خبرنگار «بازتاب» گزارش داد: به تازگي در ميان برخي محافل آمريكايي، شيوه تازهاي براي براندازي جمهوري اسلامي ايران با بهرهگيري از مدل اوكراين، پيشنهاد شده است.
در اوكراين، پس از دو هفته تظاهرات هواداران يوشنكو، نامزد مخالفان حكومت كه با فشار و پشتيباني شديد رسانههاي غربي نظير «بي.بي.سي» و «سي.ان.ان» انجام شد، سرانجام انتخابات باطل و در انتخابات تازه، يوشنكو به پيروزي رسيد.
در اين حال، روزنامه «لوسآنجلستايمز» در مقالهاي تحت عنوان «صدور معجزه اوكراين» نوشت، يكي از الهامبخشترين تحولات سال 2004 در هفته آخر سال، انتخاب ويكتور يوشنكو، دمكرات طرفدار غرب در اوكراين بود. پيروزي اين انقلاب نارنجي بايد اين انديشه ظريف را كه هنوز در بسياري از دانشگاهها و وزارت خارجههاي غربي وجود دارد، برطرف كند كه دمكراسي يك كالاي لوكس است كه صرفا براي كشورهاي ثروتمند و داراي سنتهاي قديمي آزاديخواهي مناسب است. امسال، اوكراين هم مانند افغانستان انتخابات آزاد برگزار كرد.
اين انقلابها بيارزش بودن عبارت «دموكراسي را ميتوان از خارج تحميل كرد» را نشان داد، اما خارجيها ميتوانند به دمكراتهاي متعهد كمك كنند كه بر موانع داخلي فائق شوند.
به نوشته «لوسآنجلستايمز»، دولت آمريكا طي دو سال اخير در اوكراين 58 ميليون دلار براي آنچه ارتقاي دموكراسي ميداند، هزينه كرد و ادعا كرد: هيچ مسئله ناهنجاري درباره دخالت آمريكا در اوكراين وجود نداشت. دخالتي كه اختصاص به ارتقاي دموكراسي داشت، نه كانديد خاصي.
«لوسآنجلستايمز» مينويسد: در اين اثنا ما بايد درسهاي اوكراين را در جاهاي ديگر نيز به كار ببريم. يك كانديد واضح براي تغيير و تحول ايران است. با وجود اينكه دانشجويان ايراني بارها براي اعتراض به خيابانها آمدهاند و تبعيديان ايراني در لوسآنجلس براي سرزمين خود برنامههاي راديويي و تلويزيوني پخش كردهاند، دولت آمريكا عمدتا در حاشيه ايستاده است. اين در حالي است كه در پي ناآراميهاي خرداد ماه 82، مقامات مختلف كاخ سفيد، از جمله شخص رئيسجمهور، وزير خارجه و سخنگوي كاخ سفيد، در چند نوبت، خود را حامي اين مسئله دانستند.
«لوسآنجلستايمز» در ادامه مينويسد: در سال 2003، صندوق ملي دموكراسي با 9/1 ميليون دلار از 23 برنامه در اوكراين حمايت كرد. در ايران صرفا دو برنامه به ارزش 55 هزار دلار وجود داشت.
اين ناسازگاري كه براي گروههاي طرفدار دموكراسي نيز وجود دارد، اشتباه است چراكه رژيم ايران تهديد بسيار بزرگتري براي غرب است نسبت به تهديدي كه اوكراين داشت.
اگر ما در مورد آزادسازي ايران جدي هستيم ـ و اين يك «اگر» بزرگ است، چراكه تغيير رژيم، سياست بوش نيست ـ بايد در مورد تحريمهاي فعلي كه در مورد كنار زدن ملاكراسي كاري نكرده است، تجديدنظر كنيم. «كميته خطر حاضر»، يك گروه تندرو، پيشنهاد كرده است كه برخي تحريمها را حفظ كنيم، در حالي كه روابط ديپلماتيك با ايران مجددا برقرار شود و موانع مبادلات فرهنگي كاهش يابد