گفت وگو با حبيب الله عسگراولادى به سختى ميسر مى شود. پير سرد و گرم چشيده سياست ترجيح مى دهد با تامل و در فرصتى كه پاسخگويى مكتوب به او مى دهد، با خبرنگاران برخورد كند. شايد حواشى مصاحبه ها او را از رودررويى مستقيم پرهيز مى دهد. با وجود اين چهارم بهمن ماه در كمال نااميدى شماره تلفن همراه حبيب الله عسگراولادى را گرفتم و در كمال ناباورى خودش گوشى را برداشت. پيش از اين چند بار درباره شرق با احترام سخن گفته بود و اين دفعه هم چنين بود. قرار شد سئوالات را مكتوب ارسال كنم و اكنون اين پاسخ حبيب الله عسگراولادى به پرسش هاى شرق درباره نسبت احزاب سياسى و انقلاب اسلامى است. عسگراولادى از قديمى ترين مردان انقلاب است. آن زمان كه چند هيات مذهبى در بازار تهران گردهم آمدند و هيات هاى موتلفه اسلامى را تشكيل دادند. حبيب الله عسگراولادى يكى از اين بازاريان مسلمان بود. وى در سال۱۳۱۱ به دنيا آمد و افزون بر اشتغال در بازار طلبه حوزه علميه نيز بود. در جوانى بسيارى از اعضاى موتلفه اسلامى در زمره علاقه مندان فداييان اسلام و سيدمجتبى نواب صفوى قرار گرفتند. با تاسيس هيات هاى موتلفه اسلامى در زمره سران آن قرار گرفت. موتلفه در سال ۱۳۴۱ تاسيس شد و عسگراولادى از آغاز به عضويت شوراى مركزى آن درآمد.
در جريان ترور حسنعلى منصور نخست وزير رژيم پهلوى عسگراولادى به همراه ديگر رهبران موتلفه محاكمه شد اما به جاى اعدام حكم زندان گرفت و ۱۳ سال در زندان بود تا امواج پيروزى انقلاب اسلامى وى را آزاد كرد. در اين مدت وى و حاج مهدى عراقى از مهمترين زندانيان موتلفه اسلامى بودند كه در زندان حلقه اى سياسى و فكرى را ايجاد كردند. اين حلقه از زندانيان با زندانيان چپ گرا مرزبندى جدى داشت. موتلفه اسلامى از آغاز رابطه اى قوى با نهاد روحانيت داشت. گفته مى شود امام خمينى در آغاز سال ۴۲ از سه گروه عمده اى كه در ارتباط با ايشان و مردم بودند در منزل خويش دعوت كردند و گفتند: «شما كه براى خدا كار مى كنيد، چرا با هم كار نكنيد.» به همين دليل موسسان موتلفه پيدايش خود را با نظر آيت الله خمينى مى دانند. در مراحل بعدى نيز موتلفه اسلامى زير نظر شورايى به نام شوراى فقها اداره مى شد كه افرادى چون آيت الله بهشتى، آيت الله مطهرى و دكتر محمدجواد باهنر از اعضاى آن بودند. اخيراً در خاطرات يكى از اعضاى موسس موتلفه اسلامى (توكلى بينا) آمده است كه نظرات شوراى فقها در امور دينى براى موتلفه اسلامى معيار بود اما درباره نفوذ نظرات اين آقايان در امور سياسى اختلاف نظرى پيش آمد به اين مضمون كه آيا اگر شوراى فقها حرفى زد شوراى مركزى بايد آن را اجرا كند يا مى تواند درباره آن چون و چرا كند. اين نظر با آيت الله بهشتى در ميان گذاشته شد كه وى نيز نظريه برابرى راى شوراى فقها و شوراى مركزى را پذيرفت و بدين ترتيب روحانيت در امور سياسى در عرض مركزيت موتلفه اسلامى قرار گرفت. در سال هاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى هيات هاى موتلفه چندى در حزب فراگير جمهورى اسلامى ادغام شدند و سران آن (عسگراولادى، بادامچيان، پرورش) به اين حزب سياسى پيوستند اما با تعطيلى حزب جمهورى اسلامى، بار ديگر هيات هاى موتلفه اسلامى اين بار با نام جمعيت موتلفه اسلامى فعال شدند و به عنوان متحد اصلى جامعه روحانيت مبارز درآمدند. سال گذشته جمعيت موتلفه رسماً به حزب موتلفه تبديل شد. موتلفه اسلامى به دلايل جامعه شناختى يكى از كامل ترين احزاب سياسى ايران است. اين حزب داراى پايگاه اجتماعى تعريف شده است. طبقه متوسط سنتى و نهاد بازار خاستگاه حزب موتلفه اسلامى است و به لحاظ ايدئولوژيك نيز نزديك به نهاد روحانيت و حوزه هاى سنتى علوم دينى به شمار مى رود. ۴۰ سال سابقه استمرار اين نهاد سياسى آن را نام آشنا ساخته است و در ربع قرن تاسيس جمهورى اسلامى نيز همواره رهبران آن از عوامل موثر بر تشكيل كابينه ها يا مجالس ايران بوده اند. حبيب الله عسگراولادى تاكنون سرپرستى كميته