یکشنبه 11 بهمن 1383

چرا "بهارآزادی" تأخیر داشته، دارد و خواهد داشت؟ اسفنديار منفردزاده

آری، "بهاران خجسته باد" از اوست که با سردادن آن با آهنگی آشنا برای زندانيان - نه برای آزادیِ خودِ آنان از زندان - که عطر اميّد به "آزادیِ انسان" را در زندان ها پراکنده کرد..."بهاران خجسته باد" حضور کرامت است و از آنِ کرامت!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

یادآوری سرودِ «بهاران خجسته باد» در رابطه با موضوعِ همیشه تازه ی «آزادیِ سیاسی»، در بیست و ششمین سال گشتِ تأخیر «بهار آزادی»، شاید بد نباشد.

سرودِ «بهاران خجسته باد» يادگار ماندگار از کرامتِ دانشيان است. با آنکه شعر آن و آهنگِ آن از او نیست، امّا سرود «بهاران خجسته باد» از آنِ اوست. از خودِ خودِ اوست که بوی خوش «بهارآزادی» را خوب می شناخت و عطر دل آويز آن را با «بوی جویِ موليان» در تضادّ می دید و می دانست که خواهندَش کُشت، وگفت با من که امّا در عوض يک پایِ بتِ اعظم چوبين می شود و شد. کم تر از چهل روز شانسِ هم نفسی با اين شرفِ مجسّم، اين عاشقِ بزرگ از تبار عاشقان انسان را داشتم و از او آموختم. آری، «بهاران خجسته باد» از اوست که با سردادن آن با آهنگی آشنا برای زندانيان- نه برای آزادیِ خودِ آنان از زندان- که عطر اميّد به «آزادیِ انسان» را در زندان ها پراکنده کرد. برای من روشن است آن نيروئی بزرگ که اين سرود را ماندگار کرده است چیزی به جز عشق و ايثار کرامت به انسان نیست، باشد که تا هميشه ماندگارش کند!
حضرتِ نوح، نه آن سُکّان دارِ کشتيِ دروغ، نصرت اللهِ نوح، آن بزرگِ هميشه عاشق، متنِ کاملِ سروده ی دکتر بهزادی برایِ «پاتريس لومومبا» را در نشريّه اش در شمال کاليفرنيا، چاپ کرد تا مستند گفته باشد. آری، کلامِ سرود «بهاران خجسته باد» بخشی از آن شعر است، امّا «بهاران خجسته باد» حضور کرامت است و از آنِ کرامت! جایِ تعجّب نیست، هرکس اين نگاه را باور ندارد، بفرمائید؛ اين گوی و اين ميدان!
نيمه ی ديگر همين شعر دست نخورده است، يا بهترين شعر از اشعارِ ديگرِ همين شاعر را انتخاب کنید و آن را به توانا ترينِ آهنگ سازمان بسپارید تا برای خلقِ سرودی ديگر با صدائی پر قدرت نه با صدای من، بسپاريد و آنگاه برآیندِ آن را مقايسه و ارزيابی کنيد!
من هرگز برای ساختن و پرداختنِ اين سرود ادّعايی نمی کنم، خير. بلکه برعکس، زیرا سرود «بهاران خجسته باد» با شتاب و با سازهائی در حدّ اسباب بازی، با وسائلِ ضبطِ زيرِ متوسّطِ سالِ انقلاب- يعنی بسيار ابتدائیِ امروز- با صداهائی کاملاً غيرحرفه ئی در منزل و نه در استوديو، ضبط شده است. بنا بر اين اگر سرود «بهاران خجسته باد» بدونِ کمکِ امتيازاتِ ويژه با چنين اقبالی ماندگار می شود، علّت را بايد در جای ديگری جست و جو کرد. عشق و ايثارِ از انسانی بزرگ وعاشق، نيروی پر توانِ ماندگاری آن بوده است نه موسیقی و اجرا با صدای من!!!
يادواره ی کرامتِ دانشيان، عاشقی از نسلِ عاشقانِ انسان، در سالنِ نمایشِ «مدرسه عالی سينما و تلويزيون»، آن جا که او فیلم سازی خوانده بود، همراه با نمايش تنها فيلم مستندی که او ساخته بود، برگزار می شد... من به اين فکر نبودم امّا با يادآوری و پيشنهاد يکی از هم راهان کرامت و انسانيّت، يعنی پدرام اکبری، هم پيمانه ام در هتل «کومودور» اوين و شريکِ شاهدانه های عبدی و دارت!، من موزيکِ اين سرود را برای ادای احترام به معلّم عشقِ ام، ساختم، پرداختم و خواندم، تعجّب نکنيد آری، خواندم! و سرودهایِ ديگری نيز خواندم؛ چون عاشق بودن را مشق می نوشتم تا یاد بگیرم؛ (بس بوَد خوابِ گران،/ بيدار باش ای کارگر!/ مست غفلت تا به کی/ هشيار باش ای کارگر..... و..... ای سرودآوران سپيده،/ ای شهيدان در خون طپيده!/ مژده – مژده / شد ستم گم، /خشمِ مردم،/ باز علم کرد پرچمِ کاوه از دادخواهی...!)
...و متأسّفانه اين مژده ی نادرست، بیانِ خوش باوریِ نسلِ من بود که با راه نمائیِ «معلّمِ بد» جريمه اش را پرداختیم و نسل های بعد هم می پردازند... تا روزی که همه ی احزاب و مطبوعات آزاد نباشند، هم چنان خواهند پرداخت.
آری، اگر «آزادی» که آن روز شعار اصلی انقلاب بود، با معنایِ دفاع از آزادی برای همه ، آزادیِ همه ی احزاب، باور پیش قراولانِ مان می بود، سرگذشتِ مردم این گونه نمی بود که هست.
با این باور، من نسبت به سهم بسيار بسيار ناچيزِ خود در روندِ انقلاب، برای آن درکِ نادرستی که از «آزادی» داشتم، از شما نسل های بعد از خود با اين زبان خواسته ام تا «ببخشائيد ...»

