پنجشنبه 12 آذر 1383

نسل سرگردان، سنتی های ضدسنت، مهدی غنی، شرق

يکی از پديده های مهم اجتماعی ما رويکرد فرهنگی نسل جديد و رابطه او با ارزش های نسل گذشته است. امروز بسياری از خانواده ها و مسئولان فرهنگی از سرگشتگی و گسترش هنجارشکنی در ميان نسل جديد سخن می گويند. آنها به رفتار اجتماعی جوانان اشاره می کنند که هر روز از هنجارهای رسمی و مقبول نسل گذشته فاصله بيشتری پيدا می کند. اما در پس اين نگرانی ها کمتر به شناخت و ماهيت اين تغييرات فرهنگی توجه شده است.
• موضوع چالش
تنازع اصلی بر سر رفتار اجتماعی مثل نوع لباس پوشيدن، آرايش مو و صورت، نحوه تعامل با جنس مخالف و... است. اين حساسيت به حدی است که در اولين روزهای تشکيل مجلس هفتم شورای اسلامی تدوين لايحه حجاب و قاطعيت در اجرای آن مورد توجه آنها قرار گرفت. حساسيت نسبت به مسئله حجاب بانوان از همان روزهای اول بعد از پيروزی انقلاب خودش را نشان داد. هنوز يک ماه از پيروزی نگذشته و کشور سامان مشخصی نيافته بود که برخی به مسئولان اعلام کردند که بايستی مانع ورود بانوان بی حجاب به ادارات گرديد. اين واکنش ها همچنان تا امروز ادامه يافته و هر دوره ای به شکلی بروز کرده است. از سوی ديگر نيز همواره واکنشی متقابل نسبت به اين گرايش وجود داشته است. در همان اسفند ۵۸ که مسئله حجاب از سوی سنت گرايان مطرح شد عده ای دست به تظاهرات زدند.
• گرايش سنتی
سنت گرايان بر اين باورند که صرف چادر و محدوديت های تعيين شده از سوی فقه جاری از ارزش های انقلاب و اسلام است و زير پا گذاشتن آنها موجب فساد و انحراف اخلاقی جامعه خواهد شد. البته در اين زمينه مانند ساير مسائل با طيفی از گرايشات روبه رو هستيم که با هم تفاوت های شکلی زيادی دارند:
افراطی ترين قشر سنتی معتقد است زن بايستی در خدمت خانواده و شوهرش باشد. وظيفه اصلی اش مادری و سرپرستی فرزندان است. حجاب کامل او چادر همراه مقنعه است به صورتی که هيچ گونه مويی از او مشاهده نشود. ارتباط کلامی با غيرمحارم بايد صرفاً در حد ضروری ترين مسائل محدود شود. ظهور خانم ها در تلويزيون و راديو جايز نيست. نمايش خانم های بی حجاب هر چند در فيلم های خارجی نيز خلاف شرع است. عکس زنان در مناظر عمومی جايز نيست. حضور خانم ها در اجتماعات و ادارات بايستی محدود به ضرورياتی شود که از عهده مردها خارج است. اين تفکر در ابتدای انقلاب نيز حضور زنان در تظاهرات مردمی و سياسی را از جمله منکرات شرعی می دانست. بسياری از اين اقشار مانع ادامه تحصيل دخترانشان در مدارس يا دانشگاه ها می شدند. در اين ديدگاه زن وسيله ای در خدمت مرد و برای ارضای نيازهای اوست و مرد تنها وظيفه زندگی او را تامين کند. گرچه اين نظر در گذشته بر افکار عموم جامعه مذهبی سايه افکنده بود و زنان نيز خود چنين نقشی برای خود قائل بودند، اما به تدريج اين ديدگاه تعديل يافت و در پاره ای موارد از نظرگاه سنتی فاصله گرفت.
• موج جديد مذهبی
امروز شاهديم در همين جامعه که تحت نظارت بخشی از روحانيت اداره می شود زنان در اکثر سطوح جامعه حق فعاليت و حضور دارند. در تلويزيون ظاهر می شوند، در فيلم های خارجی زنان به صورت بی حجاب نمايش داده می شوند، کار زنان خانه دار در خانه به عنوان مشارکت در اداره خانواده تلقی شده و برايش اجرت در نظر می گيرند (قانون اجرت المثل)، زنان خواهان حق طلاق برابر با مردان می شوند. در حالی که در گذشته رانندگی زنان به عنوان يک امر ناهنجار و از نمونه های انحطاط جامعه و از علائم ظهور دانسته می شد، امروز به صورت يک هنجار پذيرفته شده است. زنان به عنوان نماينده شهروندان در مجلس تصميم گيری و قانونگذاری می کنند. آموزش نظامی می بينند و به عنوان پليس فعاليت می کنند و درجات نظامی می گيرند. گرچه هنوز در برخی زمينه ها چالش ها و مطالباتی وجود دارد و مسئله رفع تبعيض در همه زمينه ها حل نشده است اما همين تغييرات نسبی هم مطلقاً مورد قبول سنت گرايان نيست. آنها اعمال اين رويه ها را موجب رشد فساد و بی دينی در جامعه می دانند. از همين رو معتقدند بايستی به تدريج جامعه را به سمت الگوی سنتی خودشان سوق دهند. طرح جداسازی دختران و پسران در دانشگاه ها و اماکن عمومی از جمله توصيه های آنان است. در ميان تغييراتی که مجلس هفتم در برنامه چهارم داد حذف عبارت عدالت جنسيتی جای تامل داشت.
• گرايش به مشارکت و عدالت
همزمان با اين تنازع اجتماعی شاهد رشد جريانی هستيم که عمده ترين خواسته اش مشارکت هرچه بيشتر بانوان و به رسميت شناختن نقش آنان در امور جامعه است. آنان نگاه جنسيتی و تقسيم بندی جنسيتی را مردود شمرده و اظهار می دارند زن و مرد هر دو انسانند و بايستی از ديدگاه انسانی به آنان نگريست.