امداد و سازمان اوقاف را بر عهده گرفته و دو دوره نيز نماينده مجلس شوراى اسلامى بوده است. وى در دولت اول مهندس ميرحسين موسوى به وزارت بازرگانى رسيد و هم اكنون هم عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام است. عسگراولادى كه در تمام سال هاى فعاليت حزبى موتلفه اسلامى دبيركل آن بوده است سال گذشته اين مقام را به محمد نبى حبيبى واگذار كرد. عسگراولادى به معناى رايج در علوم سياسى (و نه آن گونه كه در ميان نزاع هاى سياسى مرسوم است) سياستمدارى با پرنسيب محافظه كاران اصيل و راستين است. نهادهاى چهارگانه مذهب، مالكيت، خانواده و حكومت را گرامى مى دارد و از موضع اعتدال سخن مى گويد. ترديدى ندارد كه تنها راه دريافت مفاهيم فكرى رجوع به مذهب و تنها راه رجوع به مذهب اتصال به روحانيت است. ضمن حفظ قاعده انصاف در تجارت به حقوق مالكيت متعهد است و راه بسط عدالت را تقواى اقتصادى و نيز انفاق مى داند. به همين دليل است كه موتلفه اسلامى در تاريخ احزاب ايران از معدود احزاب واقعاً غيردولتى و متكى به منابع مالى بخش خصوصى است. در تحولات سياسى اخير به تدريج تعداد مردانى همچون عسگراولادى در مركزيت جبهه نيروهاى سياسى راستگرا اندك شده است. به گونه اى كه نام او در فهرست ائتلاف آبادگران براى انتخابات تهران قرار نگرفت گرچه او در ابتدا براى وكالت مردم تهران ثبت نام كرده بود. با وجود اين عسگراولادى از مردان مغتنم انقلاب اسلامى است. پاسخ او به پرسش هاى شرق را بخوانيد.
•••
•نگاه امام خمينى درباره اصل تحزب و فعاليت هاى حزبى چه بود؟ شما نقش احزاب سياسى را در پيروزى انقلاب اسلامى تا چه اندازه موثر مى دانيد؟
تصور مى كنم نگاه حضرت امام خمينى (ره) به اصل تحزب و نقش احزاب در پيروزى انقلاب اسلامى يك نگاه مثبت و ويژه بوده است، اما اگر فكر كنيم در ديد امام (ره) احزاب رسمى و با نام و نشان در پيروزى انقلاب اسلامى نقش اساسى و كليدى داشته اند در تحليل و ارزيابى بصيرت امام در انقلاب اسلامى اشتباه كرده ايم. اندازه و گستره انقلاب اسلامى و نفوذ آن در لايه هاى اجتماعى آن و نقش مرجعيت و حوزه هاى علميه و روحانيون به گونه اى بود كه سهم تعيين كننده اى براى احزاب باقى نمى گذارد. جمعيت موتلفه اسلامى از نخستين روزهاى نهضت اسلامى با سفارش و توصيه حضرت امام خمينى (ره) شكل گرفت. ريشه اين تشكل به هيات هاى مذهبى مربوط به چندين مسجد برمى گردد و در طراحى اوليه امام (ره) در نگاه به حزب اسلامى اين بود كه متدينين فارغ از ريشه هاى طبقاتى و اجتماعى كه در مساجد روى به خدا آورده اند و عبادت مى كنند با هم مربوط و مرتبط مى شوند و از طريق ائمه جماعات مساجد به تشكيلات سراسرى روحانيون و حوزه هاى علميه بپيوندند. اين نگاه يك نگاه كلاسيك به حزب و احزاب نيست، يك نگاه مردمى به مسئله حزب است. خداوند متعال در آيه آخر سوره آل عمران يك چنين تشكلى را توصيه مى كند، آنجا كه مى فرمايد «يا ايهاالذين آمنوا اصبروا و صابروا رابطوا و اتقوالله لعلكم تفلحون» خداوند دوست دارد اهل ايمان ارتباط مستحكم و حساب شده اى با هم داشته باشند و در راه اين ارتباط خودسازى و همديگرسازى كنند و براساس تقواى الهى مسير پيروزى و رستگارى را طى كنند. ما در موتلفه اسلامى چنين الگويى را در آغاز نهضت اسلامى از امام و مرجع تقليدمان در ذهن خود داشتيم و توفيقات زيادى هم نصيب مجموعه ما شد كه نتيجه در ۱۵ خرداد و حركت هاى بعدى جواب روشن و موثر داد. و بعد از پيروزى انقلاب اسلامى كه حزب جمهورى اسلامى تاسيس شد نگاه بزرگانى كه به تاسيس اين حزب اقدام كردند يك حزب با موازين جديد و مدرن بود كه بسيار مفيد و كارساز بود و راهگشايى در تربيت مديران داشت ولى به دلايلى جواب لازم و كافى را نداد و بنده الان در مقام تعيين درجه عدم توفيق آن نيستم. اكنون ما در حزب موتلفه اسلامى درصدد تلفيق دو تجربه سنتى و مدرن در تشكيل حزب هستيم و فكر مى كنم اگر خدا مدد فرمايد اين توفيق را مى يابيم. انشاء الله.
