جمعه 27 ارديبهشت 1387

علی‌اشرف درويشيان از تجربه‌ نوشتن گفت، محمود دولت‌آبادی: آن‌چه درويشيان را نويسنده کرد، انسان‌دوستی شديد بود، ايسنا

علی‌اشرف درويشيان از تجربه‌ی نوشتن سخن گفت و محمد محمدعلی، سيمين بهبهانی، محمود دولت‌آبادی و... از اين نويسنده‌ی پيشکسوت گفتند.

به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، درويشيان روز گذشته (پنجشنبه) در نخستين برنامه‌ی «شب‌های تجربه»ی نشر ثالث گفت: در کتابی که به اسم نوشتن درمی‌آمد، از من پرسيده بودند که چگونه نويسنده شديد؟ آن‌جا تأکيد کرده بودم نويسنده بايد تجربه داشته باشد و مطالعه کند و اين را به جوانان تأکيد می‌کنم. حالا فکر می‌کنم کسی که سال‌ها در روستا زندگی می‌کند، چرا نمی‌تواند چيز خوبی درباره‌ی روستا بنويسد؛ او که شب و روز با مردم آن‌جا زندگی کرده و با آن‌ها بوده است. فکر کردم، تجربه کافی نيست و بايد با شناخت و آگاهی همراه باشد.

درويشيان در ادامه‌ يادآور شد: من جوان بودم و کسی نبود به من بگويد فلسفه بخوان. در جلسه‌ای در خارج برای سخنرانی رفته بودم، کسی آمد گفت يک کم پيچيده حرف بزن که کسی نفهمد. گفتم اگر می‌خواستم پيچيده حرف بزنم، «آبشوران» را خلق نمی‌کردم. من دلم می‌خواهد ساده و خودمانی حرف بزنم.

او سپس به نقل خاطراتش از دوران دانشگاه پرداخت و گفت: زمانی‌که دانشگاه قبول شدم، تصادف باعث شد که استادانی چون جلال آل احمد، سيمين دانشور، سيدجعفرشهيدی و اميرحسين آريان‌پور استادان من باشند. آل احمد روی من تأثير زيادی گذاشت که نوشتن را جدی بگيرم. همچنين آريان‌پور اين تأثير را داشت. هروقت سر کلاس آن‌ها می‌رفتی، اگر چند کتاب تازه نخوانده بودی، خجالت می‌کشيدی. هر دوی اين اساتيد شور خواندن را در دانشجويان راه می‌انداختند.

اين داستان‌نويس افزود: زمانی که در کرمانشاه بودم، متل‌ها را داشتم جمع‌آوری می‌کردم. برای اين کار، ضبط صوتی را پنهان کرده بودم که مشکوک شدند و مرا به زندان بردند.

او با ابراز تأسف از سانسور متذکر شد: من برای سانسور و خيلی چيزها متأسفم. بعضی اوقات چيزهايی را سانسور می‌کنند که اصلا نمی‌دانيم چرا.

درويشيان اظهار کرد: کسانی که مادربزرگ و پدربزرگ در خانه‌شان دارند، شانس بزرگی دارند و من اين شانس را داشتم؛ افسانه‌ها را آن‌ها برای من می‌گفتند.

او همچنين با اشاره به سخنرانی که سال گذشته در دانشگاه رازی کرمانشاه داشته است، گفت: سال گذشته در دانشگاه رازی کرمانشاه تلاش کردند برای سخنرانی بروم؛ به اسم شب شعر دانشجويی رفتم. جايی اسم مرا ننوشته بودند و کسانی که آمده بودند، با کارت دانشجويی آمده بودند. درباره‌ی هويت صحبت کردم؛ درباره‌ی ابوالقاسم لاهوتی، ميرزا باقر شاکری و يارمحمد کرمانشاهی. دانشجويان اين‌ها را نمی‌شناختند. يارمحمد کرمانشاهی سومين نفر بعد از ستارخان و باقرخان بود. لاهوتی بر اساس «تاريخ تحليلی شعر نو» شمس لنگرودی، اولين کسی بوده که شعر نو در آثارش نمود داشته و ميرزا باقر اولين رمان‌نويس ايران بوده است. چرا جوانان ما نبايد اين‌ها را بشناسند؟ اين‌ها هويت ما هستند.

او در ادامه گفت: در اين مدت بيماری، روزی بلند شدم، ديدم حالم خوب است، پشت ميزم نشستم و سه روز سه داستان کوتاه نوشتم، که يکی را برای چاپ به مجله‌ای داده‌ام.