زن وسيله و ابزار ی در خدمت مرد نيست و همچنان که مرد نيز روزی دهنده و مالک زن نيست. هر دو انسانند و نيازهای انسانی مشترک دارند و هر دو به يکديگر نيازمندند. افزايش زنان تحصيلکرده و دانشگاهی و نيز موفقيت زنان شاغل و اشغال پست های مديريتی بيشتر در اين سال ها از نمود های رشد اين جريان است. اين جريان گرچه در پيگيری مطالبات و حقوق انسانی خود قاطعيت دارد در عين حال نسبت به ارزش های اخلاقی و فرهنگی رويکردی تقابلی و منفی ندارد. بلکه می توان گفت از منظر ارزش های انسانی و معنوی به چالش با تفکرات سنتی و عرفی برخاسته است. بسياری از بانوان مذهبی تحصيلکرده از اين دسته اند.
• نسل سرگردان، سنتی های ضد سنت
در اين ميان پديده ای که بيش از همه به چشم می آيد و حساسيت جريان سنتی را برانگيخته است، کسانی هستند که آشکارا و رودررو و به آداب و رسوم سنت گرايان نه گفته و می کوشند از آن فاصله بگيرند. اگر سنت گرايان بر چادر تاکيد می کنند، اينان رويه ای وارونه در پيش می گيرند. هر روز به نوعی از مرز های مورد تاکيد رسمی عبور می کنند و يا در نوع پوشيدن لباس به نوعی ضديت خود را با لباس های مورد قبول سنتی نشان می دهند. در باور اين دسته بر خلاف سنت گرايان که بر جداسازی جنسيتی تاکيد دارند، صرف رابطه با جنس مخالف نشان تجدد و ترقی است و هر چه بيشتر و بی قيدتر، ارزشمندتر. اينان از هر چه آنها را به جناح سنتی شبيه کند، گريزانند. از آنچه مورد قبول آنهاست بيزاری می جويند.
اما نکته مهم اين است که برخلاف آن که اينان گمان می کنند از سنت گرايان بسيار فاصله گرفته اند، واقعيت اين است که اين فاصله صرفاً در شکل و ظاهر است و در محتوا و عمل بسيار با آنها شباهت و همفکری دارند.
مهمترين شباهت اين دو دسته به ظاهر متضاد در اينجاست که هر دو به زن و مرد نگاه جنسيتی دارند. گرچه دسته اخير برخلاف سنت های رسمی به رابطه آزاد با جنس مخالف بها می دهند اما اين رابطه نه به منظور کسب فرصت های برابر اجتماعی و علمی و ارتقای فرهنگی است بلکه صرفاً در قالب لذت های غريزی خلاصه می شود. همچنان در ديدگاه سنتی زن به عنوان يک کالای جنسی تلقی می شود. گرچه يکی بر پوشاندن زن و محدود کردن او تاکيد دارد و ديگری بر عريان بودن و بی قيد بودن، اما هر دو در اندام و آناتومی متوقف شده اند و کاری به تعالی علمی و معنوی و اخلاقی زنان ندارند. اختلاف بر سر نوع مصرف اين کالاست، يکی بر مصرف انحصاری و مالکيت فردی تاکيد دارد و ديگری بر مالکيت و بهره وری عمومی. در کالا شمردن زن اختلافی نيست.
ناگفته پيداست اين نگرش اختصاصی به مردان ندارد، زنانی که در اين دو جريان به ظاهر متضاد هستند نيز با همين ديدگاه به خود می نگرند. زن سنتی بر اين گمان است که تنها نقشش در خدمت شوهر بودن و اطاعت و تمکين در برابر اميال اوست. زن ضد سنت نيز بر اين گمان است که تنها هنرش آراستن خود است، برای جلب توجه مردان و در خدمت اميال آنان در آمدن. اين زنان نيز هنوز به اين درجه نرسيده اند که خود را به لحاظ انسانی با مردان برابر ببينند و خواستار شرايط و امکانات مساوی برای رشد فکری، علمی و معنوی خود شوند. آنها هنوز به اين آگاهی نرسيده اند که در اين نگاه ابزاری به زنان چگونه استثمار می شوند. آنها جريان سنتی را صرفاً در شکل و آداب و رسوم می بينند، همان گونه که سنت گرايان خود چنين فکر می کنند. برای فاصله گرفتن از آنها نيز سعی می کنند در شکل نسبت به آنها متفاوت باشند، در حالی که جريان سنتی يک ديدگاه و نگرش است و تا اين نگرش تغيير نکند صرف تغيير شکل نمی تواند تحول به شمار آيد.
بنابر اين گرچه در نگاه اول اين دو قشر اجتماعی که طيف وسيعی را در بر می گيرند مهمترين شکاف اجتماعی ما جلوه می کنند اما در نگاهی عميق تر درمی يابيم اين شکاف تنها در سطح و پوسته است. اما اينکه چگونه از دل جامعه ای با آن حساسيت های مذهبی چنين نسلی خروج می کند نيز مسئله ای در خور تامل است.
• ريشه
واقعيت اين است که نسل سرگردان امروز با آموزش های رسمی که بخش عمده ای از آن توسط نيروهای سنتی سازمان يافته بود پرورش يافته است. در مدارس به آنها نوع لباس پوشيدن و... را با وسواس فراوان آموزش دادند. اين نوجوان دائماً شاهد سخت گيری در مدرسه و خانه و درگيری در کوچه و خيابان بر سر اين مسائل بود. برخی مديران مدارس دختران دانش آموز را به خاطر پوشيدن کفش يا جوراب رنگی يا توقف در مغازه ای بعد از تعطيلی مدرسه شديداً توبيخ می کردند. اما اکثر فشارها و تاکيدات بر شکل بود و ظاهر، نماز خواندن اصل بود، هر چند برای نمره و خوشامد مدير نه ارتباط با خدا و تعالی معنوی. پوشش اندام مهم بود نه پوشاندن و محو افکار و رفتار زشت.
به او گفتند جنس مخالف آتش است، بر حذر باش. نبين، نخواه، فکر نکن، نرو، ندان... به او نياموختند که چگونه ببين، چگونه بخواه، چگونه فکر کن و...
آنها به شکل و ظاهر تقدس می دادند در حالی که شکل عموماً تابع شرايط و زمان و مکان می شود و ديناميسم دارد. کما اينکه شکل نماز هم که در آن کمتر اختلاف است در برخی شرايط خاص قابل تغيير است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