•استراتژى پيروز در انقلاب اسلامى ايران كدام استراتژى بود؟
در يك ارزيابى كلى مى توان استراتژى را از يكديگر جدا كرد. اول، مبارزه مسلحانه و چريكى از طريق گروه هايى مانند موتلفه اسلامى و مجاهدين خلق. دوم، مبارزه سياسى و پارلمانى از طريق گروه هايى مانند جبهه ملى و نهضت آزادى. سوم، مبارزه فرهنگى و ايدئولوژيك از طريق چهره هايى مانند آيت الله مطهرى و دكتر شريعتى. چهارم، مبارزه اجتماعى و مردمى كه بيشتر مورد توجه امام خمينى بود. شما كداميك از اين چهار استراتژى را بيشتر در پيروزى انقلاب اسلامى موفق مى دانيد. استراتژى پيروز انقلاب اسلامى هيچ يك از موارد ياد شده چهارگانه در پرسش شما نيست و بايد اذعان كرد كه استراتژى موتلفه اسلامى هم مبارزه مسلحانه نبود. استراتژى انقلاب ما براساس خودآگاهى مردم نسبت به سرنوشت خود و جامعه خود و نيز آگاهى نسبت به سرنوشت ابدى خود و تعهدات در برابر خداوند متعال بود. مبارزه با ستم در اشكال گوناگون وظيفه هر انسانى از جمله انسان مسلمان است. اين كه رهبرى انقلاب از تجربيات انقلاب هاى معاصر مثل چين، كوبا، روسيه و يا حتى الجزاير بهره گيرد و از الگوى آنها در تبيين استراتژى بهره جويد خيلى مطابق با واقعيت هاى انقلاب ما نيست. انقلاب ما يك انقلاب منحصر به خود در استراتژى و حتى در تاكتيك ها است.
•چرا فعاليت احزاب سياسى ايران در فاصله سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ به شكل كنترل نشده اى ظاهر شد؟ به اين معنا كه در آغاز احزاب سياسى فراوانى وارد صحنه شدند و سپس بسيارى از آنها منحل يا غير قانونى شدند و بخش عمده اى نيز خود تعطيل شدند؟
نمى دانم منظور شما از «شكل كنترل نشده» چيست. ما در سال هاى ۵۷ تا ۶۰ شاهد شكل گيرى احزابى بوديم كه ريشه در دهه ۴۰ و ۵۰ داشتند و برخى هم به طور خودجوش پديد آمده بودند. اين احزاب به دليل رهبرى نادرست و درك ناصحيح از شرايط، مضمحل شدند. حزب جمهورى اسلامى به دليل ضربات تروريستى كه بر آن وارد شد و نيز چون درگير ساخت حكومت بود امكان باز توليد و بازيابى پيدا نكرد به هرحال در اين مقطع ما شاهد يك تجربه ناموفق از عملكرد احزاب بوديم.