درويشيان همچنين عنوان کرد: عشق عجيبی به اين کشور دارم و هميشه خوشحال می‌شوم که می‌شنوم چيزی ساخت ايران است.

اين نويسنده در پايان صحبت‌هايش گفت: اورهان پاموک در کشوری زندگی می‌کند که دو روزنامه‌ی آن، پنج ميليون تيراژ دارند. اما تمام روزنامه‌های‌مان را که روی هم بگذاريم، به دو ميليون تيراژ هم نمی‌رسند. چطور می‌خواهيم نويسندگان ما جهانی شوند؟ ما سال‌هاست با سانسور مبارزه می‌کنيم. اعتقاد داريم جواب قلم را بايد با قلم داد؛ نه با سانسور. می‌خواهيم شخص نويسنده پاسخ‌گوی آن‌چه می‌نويسد، باشد. در کشورهای ديگر اين‌طور است که کتاب نوشته و چاپ می‌شود؛ بعد اگر شاکی خصوصی داشت، برخورد می‌شود.

محمد محمدعلی هم در اين نشست، با اشاره با داستان «آبشوران» درويشيان يادآور شد: اين اثر نمونه‌ای خوب از تجربه‌های نويسنده از زمانه‌ی خود است و خود من با اين اثر، به طور دقيق ديدم که اگر نويسنده‌ای دقت خوبی داشته باشد و باتجربه باشد، می‌تواند چه کاری کند. «آبشوران» در تهييج مردم در اوايل انقلاب مؤثر بود؛ يعنی نويسنده‌ای به گونه‌ای با کتابش اثر گذاشت.

اين داستان‌نويس متذکر شد: درويشيان تمام زندگی‌اش را برای پيروزی و بهروزی اين مردم گذاشت. سی سال پيش که «آبشوران» درآمد، ما عمق يک فاجعه‌ی اجتماعی را می‌ديديم.

محمدعلی همچنين عنوان کرد: امروز آمده‌ام نه پيشانی و شانه‌ی درويشيان را ببوسم؛ بلکه آمده‌ام دستش را ببوسم و بگويم تو آن تعهد را به ما ياد دادی و به نسلی از نويسندگان پس از خود ياد دادی که چگونه می‌توان روی اصول هستی‌شناسانه دقيق حرکت کرد و کماکان يک نويسنده‌ی متعهد باقی ماند.

سيمين بهبهانی نيز در سخنانی گفت: واقعا نويسندگانی داريم که قدرشان را ندانستيم؛ نويسندگانی که با نويسندگان بزرگ دنيا هم‌سنگ‌اند؛ ولی ما نتوانستيم تاکنون قدردان باشيم. مقداری گناه زبان ماست که مخاطب نداريم و هنوز ترجمه نشده است؛ اگر هم شده، آن قدر نيست و نمی‌توانيم بگوييم که نوبل حق ماست.

او در ادامه يادآور شد: دو چيز هميشه بر مغز من مانده است؛ يکی صحنه‌ی اسب‌دوانی در داستان «آنا کارنينا»ی تولستوی است که وقتی می‌خواندم، دقيقه به دقيقه آن را می‌ديدم و ديگر عروسی پسر بی‌بی در «سال‌های ابری» درويشيان که وقتی خواندم، ديدم با آن صحنه هم‌طراز است. آن صحنه، صحنه‌ای بود که قلم درويشيان می‌توانست آن رامجسم کند. اميدوارم هر چه زودتر بتوانيم آثار بيش‌تری را از او بخوانيم.

محمود دولت‌آبادی هم با اشاره به صداقت شخصيت علی‌اشرف درويشيان، گفت: اين صداقت، انعکاس روشنی در آثار او داشته است. وقتی در جوانی گفت‌وگويی درباره‌ی او داشتم، گفتم حقيقتا انسان شريفی است. کاش قدری زيرک بود؛ اما اين موهبت را خدا از او دريغ کرده است. آرزو کردم کاش رندی يکی از دوستان ما را داشت.

