اگر سياست ورزي اتخاذ«تصميم»و«تدبير»درشرايط فقدان تصميم وتدبير باشد ،بي شك صحنه انتخابات رياست جمهوري عرصه مناسبي خواهد بود براي آزمون كارآمدي نامزدهاي انتخاباتي.
داستان انتخابات رياست جمهوري آنچنان جذاب است كه هر منافعي را باهرعلايقي به سوي خود جذب كرده ومجموعه پيچيد ه اي از اقدامات پيدا وپنهان را در اين عرصه رقم مي زند اما اين داستان زماني شكل غريبي به خود مي گيرد كه بازي، شكلي كاريكاتوريزه به خود گرفته وترسيم ابعاد مختلف تحركات بازيگران آن سخت دشوار گردد.بي ترديد در اين ميان، برد از آن كسي است كه متبحراين بازي بوده وانبوهي از تجربه رادر انبان خود داشته باشد .
فضاي امروز انتخابات را كه به دقت رصد كني بي ترديد در مي يابي كه حديث وقايع اين عرصه با قوام يافتن حضور برخي از كانديداها رنگ ديگري را به خود گرفته است.وجود برخي از اخبار در زمينه حضور قطعي آيت الله هاشمي رفسنجاني به وضوح شرايطي را رقم زده كه گروههاوجريان هاي سياسي در موقعيت ائتلاف و رايزني، نه در وضع چانه زني مطلوب كه در وضع چانه زني قهري (راه بي بازگشت)قرار گرفته اند.
بازي زير آب، اصطلاحي است كه مي توان به تمامي بر بازي پراتيك مرد بزرگ نام گذارد چراكه با تاملي دقيق ،پازلي را در مي يابيم كه از پي آن،، ترسيم روند حضور هاشمي رفسنجاني قابل توجه است .روندي كه بي شك، آغاز آن از طرح كانديداتوري مير حسين موسوي كليد خورد.
گام اول
مير حسين موسوي نيامد ،چرا كه اصولا بنا نبود كه بيايد ،طرح او براي انتخابات رياست جمهوري، بي شك بخشي بود از پروژه پرچم هاي ساختگي .اوبراي مدتي ميهمان تيتر هاي مطبوعات بود،همچنين جناح هاي مختلف تا در اين ميان پراتيك مرد بزرگ مسير هاي غلط را خط كشي كند .مسير هاي غلط كه مشخص شود تنها يك چيز باقي مي ماند ،تكثر در روند تحريك براي ورود به آستانه مسير،وچه زيركانه اين مسير طرح ريزي شد وچه زيبا پرچم هاي ساختگي در اردوگاه جبهه دوم خرداد به اهتزاز در آمد.
«ايجاد واقعيت هاي مجازي»،«خلق شايعات واخبار»و«ضعف هاي ساختگي»تاكتيك هاي بودند كه به سهولت بر پايه مكانيسم رسانه هاي تند (اينترنت) وكند (مطبوعات) حضور مير حسين موسوي را در انتخابات فريا زدند ، بدون اين آن كه پاياني را براي آن بنويسند.
حديث حضور آخرين نخست وزير ، آنچنان جذاب شد كه هر منافعي را در درون جبهه دوم خرداد به سوي خود جلب كرد .قدرت از دست رفته واهرم افكار عمومي از كف رفته توان بازي را چنان از تصميم سازان جبهه دوم خرداد به تحليل برده بود كه پرچم ساختن كانديداتوري مير حسن موسوي آنان را ناخودآگاه به بازي زير آب سوق داد.بازي اي كه جريان كارگزاران متبحر آن مي باشد.بي شك اين نياز وتقاضا چنان فرصتي را فراهم آورد كه جريان تكنوكرات متمايل به زاويه نشينان راست پرچم هاي ساختگي را علم كردند.
بنابر عمليات فريب ونيرنگ پرچم هاي ساختگي طوري مي تواند به كار برده شود كه براي هر منافعي جذاب باشد.زيرا اين منازعه پنهاني(رقابت سياسي-امنيتي)به دليل ماهيت خود نمود هاي اندكي دارد كه مي توان باآن صحت صحنه ها را كنترل كرد.
