امروز در قلمرو دل دست دست تست / خواهی عمارتش کن و خواهی خراب کن
سر انجام روزی این دور بیهوده کینه ورزی و انتقام جوئی در سرزمین ما باید پایان پذیرد تا مردم ما نیز راه ترقی و پیشرفت را در پیش گرفته، خود را از این دایره تنگ استبداد و خودکامگی دیرینه و دیرپای حکومت گران آزاد سازند. هر بار برای رسیدن به آزادی چه جان های پاک که قربانی نمی شود و جه سختی ها که کشیده نمی شود اما پس از همه جان فشانی ها هر بار نیزخود کامه دیگری با رنگ و لعابی دیگر همراه با لشگری از چاپلوسان و فرومایگان، بر کرسی قدرت تکیه زده و دمار از روزگار همآن کسانی که او را به قدرت رویائی رسانده اند، در می آورد! راستی گره و مشکل راستین در کجاست و آیا تنها حاکمان رنگارنگ سبب همه این گرفتاریها و بدیختی های مردم ایران هستند؟
استاد بسیار گرامی و گرانقدر آقای علی اصغر حاج سید جوادی در مقاله اخیر خود در باره رفراندم(ره چنان رو که رهروان رفتند)(1) دیدگاه خود را بیان کرده اند که پاسخی از سوی دیگر استاد گرامی آقای محمد ملکی را بدنبال داشته است. نام آقای حاج سید جوادی برای همه دل سوختگان وازادی خواهان نامی آشنا است و همه آنها می دانند که قلم توانای ایشان همواره در خدمت به مردم و برای رهایی مردم از بند استبداد به کار رفته است. بنابراین برخورد و دیدگاه ایشان در باره رفراندم از اهمیت ویژه ای نیز برخوردار است. از سوئی دیگر گسترش هر روزه گفتگو پیرامون رفراندم ملی که همه ما را وادار به ابراز دیدگاه خود نموده است نیز در خور توجه بسیار است. در آغار گفته شود که رد این فراخوان و مخالفت با آن حق مسلم آقای حاج سید حوادی و هر کس دیگری است که دلیل و استدلالی نیز ارائه می دهد. من با اجازه استاد گرامی آقای حاج سید جوادی، چند پرسش را با ایشان و خوانندگان در میان می گذارم تا اگر پرسش ها مناسب باشند، به نیرومندی وسازندگی گفتگو ها یاری رساند.
آقای حاج سید جوادی بدرستی از مبارزه بیش از صد سال ملت ایران برای آزادی و بر قراری دمکراسی سخن گفته اند و ایراد کرده اند چرا فراخوان تنها از دو دهه اخیر سخن رانده و به دوران سلطنت پهلوی(پدر وپسر ) اشاره نداشته که خود امکانی برای فرصت طلبان فراهم نممده تا دوباره رژیم سلطنتی را به ایران بر گردانند. پرسش من در اینجا این است که: تا به کی ما باید در گذشته و برای انتقام جوئی از کارهای خلاف و نادرست گذشتگان، زندگی کنیم؟ اگر قرار باشد حکومت "جمهوری" اسلامی برود و ما تنها در فکر انتقام از کسانی که سبب این همه درد و رنج و گرفتاری برای ملت شده اند، باشیم آیا به این بهانه یک سیستم سرکوبگر دیگر جایگزین آن نمی شود؟ غرور، خودخواهی، مال پرستی و ایجاددستگاه های سرکوبگر وامنیتی شاه و پدرش فراموش شدنی نیست و باید به درستی هم ارزیابی شود اما این چه ربطی به رفراندم دارد؟ در این شرایط سرکوب و بگیر وببند که برای رهایی از این همه بد بختی هایی که دامنگیر مردم و جامعه شده است و به یک اراده و همت ملی نیاز است، تعین نوع حکومت از هم اکنون بدون وجود یک فضای باز برای کوشش های سیاسی همه گروه ها و احزاب سیاسی و ارائه دیدگاه های خود، چه اثری جز پراکندگی بیشتر دارد؟ همین برخورد با فراخوان را در نظر بگیرید و مشاهده بفرمایید که چه بازار تهمت و افترا های بی پایه ای چون(برای نمونه) سازش با مشروطه خواهان و سلظنت طلبان به راه انداخته اند! آقای حاج سید جوادی شما خود شاهد بوده اید که تلاش ها در برون مرز برای گردهمآئی و کوشش های همآهنگ در مبارزه برای آزادی، حتا در بین کسانی که نزدیکی بسیار فکری داشته اند، هرگز به شکلی سود بخش و بسنده، به جایی نرسید. خود شما شخصن در جریان برخی از این کوشش ها قرار داشتید. شما هم به خوبی با این فرهنگ و رفتار وزین! برخی هم میهنان گرامی آشنایید که برای توجیه نا کارآمدی کوشش ها ویا بی حرکتی خود، دیگران را که قدم مثبتی بر می دارند مورد تهمت های گوناگون قرار می دهند.