اين نويسنده افزود: اکنون خرسندم او به سمت اراده و توانايی رفت و از آن بستر خود را برانگيزاند و امروز برای‌مان صحبت می‌کند. وقتی او را در بستر بيماری ديدم، حال بدی به من دست داد. کلمات هميشه بار درک استنباط ما را نمی‌توانند در خود جای دهند. او آدم عاطفی نسبت به آدم‌ها بوده و هنوز هم هست. اين‌که می‌گويد فلسفه نخوانده است، طنزی بود که برای ما جالب به نظر آمد. درباره‌ی احساساتی بودنش هم خاطره‌ای دارم. ما در جوانی جايی می‌رفتيم و داستان‌هايی می‌خوانديم؛ هوشنگ گلشيری، جعفرکوش‌آبادی، علی‌اشرف درويشيان و من. از ابتدا چون هيچ آموزگاری نداشتم، ناچار بودم خود آموزگار خود باشم. عقايد وحشيانه‌ای داشتم؛ از آن جمله می‌گفتم آل احمد داستان‌نويس نيست و شنيدن اين حرف از جوان ۲۴ يا ۲۵ساله عجيب بود. می گفتم او انسانی است که فکر می‌کند و مقالات درخشان می‌نويسد؛ اما اين‌ها داستان نيست. داستان رمزی دارد که اين رمز را خدا در اختيار هر کس قرار نمی‌دهد. وقتی آمديم بيرون، ديدم علی‌اشرف گريه می‌کند. گفت چرا چنين حرفی را درباره‌ی آل احمد زدی؟ اين حس آموزگاردوستی، رفاقت‌دوستی و عاطفه‌ی شديدی را که به افراد داشت، آن‌جا ديدم. از آن پس سعی کردم ملاحظه‌ی اين عواطف را داشته باشم.

دولت‌آبادی تأکيد کرد: آن چه درويشيان را نويسنده کرد، عواطف شديد و انسان‌دوستی شديد بود که تاوان‌های آن را مرحله به مرحله پرداخته است. درويشيان بيش از آن‌چه که لازم بود، تاوان آن را داد، که به اين سرزمين، مردم و وسيع‌تر از آن به آدميزاد، عاطفه‌ی شديد دارد. گاهی از خود سؤال می‌کنم اين مخاطبان و جامعه از درويشيان چقدر بستانکار بوده‌اند که اين بدهی ناخواسته را بپردازد تا روی تخت بيمارستان بيافتد؟ اين اراده‌ی علی‌اشرف را به او تبريک می‌گويم؛ همان‌طور که از او تاوان خواسته شده و آن را پرداخته است و می‌گويم که فرخنده باد اين اراده و استواری.

درويشيان نيز در ادامه‌ی حرف‌های دولت آبادی گفت: از روزی که عکس شما را در طاقچه‌ی کوش‌آبادی ديدم که گفت هنرپيشه است و نقش روستاييان را خوب بازی می‌کند، عاشق شما شدم.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

همچنين شهناز دارابيان - همسر علی‌اشرف درويشيان - در اين مراسم گفت: من دختردايی حامد در «سال‌های ابری» هستم. با عشق با او ازدواج کردم که منطقی هم پس آن بود. اين آرزو را داشتم که مردم روزبه‌روز بهتر زندگی کنند. وقتی با او صحبت کردم، فکر کردم در کنار هم به آرمان‌های‌مان می رسيم. در زندان، عقيده‌اش عوض شد که تصميم گرفت کار فرهنگی کند. من هم تصميم گرفتم کنارش باشم. مسؤوليت بچه‌ها و خانه با من بود. اين مدتی که باهم زندگی کرديم، اين‌قدر که در يک سال بيماری به من سخت گذشت، سخت نبود. ديدم انسانی که تمام زندگی‌اش را صرف مبارزه کرده بود، به راحتی دارد از صحنه خارج می‌شود. او حتا برعکس همه که وقتی سکته‌ی مغزی می‌کنند، به کما می‌روند، هوشيار بود و درد می‌کشيد.

يوسف عزيزی بنی‌طرف - مترجم - نيز با اشاره به اين‌که درويشيان محصول مقطعی از تاريخ ادبيات ايران است که طی آن، داستان‌نويسان از مرکز ايران به پيرامون گسترش پيدا می‌کردند، ادامه داد: اين دوره، دوره‌ای بود که در جايی از اين سرزمين، صمد بهرنگی و غلامحسين ساعدی، سردمداران نوعی از ادبيات داستان‌نويسی و نمايشنامه‌نويسی بودند و قبلا تهران و حداکثر اصفهان بود که در عرصه‌ی داستان‌نويسی معاصر نقش داشت؛ اما اين موج به پيرامون رسيد. درويشيان همزاد بهرنگی بود؛ تکميل‌کننده‌ی ايده‌های صمد و همفکر او بود.

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/36900

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'علی‌اشرف درويشيان از تجربه‌ نوشتن گفت، محمود دولت‌آبادی: آن‌چه درويشيان را نويسنده کرد، انسان‌دوستی شديد بود، ايسنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016