حال امروز كه مطبوعه هاي مايل به تكنوكرات هاي كارگزار راكه ورق بزني ،به سهولت مي توان خط تبليغي اين جريان را به تيغ رصد جراحي كرد .موضوع كانديداتوري مير حسين موسوي كه با شدت وعلاقه عجيبي توسط برخي ازرسانه ها ومحافل خصوصي تبليغ مي شد از آن رو بود كه در گام اول تمركز گرايي را در جبهه دوم خرداد وتكثر گرايي رادر جناح منتقد آن رقم زند.خلاصه شدن اراده لازم در كاريزماي مير حسين موسوي جهت نجات اصلاحات پرچم ساختگي بود كه در اردوگاه اصلاح طلبان برافراشته شد تا اجماع رابرروي يك كانديداي واحد حاصل كند.حاميان كه زير يك پرچم تجمع يابند بي شك با سرنگوني پرچم نيز به سهولت تفرق مي يابند.مضاف بر اينكه سرگرداني وحيراني پس از اين شكست، بار بر ماجرانيز شود.
از ديگر سو اما جريان كارگزاران با اين پرچم ساختگي عملا هراسي را به آشيانه جناح منتقددولت تزريق نمود،چراكه طي يك تكثير آنان به اين خط تلقيني نزديك گرديدندكه در صورت حضور مير حسين موسوي چه بايد كرد واصولاآيا توان رويارويي بين يك كانديداي سر شناس در جناح مقابل و كانديداهاي غير همطراز را در اردوگاه خود،خواهند داشت؟
گام دوم ،هژموني عكس
در اين ميان اما ماجرا زماني وارد جديد خود گرديد كه مير حسين موسوي در ملاقات با تيم مذاكره كننده با خود، ضمن اعلام اعتذار خود زنگ هارا در جبهه دوم خرداد به صدا در آورد..
وي در ديدار با حجج الاسلام كروبي،خاتمي،وموسوي خوئيني به تقريب نه تاكيد نسبت به ايجاد ائتلاف واجماع نيروهاي جبهه دوم خرداد همچون سال 76،ايجاد ترديد كرده واز حضور در انتخابات امتناع نمود واين كناره گيري در پروسه پراتيك بزرگ يعني سقوط پرچم هاي ساختگي .
نعش اين پرچم كه به ميان حاميان وپيكره دوستدارانش سقوط كرد،هژموني معكوس نيز چيرگي خود را به سطح آورد.جبهه دوم خرداد ديگر فرشته نجاتي را در ميان خود نمي ديد تا در غياب مير حسين موسوي مورد اجماع قرار گيرد،جناح منتقد دولت نيز با حذف كانديداي سر شناس،عملادر وادي تمركز گرايي گرفتار آمد،يعني جابه جايي تاكتيك هژموني معكوس وتمركز گرايي در جناح منتقد وتكثر گرايي در جبهه دوم خرداد.
دراين ميانه اگرچه هژموني معكوس به سوي استيلاي چيدمان وضعيت نيرويي دوجناح عمده كشور پيش رفت وليكن در اين ميان اقدامي ديگر نيز كليد خورد كه گذشت آن از صافي زمان،بخش ديگري از بازي سازش غير قابل مقاومت را به عرصه سياسي كشور فراخواهدخواهند:تقويت «حس جهت يابي».
گام سوم ،حس جهت يابي ورقابت براي«امتيازدر نزدن»
از دست دادن دوسوم نهادهاي قدرت ودر اختيار نداشتن عامل توجيه گر افكار عمومي،امروزه جبهه دوم خرداد رادر شرايطي قرارداده كه يا بايد قافيه را به رقيب واگذارد يا تحت سلطه يك تكنوكرات پير و آبديده از قدرت حداقلي بر خوردارباشد.
پرچم هاي ساختگي كه سقوط كردند وآلتر ناتيو مناسب نيز يافت نشد،بي شك حس جهت يابي برخي از عناصر دوم خرداد نيز تحريك خواهدشد.لذا در اين ميان چندان بعيد به نظر نخواهد رسيدكه اصلاح طلبان با مرور تاريخ ،كدهاي لازم را جهت بازگشت به دامان زمينه ساز اصلاحات،فراهم آورند دقيقا همان چيزي كه هاشمي رفسنجاني طلب مي كند..
