دوشنبه 20 تیر 1384

آن که نمی خندد، تیری لکلر


او زیر ماسک آرامش هنوز روحیه شاگرد دبیرستانی اش را حفظ کرده، بطوریکه هنگام محاکمه جنجالی اش در سال 2000 با مسخره کردن وکیل خودش و شوخی با قاضی تماشاچیان را بشدت به خنده انداخت و به طرف خودش کشید.

سید ابراهیم نبوی روزنامه نگار در تبعید
قلم طنزنویس اش به قیمت شهرت و... زندان رفتن برای او تمام شد. همچنان از دور به ملایان با قلمش زخم می زند.

نقل از تله راما، شماره 2894دوم ژوئیه 2005
نویسنده تیری لکلر
مترجم: ناژین شهنایی

خنده بر لب با گامهایی همچون پرنده ای دریایی با بالهای عظیم، با پیشانی بلندی که نشان از سرکشی دارد، به یکی از کافه های پاریسی نزدیک مرکز فرهنگی بوبورگ آمد...

سیدابراهیم نبوی یکی از مشهورترین روزنامه نگاران و یکی از بامزه ترین طنزنویسان ایرانی است و این خود شاهکاری است در کشور ملایان. او حتی اگر از چند سال پیش تا به حال مقاله ای در روزنامه های تهران چاپ نکرده، بازهم ستاره دنیای روزنامه نگاری ایران محسوب می شود، به همین دلیل در سال 1998 یک ماه زندانی شد و دوباره در سال 2000 به جرم توهین به مسوولان مملکتی، اهانت، اشاعه اکاذیب و تبلیغ علیه نظام به زندان افتاد. در حال حاضر ابراهیم نبوی در بلژیک در تبعید بسر می برد، اما ایرانیان وبگرد که به هر وسیله سعی می کنند علیرغم سانسور خبرها را بدست آورند، هر روز مقاله های او را برروی سایت های مختلف فارسی زبان می خوانند.

برای بار دوم همدیگر را می بینیم و روبوسی می کنیم. اولین بار شانس آوردم و او را در تهران کمی پیش از زندان رفتنش ملاقات کردم. زمان اوج شهرتش بود( تله راما شماره 2529) مقاله هایش در روزنامه جامعه، یکی از مدافعین سرسخت اصلاح طلبان، مشکلات اجتماع ایران را زیر طنز می برد، هر روز با قلم بسیار ماهرانه طنزنویسش زخمی به مسوولان مملکتی می زد.

او زیر ماسک آرامش هنوز روحیه شاگرد دبیرستانی اش را حفظ کرده، بطوریکه هنگام محاکمه جنجالی اش در سال 2000 با مسخره کردن وکیل خودش و شوخی با قاضی تماشاچیان را بشدت به خنده انداخت و به طرف خودش کشید.

او او با امید خوش بینانه اش از سیاست، اعتراف می کند که دو موضوع بسیار مهم جامعه ایران را که حکم تابو دارند، کنترل می کند: مذهب و رهبر؛ با علی خامنه ای نفر اول جمهوری اسلامی شوخی نباید کرد، اما با این وجود نبوی برایمان تعریف می کند، روزی که تیم فوتبال ایران برنده شد، پیام بسیار خنده داری را به سبکی یک پتک و با تقلید از نثر رهبر به هم بافته بود.

هنگامی که خاتمی در سال 1997 با رای و امید فراوان جوانان و خصوصا زنان به قدرت رسید، یک نسیم آزادی در دنیای روزنامه نگاری ایران وزید. ده ها روزنامه چشم به جهان گشودند، تعطیل شدند، دوباره با عنوان دیگری در آمدند، که همگی زائیده مبارزات و درگیری های زیرزمینی میان گروه اصلاح طلبان و محافظه کاران به رهبری علی خامنه ای بسیار مرتجع بود. اما بعد از چند سال خاتمی در انجام رفرم هایش ناتوانی نشان داد و جریان ریاست جمهوری اش با یاس کامل به پایان رسید. تا آنجایی که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری کاملا نام و یاد این رئیس حکومت پاک شده، چون او اجازه نداشت برای بار سوم خود را کاندید ریاست جمهوری بکند. ابراهیم نبوی بیشتر از این سربه سر او نمی گذارد« اتمی صادق ترین سیاستمداری است که تاریخ ایران به خود دیده است. شاید به نظر عجیب بیاید که من از او طرفداری کنم؛ او در دور دوم ریاست جمهوری اش خطاهای بسیاری مرتکب شد، اما برایمان یک فضای نسبتا دموکراتیک را برجا گذاشت، شاید جوانان از او مایوس شده اند، اما به لطف او اکنون جوانان توقع بسیار زیادتری از مسوولان مملکتی دارند.»

