مصطفی هجری دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران، روز سوم نوامبر از سوی خود و حزبش ،
" پیام شاد باشی" خطاب به " رئیس جمهور گرامی بوش" صادر کرد. متن پیام اگر چه کوتاه اما تکان دهنده و نشانگر تکمیل چرخش حزب و تیر خلاصی بر تاریخجه مبارزاتی و سنتهای ترقیخواهانه و ضد امپریالیستی اش در طول شش دهه موجودیت و فعالیت آن بوده است.
پیام کوتاه دبیر کل حزب چنین بود:
" پیروزی جناب عالی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برای بار دوم، برای ایرانیان بطور کلی و مردم کردستان بطور اخص جای خوشحالی است. به این منظور به شما تبریک می گویم و امیدوارم در دور دوم ریاست جمهوری، شما یاری دهنده جدی مردم چان به لب رسیده ایران در سرنگونی حکومت تروریست و ضد آزادی و دمکراسی جمهوری اسلامی و بر قرار کردن حکومتی دمکراتیک به جای آن باشید."
اشبتاه خواهد بود اگر این موضعگیری رسوایی انگیز ( اسکاندال سیاسی) دبیر کل حزب را یک اقدام دیپلماتیک و سمبلیک و صرفاً بیانگر مواضع شخص او قلمداد کنیم. واقعیت این است که، استارت این اسکاندال ، حدود یکسال و نیم پیش زده شد، یعنی چند روز پس از اطمینان حزب دمکرات از سرنگونی رژیم صدام توسط قوای امپریالیسم آمریکا و بریتانیا.
حزب در آن زمان پس از هفته ها سکوت در مورد زمینه چینی آمریکا و متحدین معدودش برای تهاجم به عراق، بالاخره در روز 19 آوریل 2003 اقدام به برگزاری پلنوم کمیته مرکزی اش نمود تا در شرایطی که شیرازه حکومت عراق از هم پاشیده بود به سکوت حزب پایان دهد و موضع رسمی حزب رااعلام دارد. عبدالله حسن زاده ( دبیرکل وقت حزب) در جریان آن پلنوم " تاریخی" ضمن تحلیل اوضاع منطقه و تحولات جنگ عراق، نقطه نظرات حزب را در مورد ضرورت " دادن یک علامت روشن" و " چراغ سبز آشکار" به حاکمان جدید عراق بیان نمود. ظاهراً در پی این " تحلیل مشخص" بود که بیانیه ای رسمی باامضای " کمیته مرکزی" حزب ، منتشر می شود که روح آن با برخی از مواضع و سنت های تا کنونی حزب منافات داشت. در سراسر بیانیه مذکور نه تنها هیچ اشاره ای به ماهیت امپریالیستی و استعماری (کلونیالی) جنگ عراق نمی شود، بلکه بر عکس، تبلیغات دروغین پنتاگون و کاخ سفید در مورد اهداف " آزادیخبش " جنگ، تکرار و بدتر از آن عملکرد آمریکا و بریتانیا مورد تمجید قرار می گیرد. بیانیه مذکور ضمن " گزارش بیطرفانه" تهاجم جنگی، سخاوتمندانه نوشت:
" باتوجه به وسعت ، شدت و حجم موشک بارانها و بمبارانها، تلفات جانی مردم بیدفاع زیاد نبود. تنها پدیده اسفک انگیز که در آن میان مشاهده شد، همانا غارت و چپاول بود که در بغداد و اغلب شهر ها ی عراق صورت گرفت."!!
ظاهراً در آنموقع، کشته و مجروح شدن هزاران غیر نظامی ( بویژه کودکان ) توسط موشکها و بمب های خوشه ای و ... توسط امپریالیستهای اشغالگر ، قلب رهبران حزب دمکرات را بدرد نیآورد. " تنها پدیده اسفک انگیر" از دیدگاه حزب، فقط چپاول و غارت شهرها توسط مردم عادی بوده است. یعنی حزب " سگ را ول کرده به سنگ چسبیده بود"!! غارتگر و تجاوزگر اصلی بر جان و مال و ثروت ملی عراق- یعنی آمریکا و انگلیس و نوچه های حقوق بگیر سیا و پنتاگون در عراق- را ول کرده، به " غارتگران" کوچکی چسبیده بود که بعد از یک دهه گرسنگی کشیدن توسط تحریم های اقتصادی سازمان ملل و رژیم فاسد صدام حسین، فرصت بدست آورده بودند که " شکمی از عزا در آورند"!
آمار واقعی تلفات را هنوز کسی نمیداند ولی آیا همین تلفات چندین هزار نفره در عرض فقط یکسال ونیم کافی نیست که دولتمردان و ژنرالهای آمریکائی و انگلیسی رابه جرم جنایت علیه بشریت و علیه کودکان به پای میز محاکمه کشاند؟ اگر می بینیم که آمار تلفات در مثلاً جنگ ویتنام و یا جنگ ایران و عراق زیادتر بوده بخاطر این نبود که هر کدام سالها بی وقفه ادامه داشته اند.