روزگاراني كه در هنگامه تسلط جناح موسوم به «راست» برمصادر اصلي نظام اين جناح نتوانست بر انجام كار ويژه هاي خود،الف-ايجاد وحدت ويكپارچگي ميان طبقات حاكمه در درون بلوك قدرت وب-جلوگيري از ساماندهي نيروهاي مخالف خود فائق آيد،شكافي در اين جناح رخ داد ومنجر به جدايي«راست مدرن» از «راست سنتي»شد.اين شكاف در آغاز برسرارزيابي نتايج برنامه پنج ساله اول پيداشد.به اين معني كه مجلس به بهانه آن كه برنامه اول بر اساس عدالت وارزش هاي اسلامي استوار نبوده است،از تصويب برنامه دوم به مدت يك سال خودداري كرد.
طبعا اختلاف اساسي در اين ميان بر سرسياست تعديل اقتصادي بود،اختلافي كه بي شك در آستانه انتخابات مجلس پنجم با تشكيل گروه كارگزاران مركب از 10تن از وزيران،4تن از معاونان رئيس جمهور وقت،رئيس بانك مركزي ووشهردارتهران تشديدشد.
به هر تقدير،وجوداين شرايط بودكه آرام آرام زمينه هاي ظهور طبقه متوسط جديد شامل دانشگاهيان،روشنفكران،دانشجويان وجوانان شهرهارا بوجودآوردكه علاوه بر پشتيباني از گروه كارگزاران به تدريج زمينه هاي شكل گيري گفتمان جامعه مدني وشعارهاي سياسي ،دمكراسي،مشاركت،رقابت و...رافراهم آورد،به گونه اي كه در سال 76نيز زمينه هاي به بسترنشستن گفتمان ممزوج شده از پيوند فزاينده ميان جناح چپ نشين با طبقه متوسط جديدرا به وجود آورد.
دوم خرداد76 كه رقم خورد ،رئيس جمهور سابق نيز به كناري رانده شد،حتي در شرايطي كه وي در انتخابات مجلس ششم سعي در تسلط وكنترل گروههاي مختلف نظام داشت ،از سوي برخي از راديكال هاي جبهه دوم خرداد به سختي، آماج تخريب شخصيتي قرارگرفت تا اقتدار وي در ظاهر شكسته شود،چراكه طيف هاي مزبورقدرت رادر دستان خود، امري پايدار مي يافتند وخود رابي نياز از هركس .
شرايط امروزين ، امابي شك عبرت هاي اساسي را براي برخي طيف هاي دوم خردادرقم زده است.آنان با شكست در انتخابات مجلس هفتم ودر آستانه انتخابات رياست جمهوري سال84،افول ستاره خويش را به نظاره نشسته اند وسرنوشت خويش را با رئيس جمهوري آينده گره خورده مي يابند.شايد در اين مورد بتوان گفت كه آنان ،نيك دريافته اند كه «هرپرزيدنتي مي تواند جايگزين خود شود».
در مجموع ،بازي استراژي طيف هايي از گروههاي دوم خرداددر شرايط كنوني همانند موزيك در دوكليد اصلي و فرعي در خال نواخته شدن است ،كليد اصلي استراژي مستقيم است كه در آن بازگشت به قدرت مد نظر مي باشد.
در اين ميان با توجه به اين كه تصميم سازان جبهه دوم خرداد به اين نتيجه رسيده اند كه عملا شانس فراواني براي باز گشت به قدرت را ظرف چند ماه آينده نخواهد داشت ، بنابراين در پي آن خواهد بود كه در كمترين شكل ممكن با استفاده از يك كاتاليزور به صورت مقطعي از برخي عناصر قدرت براي به زمينه رسيدن قدرت خود سود بجويند.به ديگر بيان ايجاد حس جهت يابي منجر به اين شد كه بخشي از جبهه دوم خرداد باتوجه به عدم كانديداتوري مير حسين موسوي و رد صلاحيت كانديداهاي ديگرآنان ،تصميم گرفته اند كه با ائتلاف با قدرت حاكمه آينده ،كسي را حامي باشندكه اگر با جناح دوم خرداد همسو نيست ،لااقل با جناح رقيب نيز همسو نباشد.
