حضرت آقای داريوش سجادی، ساکن آمريکا، در رشته مقالاتی با نام بازبينی طرح رفراندوم و Now What? سعی نموده اند علاوه بر نشان دادن اين که اصولن طرح مبحث رفراندوم و يا بدتر از آن جمهوری خواهی از اساس غلط و مثل بحث های مردم عوام تهران در تاکسی است، راه حلی منطقی نيز به قول خودشان برای " برای به سامان رساندن وضعيت در ايران و خاورميانه" نيز ارائه فرموده اند. البته صدهزار بار شکر که متفکرين ما از حل مشکلات ايران عبور کرده و به مسايل خاورميانه رسيده اند. بنده ی حقير به منظور درک بهتر راه حل استاد که تمام اپوزيسيون خارج و داخل را به صفاتی همچون" هلاک شدن بعد از 25 سال بال بال زدن" نواخته اند و ضمن اعلام انزجار از تمام اپوزيسيون های طول تاريخ مملکت به خصوص نوع خارجی و احيانن داخلی آن و اقرار به صحت تمام انديشه های جناب سجادی، چند سئوال موزيانه ی کوچک را با ايشان مطرح می کنم:
1- ايشان در بخشی از مقاله ی بازبينی طرح رفراندوم به نقل از سعيد حجاريان، مهاجرين نسل اول و دوم انقلاب به خارج را ناعلاقه مندان به کشور توصيف کرده اند. جناب سجادی OK! اما لااقل تخفيف می دايد و می فرموديد بی علاقه به جمهوری اسلامی. استاد سجادی هر کسی از جمهوری اسلامی خوشش نيايد از مملکت خودش هم بی زار نيست. حالا لااقل می فرموديد ضد انقلاب. اين واژه ی ضد انقلاب که حتمن يادتان هست؟ خيلی ها بابتش به قول شما در برابر گلوله های انقلاب هلاک شدند و بال بال زدند. در ضمن چه طور شد که مهاجرت از ايران در نسل های اول و دوم بد شد اما همين مهاجرت وقتی که آدم يک بورس درست و حسابی و چاق و چله از وزارت علوم جمهوری اسلامی داشته باشد و با آن برود آمريکا يا کانادا و آقای دکتر بشود بد نيست؟ آقای سجادی OK، اما توضيح بفرماييد چرا وقتی اصلاح طلبان در قدرت سهيم و يکه تازند، خارجه اخ است اما وقتی مثل مجلس چهار و پنج سهمی در حکومت ندارند ، سفرهای مطالعاتی به منظور تحقيقات استراتژيک خوب است؟؟
2- استاد بزرگوار داريوش سجادی، ساکن آمريکا در بخش ديگری از مقاله خود از قول يک اصلاح طلب خيلی بزرگ ديگر، حميدرضا جلايی پور نوشته اند: از نقاط ضعف اين بيانيه نويسان بی توجهی ايشان به دين اکثريت مردم بوده ؛ گويی چون ايدئولوژی مذهبی و حكومتی در ايران با چالش روبرو شده پس مردم كوچه و بازار در ايران هم دين و آثار آن را در زندگی عمومی تعطيل كرده ، آنرا به حوزه خصوصی و خانههای خود خواهند فرستاد ، در صورتی كه بخش قابل توجهی از جمعيت ايران همچنان با دين زندگی می كنند و همچنان در عرصه سياسی هم اعتماد خود را از مراكز دينی اخذ میكنند.
آقای سجادی OK! اما کاش شما هم واقعن بعضی وقت ها سوار همان تاکسی های تهران می شديد. بنده با آن که شخصن آدم لاييکی هستم اما قبول دارم که بخش اعظم مردم ايران مومنند. اين قضيه به کنار! اما شما و آقای جلايی پور واقعن مطمئن هستيد که همين مردم مومن طرفدار فرستادن دين به حوزه ی خصوصی زندگی نيستند و واقعن از ته دل می خواهند که هر روز و هر شب از زمين و آسمان، جمهوری اسلامی به آنها رسم دين داری نشان دهد؟ و خب لابد بهتر می دانيد يکی از تبعات حضور دين در عرصه های عمومی پديده ی مبارک امر به معروف و نهی از منکر است. آيا احتمال نمی دهيد بخشی از اين مردم از اين که چپ و راست امر و نهی شوند خسته شده باشند؟
البته شما به روشنی در بخشی از مقاله ی Now What? تان فرموده ايد: کل خاور ميانه در کنار ايران قبل از آنکه محتاج حکومت خوب باشد نيازمند شهروند خوب است!