اما پرسش مهمتر و اساسی من، که در آغاز این نوشته نیز آمد، این است که چرا ما در یک دور و دایره بیهوده به گرد خود می جرخیم و هیجگاه از کوشش های خود در راه آزادی به نتیجه دلخواه نمی رسیم؟ آیا بار همه کمبودها و گناهان به دوش شخص شاهان و یا امروز ولی فقیه زورکی است و یا گرفتاری جای دیگری است؟ ساواک شاه از چه مردمی بوده اند؟ درباریان و مجلسیان چاپلوس و بله قربان گو چطور؟ این کسانی که امروز فرزندان مردم و نخبگان جامعه را زیر شلاق و انواع شکنجه ها می گیرند از کجا آمده اند؟ این بله قربان گو ها و چاکران که مشتی ملای گمنام و بی کاره را به اوج رسانده و برای یکی از این گمنامان بی کاره بنام علی خامنه ای مقام خدایی ساخته اند از کیستند و از کجا آمده اند؟ این سپاهیان، بسیجیان(آن عده که دل با مردم ندارند) و حزب الله که چنین شستشوی مغزی داده شده اند که آسایش و راحت از مردم سلب کرده و به فرمان مشتی بی خرد نادان به جان و مال مردم رحم نمی کنند، مگر ایرانی و از فرزندان همین مردم نیستند؟ چرا ما به ریشه ها نمی پردازیم و خود را غرق در کینه های گذشته می کنیم؟ کوشش و تلاش ما یکبار برای همیشه باید برای از میان برداشتن این نوکر صفتی و سفله پروری در جامعه باشد. ایراد اساسی در خود ما است. در همه ما! مردمی که به هر خفتی تن بدهند چگونه می نوانند به آزادی برسند؟ برای آزادی باید به شناخت درست از خود و رویداد ها ی پیرامون خود رسید و کمبود ها و اشتبا هات خود را نیز دید، در غیر این صورت هم چنان درجا می زنیم و هرگز پیش نخواهیم رفت. باید به روشنی بگوییم که دید ما نسبت به آزادی و دمکراسی و حکومت مردمی چیست؟ نمی شود بخشی از مردم ایران را حتا اگر هزار نفر باشند به دلیل اینکه مشروطه خواه ویا سلطنت طلب هستند از ابراز عقیده محروم کرد. تمام تلاش اتفاقن بر سر این است که راه خطای گذشتگان را نرویم و راه و چاره تازه و نو بیابیم. هدف ما این است که روش های گذشتگان تکرار نشود. از سوی دیگر سال ها گذشته است و رویدادهای بسیار تلخی برای مردم ایران روی داده است که همه را مجبور ساخته است که برای اولین بار به علت های اساسی بدبختی ها و گرفتاری های خود فکر کنند. اگر ما خود در اندیشه ها و منش خود بازبینی، تحول و دگرگونی داده ایم این امکان نیز برای مخالفان دیدگاه های ما نیز موجود است و آنها نیز می توانند دچار دگرگونی شوند. و از سویی دیگر، امروز نمی شود از جامعه ایران تحلیل داد بدون آنکه این فاکتور بسیار مهم را، که به جایگاه ملایان قدرت طلب در آینده ایران مربوط می شود، در دید نگرفت. آخوندها دیگر هرگز جایگاه گذشته خود را در جامعه ایران به دست نخواهند آورد، مردم دیگر کمترین آعتقادی به بسیاری از آنها نداشته و زمینه ای جدی برای برخورد با خرافات مذهبی، که اساس کاسبی این شیادان وبسیاری رفتارهای نامناسب اجتماعی مردم است، فراهم شده است. و این خود تحول بسیار بزرگی در جامعه ایران است که بازهم برای نخستین بار در تاریخ ایران پس از اسلام است و همین زمینه بسیار محکمی برای جدایی همیشگی دین از قدرت و شخصی کردن باورهای مذهبی در جامعه آینده ایران است.
نگارنده به شهادت نوشته های خود، چند سال اخیر را برای برپایی یک رفراندم، که آنرا راهی کم هزینه تر برای مردم خسته از خون و خشونت ایران می داند، تلاش کرده و خواهد کرد و به روشنی نیز بارها ابراز داشته است که جمهوری خواه بوده و خواستار جدائی نه تنها دین که هر ایدئولوژی دیگری چون سلطنتی و یا کمونیستی از قدرت و حکومت بوده است و خواهد بود. اما این را نیز بارها یاد آور شده است که مبانی دمکراسی را می پذیرد و به رأی آزاد و حقیقی مردم، هر چه که باشد، گردن خواهد نهاد.
آقای حاج سید جوادی بسیار گرامی، دیکتاتور ها امامزاده هایی هستند که ما مردم با هم ساخته ایم و همه در نتیجه دردناک آن نیز شریکیم. تا ما خود تغیر نکنیم و راه و روش تازه ای نیابیم که راه را بر سفله پروری و چاکر منشی در جامعه نبندد، دیکتاتوری و دیکتاتور ها پا بر جا خواهند بود. رفراندم راهی است که امیدی می گشاید. همین گفتگوها و بحث ها برای ما بسیار حیاتی بوده است و ما را به خانه تکانی در اندیشه ها و دیدگاه های خود واداشته است. من تردید ندارم که شما در کنار مردم هستید و همچنان باقی خواهید ماند.