چراهاشمي رفسنجاني ؟
از ديگر سو نيز كليدهاي فرعي اين استراژي به چرايي جهت گيري طيف هايي از جبهه دوم خرداد باز مي گردد.دلايل رويكرد به هاشمي رفسنجاني به طور اجمالي عبارتند از:
1- هاشمي رفسنجاني با توجه به روابط عميق خود با لايه هاي بالاي قدرت خواهد توانست راست سنتي را ارضاءكرده واز ديگر سو در صد رقابت را با جناح منتقد دولت به پايين ترين سطح ممكن تنزل دهد..
2- وي در راستاي پاسخگويي به مطالبات طبقه متوسط جديد در حوزه اجتماع واقتصاد بسته عمل نكرده وامكان بازگشت به سياست هاي انقباضي را كاهش خواهد داد.
3- تكنوكرات پير وآبدبده با طلب كردن اختيارات بيشتر عملا تحديد قدرت برخي از نهاد هاي نظام را رقم خواهد زد، آن چه كه پيش از اين گروههاي دوم خرداد در عملي ساختن آن چندان موفق عمل نكردند..
4- پراتيك مردبزرگ با توجه به زيركي هاي خود يا مجلس هفتم را در برابر خود به سكوت و همراهي وادار خواهد ساخت ويا به چالش با آن بر خواهد خاست كه عملا باعث پيدايش و تعميق شكاف ميان جناح منتقد و رئيس جمهور شده ويا موجب فلج شدن مجلس هفتم خواهدشد.
5- طيفي از زاويه نشينان چپ به بازگشت مطلق قدرت در سال 88 مي انديشند.سن هاشمي رفسنجاني وغبار پيري بر صورت او ،ديگر انجام كار هاي دشوار را به رغم ذهنيت تدبيرگر او ناممكن خواهد ساخت ،لذا وجود اين شرايط ،كانديداي آتي رادر وضعيتي قرار خواهد دادكه پس از يك دوره ،رياست جمهوري را به دوم خرداد بازسازي شده تحويل دهد.
بالمال با توجه به شرايط مزبور ونظر به چرخش احتمالي وبسيار قوي زاويه نشينان چپ به سوي كانديداي جريان كارگزاران به نظر مي رسد كه رقابتي براي كسب«امتياز در نزدن » ميان دوجناح كشور جهت ائتلاف ويا حداقل حمايت بوجود آيد.هر چند كه اين مساله بخشي از پازل ترسيم شده توسط هاشمي رفسنجاني باشد.
موانع چرخش به هاشمي رفسنجاني
در اين ميان ، البته طيفي از جبهه دوم خرداد به علي رغم دلايل موجود جهت چرخش به تكنوكرات پير، موانعي را نيز پيش روي خود مي بيندكه بي ترديد رفع اين عوامل احتمال چرخش را به يقين نزديك خواهد ساخت.
الف-توجيه تئوريك وايدئولوژيك پيكره هواداران:
مهمترين بحثي كه هم اكنون بخشي از جبهه دوم خرداد را سخت آزارمي دهد ، توجيه بخش پيكره هواداران جهت متمايل شدن به هاشمي رفسنجاني مي باشد، چراكه هواداران و عناصر احزابي همچون مشاركت وسازمان مجاهدين به صرافت به ياد دارندكه چگونه در انتخابات مجلس ششم ، رئيس جمهور سابق را طي « اطلاعات دستوري » مورد هجمه و تخريب شديد شخصيتي قراردارند ، سياست هاي اورا به كلي زير سوال برده واو را « عاليجنابان » ناميدند.حال توجيه اين پارادوكس ايجاد شده ومجاب ساختن پيكره به « سازش غير قابل مقاومت » در برابر او چگونه خواهد شد.
ب-سهم خواهي :
نكته ديگري نيز كه هم اكنون تصميم گيران احزابي همچون مشاركت و سازمان مجاهدين سخت به خود مشغول داشته ، چگونگي سهم خواهي و حضور آنان در بخشي از هيات حاكمه آينده است .
حضور برخي از عناصر كليدي اين طيف از جبهه دوم خرداد در وزارتخانه هايي همچون بهداشت ودرمان ، امور خارجه ، جهاد كشاورزي وعلوم ، مسايلي است كه ذهنيت تدبيرگر تصميم گيران اين احزاب را به خود مشغول داشته است. آيا اين سهم خواهي مهمي را در پيشبرد سهم خواهي وورود به اين فاز ايفاء نمايد.
