جمعه 15 آبان 1383

گفتگو داود خدابخش با مهران براتى پيرامون سالگرد اشغال سفارت آمريكا و معضل اتمى ايران پس از پيروزى جرج دبليو بوش، راديو آلمان

۲۵ سال پيش در چنين روزى سفارت آمريكا در تهران به اشغال دانشجويان پيرو خط امام درآمد و بدنبال آن به مدت ۴۴۴ روز كارمندان سفارت در گروگان اشغال‌كنندگان ماندند و حكومت اسلامى نورس برخاسته از انقلاب نيز به پشتيبانى از آن برخاست. اين رويداد تاريخى پس از ۲۵ سال همچون شبحى هنوز بر فراز سرنوشت كشور ايران در پرواز است. صداى آلمان گفتگويى داشت با آقاى مهران براتى، كارشناس سياست خارجى ايران در زمينه اين واقعه، پيامدهاى پيروزى جرج بوش براى ايران و منطقه.

دويچه وله:‌ آقای براتی، ۲۵ سال پيش در چنين روزی سفارت امريکا در تهران به دست دانشجويان موسوم به »خط امام«‌ اشغال شد. به نظر شما اين رويداد تاریخی چه پيامدهايی در مناسبات ميان ايران و آمریکا و ايران و جهان تاکنون داشته است؟

مهران براتی: از نگاه من اين گروگانگيری ديپلماتهای آمریکايی که ۴۴۴ روز به طول انجاميد، در حقيقت پيام انقلاب اسلامی ايران بود و خواست آن به صدور انقلاب. با اين گروگانگيری، که هدف اصليش مطرح کردن انقلاب اسلامی ايران در سطح جهانی بعنوان يک نيرو و قدرت متقابل نظر ايدئولوژيک در مقابل دو نظام سياسی و عقيدتی جهانی، يعنى نظام غربی و نظام اروپای شرقی بود، این حرکت پيامدهای بسيار زيادی داشت. و من فکر می کنم هسته‌ی اوليه‌ی حرکتهای بعدی تروريستی که در دنيای اسلام شروع شد، علت اساسی اش امکانی بود که با اين گروگانگیری پيدا شد و برای اولين بار بهرصورت، آن امر غيرممکن در سطح جهانی ممکن شد.

پيامدهای آن برای ملت ايران بسيار سنگين بود و همانطور که می دانيد تا به امروز ما هنوز نتوانسته ايم از زير بار اين گروگانگيری بيرون بياييم. در سطح جهانی پيامدهای آن بسيار گسترده تر بود. مسئله ی اصلی تنها ماندن ايران در سطح بين المللی بود، تنها ماندن ديپلماسی اش بود و تنها ماندنش در جنگ با عراق بود، در حمله ای که عراق به ايران کرد و تقريبا کمابيش و پنهان و عريان، بيشتر کشورهای غربی از عراق حمايت کردند، بخصوص آمريکا حمايت از اين جنگ کرد که نتايج تخريبی و ويرانگرش را همه‌ى ما می دانيم. ولی مسئله‌ی اساسی‌تر در اين است که اين گروگانگيری که بيش از يکسال، يکسال و نيم طول کشيد، از يک زمان به بعد تاثير جهانی خود را از دست داد و حرکتهای جديدی که در دنيا پيدا شدند، ديگر زير پرچم ايران نبودند. ايران در حقيقت بعد از پايان جنگ عراق، بعد از اینکه مجبور به نوشيدن جام زهر شد، ادعای صدور انقلاب هم همراه با مرگ آقای خمينی از ميان رفت، در حالیکه ديگران، نيروهايی شبيه القاعده و بن لادن، اين پرچم را به دست گرفتند و عواقبش هنوز گريبانگير جهان ماست.

دويچه وله:‌ آقای براتی، ديروز خبر رسيد که جرج دبليو بوش در دور دوم رياست جمهوری‌اش در آمریکا پيروز شده است. فکر می کنيد چه پيامدهايی اين پيروزی می تواند برای منطقه ی خاورميانه، بويژه ايران داشته باشد؟

مهران براتی: به هر صورت امکان مانور آقای جرج بوش در منطقه‌ی خاورمیانه با انتخاب مجددش بيشتر نشده است. ولی من فکر می کنم، ايشان در تصمیم گيری‌های سياسی‌اش نسبت به اين منطقه تعمق بيشتری خواهد کرد. همانطوری که می دانيد آمریکا دو تا سه سياست به موازات هم پيش می‌برده است. يکی از اين سياستها که مربوط به گروه برژينسکی می شود، اين بوده که بايستی ايران را زير فشار بين المللی قرار داد تا جلوی غنی سازی اورانيوم و دستيابى به سلاح هسته‌اى گرفته شود. اما همزمان ايران بايستی که در صحنه ی سياسی خاورميانه جدی گرفته شود، پای ميز مذاکرات آورده شود و آمريکا از وتو کردن حق ورود ايران به سازمان تجارت جهانی خودداری کند. اروپا نيز کمک کند، به خصوص در زمينه‌‌ی معاهده‌ی ويژه‌ای که قرار است اتحاديه ی اروپا در زمينه ی تجارت و صنعت با ايران ببندد و به خاطر شرايط ويژه ايران، اين قرارداد تا امروز از طرف اتحاديه ی اروپا بلوک شده و امضا نشده است، که احتمالا اين کار انجام خواهد گرفت.