بیانیه حزب سپس می افزاید:
" میدانیم که آمریکا و متحدانش با شعار گسترش دمکراسی، ریشه کن نمودن تروریسم جنگ اخیر علیه عراق را آغاز کردند. در این رابطه سلسله همکاریهایی را نیز بااپوزیسیون عراق بویژه بااپوزیسیون کرد بعمل آوردند... این امر موجب خوشحالی است که آمریکا در مناسبتهای مختلف اعلام داشته که پس از یک دوره کوتاه انتقالی ، حکومت عراق را به مردم عراق واگذار خواهد کرد." بیانیه حزب با همین لحن " بوش پسند" ادامه میدهد که: " آزادیخواهان کشورهای خاور میانه مشتاقانه در انتظارند ببینند که ایالات متحده آمریکا به وعده های خود در مورد سپردن سرنوشت عراق بدست عراقی ها و کمک به تأمین آزادی و دمکراسی در این کشور و در همان حال به انجام رساندن گفتگوهای صلح اسرائیل و فلسطین ، عمل نموده و پیگیرانه از مبارزه نیروهای دمکرات و ملی به هدف ریشه کن نمودن دیکتاتوری و تغییر سیمای سیاسی خاور میانه حمایت می نماید. در چنین شرایطی است که آمریکا می تواند از محبوبیت ویژه ای برخوردار گردد و احترام صدها میلیون نفر از خلقهای تشنه آزادی وعدالت در این منطقه مهم از جهان را به سوی خود جلب کند."
در واکنش به این " چراغ سبر" آشکار به کاخ سفید برای حساب کردن روی نیروهای حزب دمکرات در موقع گلاویز شدن با جمهوری اسلامی، باید گفت که اولاً بهانه ای که در ابتدا آمریکا میخواست پای سازمان ملل را به جنگ علیه عراق بکشاند، " داشتن سلاحهای کشتار جمعی" توسط رژیم صدام بود ولی وقتی دید نه بازرسان سازمان ملل چنین سلاحهایی کشف کردند و نه سازمان ملل به این دلیل حاضر به صدور جواز جنگ است، دلیل آوردند که اصلاً هدف آنها " تغییر رژیم" است . از این تاریخ به بعد بود که کالاهایی همچون " جنگ آزادیبخش برای استقرار دمکراسی" در عراق به صحنه آمد و قرار شد آمریکا از سه کشور استبدادی و عقب مانده کویت و قطر و عربستان تهاجمات خود را آغاز کند و از تسهیلات رژیم سرکوبگر ترکیه در شمال عراق بهره گیرد. آیا حزب که سخت شیفته دعاوی دمکراسی خواهی دایناسورهایی چون رامسفلد و بوش شده هیچ از خود نپرسیده که چرا آمریکا این نبرد آزادیبخش را از خود کویت و عربستان و دیگر شیوخ مرتجع خلیج فارس شروع نمی کند؟ و یا اگر حزب گول رعایت حقوق کردهای عراق توسط آمریکا راخورده، چرا از کاخ سفید " حامی ملل تحت ستم" نمی خواهد که جلوی ارتش فاشیستی ترکیه در زمینه سرکوب ابتدایی ترین حقوق کردهای آن کشور را بگیرد؟ آمریکا نه تنها اینکار را نکرده بلکه هشدار شدید رژیم ترکیه را نیز مبنی بر عدم تسلط کردهای عراق بر دو شهر مهم و نفت خیز کرکوک و موصل ( که به لحاظ تاریخی، جزئی از کردستان عراق قلمداد می شود) قویاً اجرا کرده و نیروهای طالبانی و بارزانی را از هر نوع " چشم داشت و زیاده روی" !! برحذز داشته است. ثانیاً دست به نقد آمریکا نوعی استعمار را بر عراق حاکم نموده و اثری حتی از یک دمکراسی لیبرالی نیز نیست. مشتی جیره خوار سابقه دار پنتاگون و سیا را بر هست و نیست مردم عراق حاکم نموده و اسم آنرا " دولت انتقالی" گذاشته است. تنها باید چشم و گوش خود را بست تا ماهیت مزد ور افرادی نظیر چلبی و علاوی را انکار کرد. مثلاً شما نگاه کنید آمریکای " متمدن و حامی دمکراسی و قانونیت" چه رفتاری در برابر مجرم بین المللی ، احمد چلبی در پیش گرفته است؟! این آدم، سالهاست که از سوی دستگاه قضایی کشور دوست آمریکا( اردن) بخاطر بالا کشیدن میلیونها دلار از سرمایه های بانکی آن کشور، غیاباً محکوم به بیست سال زندان شده، اما آمریکا و سازمان سیا، عوض دستگیری و تحویل او ، ( قبل از اشغال عراق) میلیونها دلار به او کمک می کند تا جریان مزدوری بنام " کنگره ملی عراق" را سر هم بندی نماید. آمریکا حتی به آموزش نظامی نیروهای این جریان در جمهوری چک نیز پرداخت.