•رابطه ميان نهاد روحانيت به خصوص مقام مرجعيت و نهاد احزاب در ايران را چگونه ارزيابى مى كنيد؟ اين سئوال بخصوص با توجه به فعاليت هاى موتلفه اسلامى مطرح مى شود كه آيا ميان امام و موتلفه رابطه مستقيم از نظر هزينه هاى اداره حزب، تغذيه برنامه هاى فكرى و سياسى و... وجود داشت؟
رابطه حزب با نهاد مرجعيت و نسبت اين دو، نياز به يك تحقيق علمى دارد كه حداقل تصويرى در ۱۵۰ سال اخير از زمان شكل گيرى احزاب در ايران تاكنون داشته باشيم. يكى از علل عدم شكل گيرى احزاب در ايران عدم درك آنها در خصوص نسبت با نهاد مرجعيت است. نهاد مرجعيت يك نهاد مدنى است كه سابقه هزار ساله دارد با آنكه حزب نيست اما به گونه اى نقش واقعى و موثر حزب را در جامعه ما بازى مى كند. برخى فكر مى كنند شرط فعاليت سياسى حضور در احزاب سياسى است در حالى كه قدمت پديده حزب در جامعه ما به كمتر از دو قرن مى رسد مفهوم اين سخن اين است كه مردم ايران دو قرن قبل، سياسى نبودند يا فعاليت سياسى نمى كردند، حال آنكه مردم ايران سياسى ترين مردم جهان و رهبران روحانى هوشمندترين سياستمداران جهان بوده و هستند. نهاد مرجعيت در گذشته و حال كاستى هايى كه حزب در جامعه ما داشته و دارد جبران مى كرد و از اين بابت نعمت بزرگى براى استقلال و شرف و امنيت كشور محسوب مى شود. امام به گروه هاى اسلامى از طريق علما و روحانيون كمك مى كردند. در خصوص موتلفه اسلامى كادرهاى موتلفه چون هم با مال و هم با جان در اين راه بزرگ الهى گام نهاده بودند خود بخشى از هزينه مبارزه را تامين مى كردند. گاهى امام نيز كمك مى كردند مثلاً در تكثير پيام امام درخصوص كاپيتولاسيون كه در سراسر كشور و سفارتخانه هاى خارجى در يك شبانه روز انجام شد امام مساعدت فرمودند و از اين قبيل مساعدت ها در پيش و بعد از پيروزى انقلاب نيز فرموده اند.
•چرا گروهى از احزاب سياسى ايران كه فاقد رابطه مستمر با نهاد روحانيت بوده اند عمدتاً نتوانسته اند به كار خود ادامه دهند؟
نهاد روحانيت با ارتباط وسيع با مردم در مساجد و تكايا و حسينيه ها يك واقعيت انكارناپذير است حزب اگر بخواهد از همين مردم كادر بگيرد نمى تواند به نهاد روحانيت بى توجه باشد. از سوى ديگر چون اين مردم مسلمان هستند ايدئولوگ هاى اسلامى به طور طبيعى در نهاد روحانيت هستند، مگر يك حزبى بخواهد مسيرى غير از اسلام پيشه گيرد كه طبيعى است به نهاد روحانيت نيازى ندارد. اما اگر قرار باشد سروكارش با اسلام و مسلمان ها باشد بايد نسبت خود را با نهاد روحانيت تعريف كند. لذا موتلفه اسلامى در ابتدا داراى يك شوراى افتا بود كه متشكل از علماى بزرگى چون شهيد علامه مطهرى، شهيد دكتر باهنر و شهيد دكتر بهشتى بودند. ما اسلام خود را از اين بزرگان مى گرفتيم و خودمان مثل برخى از احزاب به ظاهر اسلامى برداشتى حزبى از اسلام نداشتيم. اسلام را از سرچشمه آن مى گرفتيم به بركه هايى كه گاهى در مسير مى ديديم خيلى توجه نداشتيم. لذا اسلام ما فاقد ديدگاه هايى به ظاهر روشنفكرانه و در باطن بدعت مآبانه بود. متاسفانه مجاهدين خلق و نهضت آزادى و برخى از احزاب به دليل فاصله گرفتن با حوزه و روحانيت مسيرى رفتند كه خيلى همگرايى با امام و انقلاب نداشت.