در مقابل از ايران خواسته خواهد شد که يک: در عراق و افغانستان از دخالتهايی تا بحال که می کرده، از سوء‌استفاده‌هايی که اينجا و آنجا از ناآرامی‌ها می کرده، دست بردارد. دو: اينکه در رابطه با اسراييل و صلح فلسطين همکاری بيشتری داشته باشد، بخصوص خودداری‌اى که تا بحال از پذيرش يک راه حل مسالمت آميز ميان فلسطينی ها و اعراب کرده است، اين سياست را ديگر به پيش نبرد. اين ها مسايلی‌ست که از دولت ايران خواسته خواهد شد. و به احتمال حدس می زنم که آقای بوش بهرصورت مسئله ی ايران را به شورای امنيت خواهد برد، ولی شورای امنيت جلساتش به طول خواهد انجاميد و تصميمی که منجر به تحريم کامل سياسی و اقتصادی ايران شود، نخواهد گرفت و فشار بيشتر باعث خواهد شد که جمهوری اسلامی زمينه‌ی سياست خود را و حدود امکانات مانور خود را بفهمد و دست از اين بازی که چندين ماه است با اروپا می کند، بردارد و بداند که واقعا جهان پذيرای يک قدرت اتمی جديد نيست و بخصوص پذيرای اين نخواهد بود که به دلايل سياست داخلی، ايران از ناآرامی‌ها و مشکلاتی که در عراق هست، استفاده ببرد. اين مسئله در هر صورت به نفع سياست ملی ما است که بزودی در عراق آرامش حاكم شود و ما با همسايه‌هايی سر و کار داشته باشيم که بتوانيم با آنها در ابعاد بسيار گسترده روابط تجاری و اقتصادی داشته باشيم. احتمالا آن مسئله ای که از زمان شاه تا به حال وجود داشته، خواست همکاريهای اقتصادی و ايجاد حوزه ای برای همکاريهای اقتصادی و گمرکی در اين منطقه بوجود بيايد و اين به نفع ملت‌های منطقه خواهد بود.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

دويچه وله:‌ شما در همايش اتحاد جمهوریخواهان ايران در شهر کلن شرکت داشته ايد. شما عضو هيات اجرايی اتحاد جمهوریخواهان ايران هستید، در بحثها فعال بوده ايد، ميزگردی داشته ايد پيرامون مسئله ی اتمی و سياست خارجی. به نظر شما با توجه به شرايط سياسی حاکم بر ايران،‌ اولويت های راهبرد و راهکار سياسی اتحاد جمهوریخواهان ايران باید چه سمت و سويی را در پيش بگيرد؟

مهران براتی: سمت و سوی اصلی سياست ما بايد ايجاد اميد در مردم باشد. همانطوری که می دانيد، به هر صورت الان در اين بازی جناحهای موجود در ايران، شکست دولت اصلاح طلب آقای خاتمی، شرايط پشتکرد مردم به حرکت اصلاح طلبی بوجود آمده است و مردم ديگر سرنوشت خودشان را با سرنوشت اصلاح طلبان يکی نمی دانند. و به احتمال سمت و سوی ديگری را خواهند رفت. اين خطراتی برای کل حرکت سياسی ايران دارد. کار ما اين است که در مردم امید به تغييرات ايجاد کنيم و اميد به تغييرات هم زمانی ايجاد می شود که يک حرکت بسيار منسجم و قوی اپوزيسيون وجود داشته باشد. اپوزيسيونی که از دل اصلاح طلبان دولتی بيرون نيامده باشد. حرکتی که از درون مردم، از درون جنبش آزاديخواهی مردم ايران بوجود آمده باشد، هرچند که حاضر به همياری و همکاری با اصلاح طلبان بسيار پيگير هم باشد.

کار ما اين است که يک سياست مشترک پيدا کنيم با اپوزيسيون داخل و خارج. اين اولويت اول ماست. زمينه های اين کار ديده می شود، پيشنهاداتی کاملا علنی از طرف نيروهای اپوزيسيون در داخل وجود دارد و ما اينها را می بينيم و می شنويم و متقابلا هم همينطور. من فکر می کنم، شايد اولين گامی که اين حرکت مشترک به ثمر رساند، مسئله ای ست که در رابطه با انتخابات رياست جمهوری مطرح است و من فکر می کنم، برای اولين بار بعد از انقلاب می بايستی که آزاديخواهان ايران مشترکا نماينده ی اخلاقی خودشان را به جامعه معرفی کنند، حتا اگر اين نماينده از طرف شورای نگهبان رد شود. و ما کانديداهای بسيار مناسبی برای اين اولين نمايندگی اخلاقی اجتماعی خودمان را داريم.

دويچه وله:‌ آقای براتی خيلی متشکرم از اينکه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد.

Copyright: gooya.com 2016