جناح راست وهاشمي رفسنجاني
حضور دوسومي جناح راست در مصادر قدرت اين جناح را در وضعيتي قرارداده كه بي شك نوع نگاه آنان به مقوله انتخابات رياست جمهوري از اهميت ويژ هاي برخورداراست .حضور در شوراهاي دوم شهر وروستا،در دست داشتن اكثريت مجلس هفتم شرايطي را در درون سامانه اين جناح، ترسيم كرده كه بخشي ازآن ،تحت عنوان «چپ راست» با تغيير هژموني حزبي ،عملا شكافي رادر درون اين جناح رقم زده است .اگر هژموني سابق جناح راست را با قاعده جامعه روحانيت مبارز،جامعه مدريسن حوزه علميه قم ، حزب موتلفه اسلامي وبا ختم به راس جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي در نظر بگيريم هم اكنون با انتخابات اخير شوراها ومجلس هفتم شاهد معكوس شدن اين هژموني مي باشيم آنچه كه بنظر مي رسد عملا جداشدن بخش چپ راست اين جناح با طرح مباحثي همچون عدالت اجتماعي (محور تحركات جناح چپ سنتي) از پيكره سنتي آن باشد .بخشي كه باتوجه به برخي از اقدامات راديكالي و بدور از اقدامات دمكراتيك عملا اعتراضاتي را در جناح هاي عمده كشور بوجود آورده است .حال با اين توصيفات به نظر مي رسد حضور هاشمي رفسنجاني واكنش هاي متفاوتي رادر اين جناح برانگيزد .رصد واكنش هاي اين جناح در خصوص حضور هاشمي رفسنجاني بوضوح دو شكل از واكنش ها را نشان مي دهد، بخش چپ راست عملا با حضور وي مخالفت كرده و حتي هجمه هايي را نيز عليه وي صورت داده است ،بحش سنتي آن نيز با اتكا به كنترل اطلاعات وديتا بصورت مشخص سكوت اختيار كرده است.در همين حال به نظر مي رسد هاشمي رفسنجاني با علم به وجود اين شكاف در جناح راست در پي آن باشد كه شكاف مزبور را تعميق بخشيده وبا اعلام همكاري(بصورت پنهان) با بخش سنتي اين جناح اين بخش را تحريك به حاشيه راندن بخش چپ راست بنمايد . وي همچنين با طرح مباحثي همچون عدم بازگشت به دوران فضاي قبل از سال 76 به تقريب تغييرات عمده در تيم خود و توجه به كنترل اطرافيان خويش را پالس خواهد كرد.
البته در اين ميان اهرم قابل توجه در دستان بخش چپ راست نيز در دست داشتن مجلس مي باشد، چه اينكه با عملكردي قابل دفاع در حوزه تقنيني كشور موجبات رضايت مردمي را در پاسخگويي به مطالبات خويش فراهم سازند.آيا اين نكته عملي خواهد شد .؟
هاشمي در عرصه عمل وجذب
رئيس جمهور سابق در عرصه جذب ، جهت اطمينان سازي چه خواهد كرد؟
به نظر مي رسد هاشمي رفسنجاني با توجه به زيركي هاي خود ،علايق و منافع گوناگون جريان ها و حزب هاي مختلف را به سوي خود جلب كند .در اين ميان بي ترديد تاكيد بر تشكيل كابينه ملي آني خواهد بود كه هر منافعي رابه سوي خود جلب كرده وآنان را در آستانه گفتگو قراردهد .توزيع قدرت در ميان پاترون هاي مختلف ( نخبگان ) در جهت هضم وجلو گير ي از شورشگري آنان وايجاد اجماع خود خواسته جهت حضور وي در عرصه انتخابات رياست جمهوري از جمله شرايط گفتگوي وي مي باشد.
هاشمي در برابر انتخاب
در مجوع به نظر ميرسد علي رغم تلاش براي ايجاد اجماع در بين پاترون ها براي حضور هامي رفسنجاني وي همچنان در حل يك مساله با ترديهاي جدي روبروست حمايت وپشتيباني افكار عمومي .
آنچه كه بنظر ميرسد در نهايت تكليف تمامي كانديداهاي رياست جمهوري را مشخص نمايد.