سرمايه - سمابابايی: بابک رياحی پور يکی از شناخته شده ترين نوازندگانی است که در اين سال ها با گروه ها و چهره های متفاوتی فعاليت کرده است اما او را نمی توان تنها يک نوازنده برجسته «گيتار بيس» دانست چراکه طی اين سال ها در زمينه موسيقی تلفيقی ايران گام برداشته و تجربيات نويی را ارائه داده است اگرچه به دليل محدوديت های اعمال شده بر موسيقی پاپ، فعاليت هايش تا حدی با رکود مواجه شده است اما بازهم او را می توان پرکارتر از ديگران در صحنه ديد.
چرا با وجودی که گروهی مستقل داريد، کمتر فعاليت می کنيد و در صحنه حاضر می شويد؟
برگزاری کنسرت در تمام دنيا به صورت يک علم مطرح است و مديريتی قوی می خواهد در حالی که در ايران کسی که کنسرت برگزار می کند ، فقط يک آدم پر دل و جرات با مقداری پول اضافه است. برای اجرای يک برنامه - تفاوتی نمی کند چه برنامه ای باشد - بايد از هفت خوان رستم گذشت و آنقدر مسائلی چون سالن ، مجوز و... از گروه انرژی می گيرد که بسياری عطای اين کار را به لقايش می بخشند و بعد از مدتی از کار دل زده می شوند. اين روزها نمی توان برای موسيقی سياستگذاری خاصی را تعيين کرد و چارچوبی برايش قائل شد به همين خاطر بعد از مدتی تمام گروه هايی که در اين زمينه فعاليت می کنند ، دلسرد می شوند. من هم مثل ديگران دوست دارم کار مورد علاقه ام را انجام دهم و حتی اين موضوع برای من به شکل يک آرزو درآمده است اما بعد از برگزاری هر کنسرت ، دورنمايی که مقابل چشممان قرار می گيرد ، اصلاً زيبا نيست. من بعد از هر برنامه از خودم می پرسم حالا بايد چه کنم؟ خيلی دلم می خواهد تا شرايط به گونه ای باشد که بتوانم در تمام ايران کنسرت بدهم اما به هيچ عنوان اين امکان وجود ندارد ، برای مثال در شهرستان ها تا ۴۸ ساعت مانده به اجرای برنامه اجازه تبليغ نمی دهند و به همين دليل اکثر برنامه ها با ضرر مالی همراه است و مديران برنامه ديگر تمايلی به اجرای برنامه در شهرستان ها ندارند. با تمام اين اوصاف انگار پوست ما خيلی کلفت است و با همه اين اوضاع همچنان به فعاليت هايمان ادامه می دهيم.
در اين روزها اجرای صحنه ای با چه مشکلاتی مواجه است که تا اين اندازه هنرمندان عرصه پاپ را کم در صحنه می بينيم؟
گروه های موسيقی با مشکلاتی مثل نبود سالن ، قيمت بالای سالن ، مشکلات اخذ مجوز و بسياری مسائل ديگر روبه رو هستند.
خيلی از گروه ها در اين سال ها آثار خود را در خارج از کشور منتشر کرده اند، چرا اين اتفاق در مورد گروه هايی که با شما همکاری می کردند ، کمتر رخ داده است؟
ما موقعيتی برای عرضه نداشتيم. ما سال گذشته همراه گروه «بهنا» برنامه ای را در کاخ نياوران اجرا کرديم که بسيار موفق بود و پس از آن جشنواره تيرگان در تورنتو کانادا ما را برای اجرای برنامه دعوت کرد و اعضای گروه اميد بسياری را به آن بسته بودند اما سفارت کانادا به ما ويزا نداد.
منظورتان اين است که سودآور نبودن اين آثار مانع از انتشار آن است ، حتی اگر ارشاد مجوزهای لازم برای انتشار آنان را بدهد؟
دقيقاً. در حالی که خيلی از ما دستمزدی هم نمی خواهيم ، تنها می خواهيم که هزينه اين آثار تامين شود و اين مشکلات مانع از ارائه اثری دلخواه شده است.
من يک نوع خوشبينی بيمارگونه دارم. خيلی ها از من می پرسند که چرا از ايران نمی روم به خصوص آنکه اقامت دائم آلمان را دارم و هر لحظه که اراده کنم می توانم مهاجرت کنم اما احساس می کنم که بايد کاری انجام دهم ، همين اندازه که تاکنون شاگردانی را تربيت کرده ام که برخی هاشان را روی صحنه می بينم ، برايم کفايت می کند. از طرفی من در شناسايی ساز «بيس» در بين مردم نقش بسياری داشته ام ضمن آنکه شرايط سخت فعاليت در خارج از ايران را هم می دانم. من می توانستم در آمريکا به فعاليت موسيقی خود ادامه دهم اما بايد موسيقی ای را اجرا می کردم که چندان دوستش نداشتم. آنجا از انجام هيچ کاری ابا ندارند. در آنجا هم بازار شرايط وحشتناکی را برای ارائه کارهای موسيقايی به وجود آورده است يعنی آزادی پخش برای ارائه هر آلبومی وجود دارد اما درآمدی از آنها حاصل نمی شود، از اينها گذشته من در ايران شناخته شده ام اما در خارج از کشور هزاران نفر مثل من وجود دارند. تمام هدف ما در اين سال ها با گروه های متعدد اين بوده است که فراتر از مرزهای ايران فعاليت کنيم اما تا کنون به علت مشکلات موجود اين اقدامات ثمری برای ما به همراه نداشته است که اميدوارم روزی اين اتفاق بيفتد.
تعدادی از موسيقيدانان سنتی نيز در اين سال ها در زمينه موسيقی تلفيقی فعاليت هايی را انجام داده اند ، چرا گروه های مدرن تر جهت همکاری با اين گروه ها پيشقدم نمی شوند ، لااقل به اين شکل زمينه فعاليت سهل تر می شود.
شايد آنها ما را نمی پذيرفتند. به هر حال اتفاقی که بايد می افتاد ، نيفتاد و من الان در وضعيت خاصی هستم؛ وضعيتی که نمی دانم بايد اميدوار يا نااميد باشم.