در يک مدرسه راهنمايی دخترانه حکم شده بود همه جوراب مشکی بپوشند. يک سال بر اين منوال گذشت و بسياری از دانش آموزان به خاطر عدم رعايت آن توبيخ شدند که چرا رنگ روشن پوشيده ای؟ در برابر سئوال دانش آموزان که از فلسفه اين رنگ می پرسيدند، دلايلی نيز عنوان می شد که قانع کننده نبود. اما در عمل مسئولين مدرسه با اين مشکل روبه رو شدند که شاگردان جوراب هايشان را نمی شويند و تذکرات هم فايده ای نداشت. سال بعد حکم جديدی صادر شد که همه بايد جوراب سفيد بپوشند. مدير دليل آن را رعايت بهداشت عنوان کرد. مدت ها بر چادر سياه تاکيد می شد، اما زمانی خطيب نماز جمعه اعلام کرد که رنگ سياه ربطی به اسلام ندارد.
اين نوجوان با شگفتی شاهد بود که برخی حرمت ها و تقدس ها که قبلاً خط قرمز تلقی می شد توسط خود سنت گرايان شکسته می شد. برخی شخصيت ها که تا ديروز مقبول و مقدس بودند منفور و مطرود می شدند و... او حيران بود که فلسفه اين آداب و رسوم چيست؟ و چرا بی آنکه بفهمد بايد عمل کند و چرا راستگويی هزينه گزافی دارد و دروغ و ريا ناپسند نيست؟
نسل سرگردان امروز از مذهب جز شکل و آداب چه آموخت؟ چرا او امروز در جست وجوی معنويت و عرفان در آثار ترجمه شده و عرفان هندی، سرخپوستی، آمريکايی و برزيلی کنکاش می کند؟
کوتاهی از کيست؟ واقعيت اين است که خداوند پيامبرانش را برای تعيين رنگ و شکل لباس مردم نفرستاد که آخرين شان گفت برای تکميل مکارم اخلاقی آمدم، برای صداقت، امانت، عدالت و... آرامش در حضور خدا. اما ما به فرزندانمان چه آموختيم و چه عمل کرديم؟

در همين زمينه:

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/15114

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نسل سرگردان، سنتی های ضدسنت، مهدی غنی، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016