در اصل چیزی از برآورده شدن وعده های داده شده اصلاح طلبان باقی نماند. در سال 2000 طی موج خفقان آمیز صدها روزنامه تعطیل شدند و روزنامه نگاران فراوانی زندانی شدند و هنوز در زندان بسر می برند. حال نوبت عقب نشینی، شکست و تبعید از دو سال پیش تا به حال به بلژیک است« من شکایتی ندارم، بلژیک که دارفور نیست.» با خواندن کتاب خاطراتش در زندان« سالن شماره شش»( انتشارات اکت سود) با خود می گوئیم که شاید ملایان کمی بر جسارتش با زندان کردنش فائق آمدند، او از اعماق زندان چنین می نویسد« جای من اینجا نیست، دیگر هرگز کاری نمی کنم که باعث شود به زندان بیفتم.»

کتاب سالن شماره شش در سال 2001 در حالی که نبوی هنوز مخالف رژیم بود و هنوز محافظه کاران شدیدا از او می ترسیدند، بدون هیچ مشکل قانونی منتشر شد. سالن شماره شش( تاثیر گرفته از نویسنده محبوبش آنتون چخوف) این کتاب بعد از انتشارش سریع به فروش رسیده و موفقیت بسیاری کسب کرد و چندین بار تجدید چاپ شد، اما ایرانیان فراوانی از نویسنده محبوب شان مایوس شده بودند، چون به نظر می رسید او جا زده است« اصلا دوست ندارم مرا مثل یک قهرمان ببینند. برای هیچ چیزی غیر از دفاع از زندگی حاضر به مبارزه کردن نیستم. به دنبال یک ایدئولوژی بودن به نظر من نفی زندگی است.» علیرغم این نوشته ها، این نویسنده آزادی طلب هنوز از دور، یا روی اینترنت یا از طریق رادیو به مسوولان مملکت می تازد.

در سن بیست سالگی، این مبارز مارکسیست که بدنبال« یکی از انقلابی ترین انقلاب های دنیا بود» خمینی را باور کرد و هنوز هم از حیرت دیگران متعجب است و می گوید« خیلی از شماها ماه مه 1968 به مائو معتقد بودید، آیا این از آن بدتر است؟» او حتی بعد از پایان تحصیلاتش در رشته جامعه شناسی مقام بسیار مهمی در وزارت کشور داشت( دورانی از زندگی اش که زیاد در مورد آن صحبت نمی کند.) و بالاخره از آنجا با جلیقه نجات طنزش و اشتیاق فراوان برگرداندن ملایان به مسجدهایشان فرار کرد.

نسل خمینی روح پرتلاطمی دارد. نبوی از هیچ چیز پشیمان نیست و می گوید« تا به حال 46 کتاب نوشته ام، هرروز با 400 هزار خواننده در ارتباط بودم... و این همه را به قیمت شش ماه زندان به دست آوردم. نهایتا آزادی بیانم خیلی هم گران تمام نشد!» مدتی فکر می کند تا با لحنی متعادل، نه خیلی ثقیل و نه خیلی جدی حرفش را بزند« بعد از آزادی از زندان، فروش کتابهایم سه برابر شد، آیا تجارتی از این پردرآمدتر می شناسید؟»

جرم خبر دادن:
به گفته خبرنگاران بدون مرز، طی هشت سال حکومت خاتمی، چهار خبرنگار کشته شدند، یک خبرنگار مفقودالاثر شد، بیش از 150 نشریه تعطیل شدند، 52 نفر در این حرفه از سه ماه تا 14 سال به زندان محکوم شدند. اکبر گنجی یکی از نمادهای مخالفین ایرانی از سال 2000 تا به حال زندانی است.

مطالب ديگر:

11 فروردین » سالن شش در پاریس منتشر شد
دنبالک: http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/25635

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'آن که نمی خندد، تیری لکلر' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2008