خب مشکل حل است ديگر. البته من هم قبول دارم که وضعيت موجود زاده ی عدم رشد فرهنگی و اجتماعی خودمان است اما جناب داريوش سجادی، احتمال نمی دهيد حکومت ها با شيوه ی غلط شان باعث اين رشد نيافتگی و عقب ماندگی شده باشند؟ حداقل بخشی از آن که به عهده ی ايشان است. اين را هم نمی پذيريد؟ نمی دانم چرا حرفهايتان در باب شهروند خوب مرا ياد شهروند درجه يک و دو و سه انداخت.
3- سرور گرامی من جناب اقای سجادی در بخش ديگری از نوشته شان هويت جامعه ايران را تنها هويت اسلامی دانسته اند. استاد فرهيخته! با توجه به کدام معيارها شما تمام مسايل فرهنگی چند هزار سال تاريخ ايران را تنها در هويت اسلامی خلاصه فرموده ايد؟ در اين که بخش بزرگی از هويت فرهنگی ايران اسلامی است هيچ شکی نيست( منکران اين قضيه ان شاء الله بال بال بزنند و هلاک شوند) اما اسلام عزيز تنها سازنده ی هويت فرهنگی ايرانی نيست. وگرنه که دوستان اصلاح طلب و نا اصلاح طلب شما در اين 25 سال کم بال بال نزدند تا تنها وجه هويتی اين مردم را به اسلام تقليل دهند.
advertisement@gooya.com |
|
4- جناب آقای سجادی در انتهای مقاله ی Now What? چنين ارائه ی راه حل فرموده اند: برخلاف رفراندوم طلبان امروزی و جمهوريخواهان ديروزی قائل به آن هستم که منطقی ترين و کم هزينه ترين راه برای به سامان رساندن وضعيت در ايران و خاورميانه و عبور موفقيت آميز از بحران هويت عارض بر اين گستره، نه تنها براندازی جمهوری اسلامی حال چه با تغيير قانون اساسی يا انقلاب و يا حمله نظامی نيست بلکه مقرون بصرفه ترين راه، تقويت اين مدل حکومتی در ايران است.
آقای سجادی OK! پس اجازه بفرماييد من هم از سخنانتان اين طور نتيجه گيری کنم که: از آن جا که به اعتقاد شما تمام مشکلات به بحران هويت در جوامع اسلامی بر می گردد، پس جوامع اسلامی که از شهروندان مشکل دار درست شده اند بايد اصلاح شوند. يعنی به قول شما ما به شهروند خوب احتياج داريم و از آن جا که راه تربيت شهروند خوب داشتن همين مدل حکومت جمهوری اسلامی در ايران است که بايد تقويتش کرد. پس بنابراين از آن جا که هيچ مشکلی متوجه نظام مقدس جمهوری اسلامی نيست تنها يک احتمال برای نارضايتی دوستان خيلی بزرگ اصلاح طلب شما باقی می ماند و آن درد دوری از قدرت است. اگر چنين است و اگر صلاح می دانيد باز هم از مردم مشکل دار بی هويت دعوت بفرماييد در انتخابات دور نهم رياست جمهوری يک اصلاح طلب خيلی خيلی بزرگ ديگر مثلن حجت الاسلام کروبی و يا دکتر معين( وزير علوم سابق) را دوباره به کرسی رياست جمهوری بنشانند. اين طوری حتمن حال ملت هم خوب می شود و اپوزيسيون هم 25 سال ديگر بال بال می زند و هلاک می گردد. در ضمن شما هم چند سال ديگر برای تکميل تحقيقاتتان فرصت خواهيد داشت. OK؟