بعد از اشغال عراق نیز وقتی بطورعلنی همکاری اطلاعاتی احمد چلبی باجمهوری اسلامی فاش شد و نیز برادر زاده او به چندین قتل و تجاوز و سرقت متهم شد، باز آمریکا بجای دستگیری و حتی تبعید این مزدور، کماکان او را آزاد گداشته تا نقش کذایی خود را برای بیرون آوردن آمریکا از باتلاق عراق ایفاء کند. واقعیت این است که حزب دارد آرام آرام، قدم جای پای " اتحاد یه میهنی " و حزب دمکرات کردستان عراق " میگذارد. جلال طالبانی از مائوئیسم شروع کرد و اکنون سر در آستان امپریالیسم فرو برده ، حزب دمکرات ایران نیز که از سوسیالیسم نوع شوروی شروع کرده بود، بعد از فروپاشی اردوگاه شوروی و اقمارش، خود را " سوسیال دمکرات" خواند و به عضویت " انترناسیونال سوسیالیست" در آمد ، یعنی احزابی که یک دوجین از دولتها در اروپای غربی را در دست داشته و یا دارند حزب دمکرات در سالهای 60 و 70 شمسی حتی شعار " جبهه دمکراتیک – ضد امپریالیستی" میداد ، یعنی " ضد امپریالیسم" و به ویژه مخالفت با سیاست های آمریکا، جزئی از اصول سیاسی آن بود. بعلاوه این حزب، بر خلاف دو نیروی دیگر وفا دار به شوروی یعنی " فدائیان اکثریت " و " حزب توده" نه تنها به حمایت از رژیم اسلامی نپرداخت بلکه جزو نیروهای مبارز سرنگون طلب بود. مبارزه ای که طی آن هزاران تن از پیشمرگان دلیر این حزب در مصاف بارژیم ضد بشری جمهوری اسلامی جان باختند. این حزب بسیاری از کادرها و از جمله دکتر قاسملو ودکتر شرفکندی را نیز در جریان اقدامات تروریستی رژیم از دست داد. در پایداری بر این سنت مبارزاتی بوده که حزب در همکاری با دو جریان چپ و انقلابی " قرار داد اتحاد عمل پایدار سیاسی" را در هشت بند به امضاء رساند و با آنها ائتلافی تحت عنوان " کمیته اتحاد عمل برای دمکراسی" ایجاد نمود. در بند هشت این منشور که ناظر بر " سیاست خارجی" این اتحاد عمل است، صراحتاً با " هر گونه مداخله خارجی" مخالفت شده است. در جهان معاصر، نیرویی که در برابر تالان گری و تجاوز گری امپریالیست ها سکوت می کند و بدتر از آن، به حمایت از آنها مبادرت می ورزد، شایسته نام " دمکرات" نیست.
واقعیت اینستکه روح اساسی بیانیه اخیر حزب، معطوف به جلب توجه چشمان تیز بین و " رهائی بخش" عقاب پنتاگون به ایران است و دفاع از رویای " تغییر سیمای خاور میانه" توسط ژاندارم جهان، و این یک چرخش سیاسی جدی در سیر تحولات حزب دمکرات کردستان ایران از " چپ به راست" است. از اتکاء به قدرت پائینی ها بسوی تکیه بر قدرت "قلدرها"، از اعتقاد به مبارزه ضد امپریالیستی بعنوان یکی از اصول پایه ای ترقیخواهی ، به تمجید و تمکین و چابلوسی در برابر "امپراتوری" و آرزوی قرار گرفتن در زیر سایه آن، از اتحاد با چپهای انقلابی آزادیخواه به اتحاد و یا زمینه چینی برای همکاری با راست ترین محافل سیاسی داخلی و بین المللی، از مبارزه برای حق تعیین سرنوشت خلق کرد تا انتظار چندر غاز " حقوق ملی" برای "ملت مظلوم کرد" .
تازه آقای مصطفی هجری بخود جرات میدهد که بنام " کل مردم ایران و کردستان " سخن بگوید و تمام مردم را در انتظار " الطاف همایونی سلطان بی مثال جهان " معرفی کند . غافل از اینکه در میان نیروهای سیاسی ایران ، این تنها سلطنت طلبان بودند که آشکارا پیروزی بوش را به او تبریک گفتند . بگذریم که بخشی از حکومتگران جمهوری اسلامی از هر دو طیف ( حسن روحانی – دبیر شورای امنیت رژیم - محمد علی ابطحی – معاون مستعفی خاتمی – و عیره) و تعدادی از به اصطلاح افراد جمهوریخواه اپوزیسیون نیز علنا یا تلویحا، منافع و مصالح صبقاتی خویش را در پیروزی مجدد نئومحافظه کاران در امریکا جستجو میکردند.
با این وجود نباید بی تفاوت از کنار این رسوایی سیاسی گذشت . نیروهای چپ و مترقی و از جمله مردم مبارز کردستان، باید جلوی این سقوط آزاد به دامن " عموسام – خالو بوش " را بگیرند، نگذاریم جنایتکاران لانه کرده در پنتاگون و سیا، حزبی توده ای با پیشینیه ترقیخواهی را به تباهی کشند و با اینکار ضربه ای بزرگ بر جنبش مستقل مردم کشورمان وارد کنند.