• ديدگاه هاى چهره هايى مانند آيت الله مطهرى و آيت الله مهدوى كنى درباره اينكه روحانيت نبايد وارد حزب خاصى شود را چگونه ارزيابى مى كنيد؟ چرا شهيد مطهرى و آقاى مهدوى كنى عضو حزب جمهورى اسلامى نشدند در حالى كه روحانيان عالى رتبه اى مانند آقايان بهشتى، مطهرى، خامنه اى، هاشمى و موسوى اردبيلى همه به عضويت اين حزب درآمدند؟
بنده نمى دانم كه ديدگاه حضرات آيات مهدوى كنى و شهيد مطهرى آن گونه كه شما در مورد حزب مى گوييد همان است كه مى فرماييد. تا آنجايى كه اطلاع دارم آنها تاكنون نگفته اند يك روحانى حق ندارد وارد حزب يا گروهى بشود. آنچه آنها به ويژه حضرت آيت الله مهدوى كنى مى فرمايند آن است كه روحانيت حزب نيست و اين حرف درستى است. نهاد روحانيت يك نهاد فراتر از حزب و يك تشكيلات سياسى است. چند روحانى مى توانند به كمك برخى از شخصيت هاى سياسى يك حزب تشكيل بدهند و يا حتى خودشان يك حزبى را اعلام كنند اما همه روحانيت را نمى شود در قالب يك حزب فراگير و سراسرى با يك اعلام موجوديت جمع كرد. چون ساخت و بافت و سازوكار و شرح وظايف آنها با تعريف حزب همخوانى ندارد. البته مرحوم مطهرى برابر توصيه حضرت امام از آغاز شكل گيرى موتلفه اسلامى با اين حزب همكارى داشت اما وزن علمى و نفوذ معنوى وى در اندازه يك عضو موتلفه و حتى رهبرى موتلفه نبود. چهره او فراتر از عضويت در يك تشكل نيمه سياسى و نيمه نظامى موتلفه در دهه ۴۰ بود. آقاى مطهرى اگر زنده بود قطعاً امروز يكى از مراجع مطرح جامعه ما بود. حضرت آيت الله مهدوى كنى يكى از چند روحانى مطرح و چه بسا بزرگترين روحانى مطرح در تهران به لحاظ اخلاقى و علمى و سابقه مبارزاتى است. هر چند ايشان ادعاى مرجعيت ندارند اما به طور طبيعى و بالقوه مى تواند يك مرجع مطرح باشد. طبيعى است كه مرجعيت شيعه در اندازه يك حزب نمى گنجد و فراتر از آن است. ايشان مورد رجوع همه مردم از جمله اعضاى احزاب و گروه هاست لذا نمى تواند در يك حزب و تشكيلات سياسى بگنجد.
•در تحليلى كه موتلفه اسلامى از آينده انقلاب اسلامى در سال هاى مبارزه داشت چه نسبتى ميان سه نهاد ولايت فقيه، مرجعيت دينى و رياست دولت مى ديد؟ آيا براى فلسفه سياسى خود مدلى اجرايى و حكومتى طراحى كرده بود؟
هيچ يك از گروه هاى سياسى و نظامى قبل از انقلاب به طور مشخص مدل اجرايى و حكومتى براى بعد پيروزى انقلاب طراحى نكرده بودند و اصلاً هيچ گروهى احتمال پيروزى نمى داد. در دهه ۴۰ و ۵۰ همه اسلامخواهان خود را براى زندان و شكنجه و اعدام آماده مى كردند و پيروزى را خيلى زود در دسترس نمى ديدند. اما در مورد فلسفه سياسى موتلفه بايد عرض كنم فلسفه سياسى اسلام به ويژه شيعه مختصات خاص خود را دارد و ريشه آن به قدمت ظهور اسلام مى رسد. مسئله مشروعيت در فلسفه سياسى شيعه مشخص است. شيعه همه حكومت ها را غيرمشروع مى داند مگر آنكه ريشه در نصب داشته باشد خلاصه ريشه «غدير»ى داشته باشد. البته انقلاب ما در طراحى مدل اجرايى و حكومتى دچار مشكل نشد. چون جمعى از نخبگان و خبرگان كشور با راى مردم در اولين روزهاى پيروزى انقلاب اسلامى به مجلس خبرگان راه يافتند و اين قانون اساسى كه ما الان داريم محصول عقل جمعى آنها در تدوين مدل اجرايى و حكومتى است. بعد از تصويب آنها مردم مجدداً به پاى صندوق هاى راى آمدند و در يك رفراندوم سراسرى به آن راى دادند. مدل اجرايى و حكومتى كه موتلفه به آن معتقد است همين است كه در اصول متقن قانون اساسى آمده است و كارآمدى خود را طى ربع قرن گذشته به اثبات رسانده است. ما در فلسفه سياسى عميقاً به مبانى امام(ره) در باب ولايت فقيه معتقد هستيم و آن را كارآمدترين نوع حكومت در جهان امروز مى دانيم. ما معتقديم نقطه اصلى جاذبه جمهورى اسلامى در فلسفه سياسى بى بديل آن يعنى ولايت فقيه است كه اكنون اسلامخواهان جهان امروز و بلكه همه آزاديخواهان را به خود جلب كرده است.