«ببخشائید ما را»
بيا «سهراب کشتن» را براندازيم از رسمِ زمانه
که هر دم نو شود، پويا شود، زيبا شود، اين جاودانه
«شکستِ رستم» ار باور شود، نسلِ جوان آید میانه
جوان روید همی، خیزد همی، پوید همی، آرد جوانه

هلا هِی، با شما ديروزيان ام،
ای همه رستم،همه سهراب هایِ آن زمانه
«اوين» ييلاقِ تان، قشلاقِ تان ويران، شمايان
ای رفيقان، ای شريفان، زمانه
بيا سهراب کشتن را براندازيم از رسمِ زمانه
که هر دم نو شود، پويا شود، زيبا شود، اين جاودانه
هلا هِی، با شما امروزيان
ای جوانان، نو جوانان،ای جهان دارانِ فردا !
بدانيد ای عزيزان؛
نسلِ ما عاشق شد، عاشق ماند و عاشق رفت آنک
تا شما امروزيان
عاشق شويد، عاشق بمانيد و بسازيد اين جهان اينک
«چه شد، بر ما چه رفت آنگاه»، اينک يادتان بادا
ببخشائيد ما را – زآن همه غفلت، ببخشائيد ما را

بيا سهراب کشتن را براندازيم از رسمِ زمانه
که هر دم نو شود، پويا شود، زيبا شود، اين جاودانه
«شکستِ رستم» ار باور شود، ...؟

تیرماه هشتادو دو / جولای دوهزار و سه
استکهلم
اسفندیار منفردزاده
بدرود، تا درودی دیگر.

["بالاي گود"، وبلاگ اسفنديار منفردزاده]

در همين زمينه:

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/17616

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'چرا "بهارآزادی" تأخیر داشته، دارد و خواهد داشت؟ اسفنديار منفردزاده' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016