خراب كردن باغها و كاشتن تيرآهنها كمي هم به زيبايي شهرمان بها دهيم.
شما يك سمفوني هم به نام ايران داريد. قسمت اول سمفوني تهران كه به كودكي شما برمي گردد چه شباهتهايي با سفوني ايران دارد؟
سمفوني ايران در عظمت ايران بزرگ نوشته شده اما سمفوني تهران كمي خصوصيتر است و به شهر زادگاهم مربوط ميشود. من در سمفوني ايران حتي به ريتمهاي مختلف موسيقي محلي و نواحي ايران نيز اشاره كردهام اما سمفوني تهران كاملا احساسات درونيام درباره زادگاهم را نشان ميدهد.
چرا اغلب آثارتان را در قالب سمفوني نوشته ايد؟
من به فرم سمفوني عشق و علاقه خاصي دارم و از كودكي سمفوني بزرگاني چون هايدن، چايكوفسكي، موتسارت، برامس، مندلسون و... را حفظ بودم. البته در ساير فرمهاي موسيقي هم آثاري را نوشته ام. اما در 5 سال گذشته، بهدليل استقبالي كه از سمفوني هايم شد، به نگارش سمفوني بيشتر رو آوردم. هر چه بيشتر سمفوني جديد به مردم ارائه شود، آشنايي مردم با اين قالب موسيقي فاخر بيشتر خواهد شد.
چرا سمفوني تهران را در ايران ضبط نكرديد؟
من سمفونيهاي پيامبر، خليج فارس و ايران را نيز در اوكراين و با اركستر سمفونيك اين كشور اجرا كردم. حاصل كار بسيار خوب بود و تصميم گرفتم سمفوني تهران را نيز در اوكراين ضبط كنم. چون بهنظر من اجراي اين آثار چندان آسان نيست و به يك اركستر درجه يك براي اجرا نياز دارند.به ويژه وقتي بحث انتشار اثر مطرح ميشود بايد دقت بيشتري در ضبط آن به خرج داد چون اثر منتشر شده در دسترس مردم است و بايد بيعيب و نقص باشد. بنابراين مسئله انتشار با اجرا تفاوت دارد.
ممكن است اين آثار در ايران هم اجرا شوند.اگر مشكلاتي در اجرا وجود داشته باشد ميتوان به گونهاي از اين مشكلات گذشت اما اثر بد يك آلبوم منتشر شده را نميتوان به راحتي از ذهن مخاطب از بين برد. من سمفوني 5 رابا اركستر سمفونيك تهران به رهبري مرحوم فريدون ناصري اجرا كردم اما بهنظرم در اجرا اشكال دارد و بايد بهتر از اين ميشد. من آرزو دارم كه روزي همه اين آثار در ايران و بهطور زنده اجرا شوند تا مردم با آنها ارتباط برقرار كنند.
پس شما از كيفيت كار اركستر سمفونيك تهران راضي نيستيد؟
از زماني كه آقاي منوچهر صهبايي به ايران آمدهاند آينده اين اركستر را خوب ميبينم. چون آقاي صهبايي بسيار براي اركستر زحمت ميكشند و از رهبران حرفهاي هستند. اميدوارم كه روزي اركستر سمفونيك تهران بتواند آثار آهنگسازان ايراني رابه خوبي اجرا كند. از طرفي آثار آهنگسازان قديمي غرب بارها اجرا شده و براي همه آشناست، به همين دليل بايد آثار آهنگسازان جديد ايراني نيز اجرا شود. هرچند كه اجرا يآنها چون براي اولين بار انجام ميشود، كمي دشوار است. البته آقاي صهبايي ميتوانند با تمرينهاي مستمر اين آثاررا اجرا كنند.
نظرتان درباره تغيير نوازندگان اركستر سمفونيك تهران چيست؟
اگر با رفتن يك نوازنده، نوازنده بهتري به اركستر بيايد خيلي خوب است. در غيراين صورت بهتر است با همين نوازندگان بيشتر تمرين كنيم تا حاصل كارها روز به روز بهتر شود. البته بهنظر من بايد مثل ساير كشورها چندين نوازنده ذخيره براي همه سازها بهويژه سازهاي بادي داشته باشيم تا با مريض شدن يا انصراف يك نوازنده، اجرا را از دست ندهيم.