پيام رهبر معظم انقلاب در باره ي حماسه ي 22 بهمن 83: "اين براي رژيم آمريکا و ديگر دشمنان ملت ايران همچون رازي ناشناخته و معمايي ناگشودني است. هر بار که آنان با ترفندي تبليغاتي به رخنه در اين سنگر مستحکم دل مي بندند، ملت ما با نمايش حضور خود در صحنه، اميدهاي آنان را پوچ، و تشنگان اقتدارطلب بين المللي را با سراب آرزوهاشان رو به رو مي سازد و يک بار ديگر عقيم بودن تدابير آنان را به رخ شان مي کشد... درود خدا بر شما مرد و زن و پير و جوان که در سراسر کشور و از همه اقوام ايراني در اين آزمايش بزرگ شرکت کرديد..."
چند نمونه، خدمت رهبر معظم که دل به اين "حماسه"ها بسته اند، و نيز جواناني که با مشاهده اين رويداد، از سرنگوني نظام ظلم و استبداد نااميد شده اند:
- راه پيمايي مردم در ميدان سرخ مسکو. در سرماي 30 درجه زير صفر، صدها هزار نفر از مردم شوروي با تکان دادن پرچم هاي خود از مقابل برژنف، آندروپوف و چرننکو راه پيمايي کردند. حکومت کمونيستي شوروي به موزه تاريخ پيوست ولي واکنشي از اين صدها هزار نفر ديده نشد؛ صدها هزار نفري که در ظاهر لبخند مي زدند، و در دل نفرت مي پروردند؛ نفرتي که به رغم سال ها سرکوب سيستماتيک، بالاخره خود را عيان کرد.
- راه پيمايي مردم در مقابل ديوار برلين. در سرماي 10 درجه زير صفر، صدها هزار نفر با تکان دادن پرچم هاي خود از مقابل اريش هونکر راه پيمايي کردند. "رهبر"ِ آلمان شرقي، با حالتي از خود بي خود، پيروزي قطعي سوسياليسم بر امپرياليسم را اعلام کرد. عامل اين پيروزي، قرار بود حضور و مشارکت مردم باشد. هونکر هرگز از خود نپرسيد که چطور مردم به خاطر پناهنده شدن به غرب ِ امپرياليست، مرگ را به جان مي خرند، ولي از آن طرف کسي به جمهوري مردمي آلمان پناهنده نمي شود! هونکر به حضور صدهاهزار نفري ِ مردم و دست تکان دادن آنها دل خوش بود. صدها هزار نفري که در ظاهر لبخند مي زدند، و در دل نفرت مي پروردند. حکومت سوسياليستي جمهوري دمکراتيک آلمان به زباله دان تاريخ افکنده شد و همان مردم، هلهله کنان، ديواري را که قرار بود مانع هجوم امپرياليسم غرب شود، فرو ريختند و راه خود را به سمت غرب گشودند. کسي بر هونکر آواره، اشکي نريخت و از آن صدها هزار نفر، در حمايت از او خبري نشد.
- راه پيمايي گسترده ي مردم در مقابل نيکلاي چائوشسکو "سلطان" ِ روماني. مردم با تکان دست و پرچم، حمايت قاطع ِ خود را از رهبر فرزانه ي روماني اعلام داشتند. زماني که چائوشسکو و همسرش را پاي ديوار گذاشتند، از آن مردم لبخند بر لب، خبر و اثري نبود. بعد از انتشار خبر کشته شدن رهبر ِ "همه چيز دان"، نفرتي که سال ها در دل ها انباشته شده بود بيرون ريخت و کشور غرق در شادماني و سرور شد.
- راه پيمايي مردم در مراسم ششم بهمن، در ميدان شهياد. مردم در سرماي زمستاني تهران، از مقابل هويدا، نخست وزير محبوب ايران و تمثال مبارک همايوني راه پيمايي کردند. مردم و دانش آموزان در حالي که براي هويدا دست تکان مي دادند يک صدا فرياد مي کشيدند جاويد شاه. هويدا با لبخند، به ابراز احساسات آنان پاسخ مي داد. زماني که هادي ِ "گلو پاره کن" لوله ي هفت تير را به قصد زجرکش کردن هويدا بر گردن وي نهاد، همين مردم و دانش آموزان در خيابان ها منتظر شنيدن خبر اعدام او بودند و با انتشار خبر، به جشن و سرور و پاي کوبي پرداختند. کسي از ميان صدهاهزار مردم حاضر در ميدان شهياد براي هويدا اشکي نريخت؛ بر عکس، همه ديوانه وار شادي مي کردند.
- تجمع مردم در مقابل بنگاه حمايت مادران و نوزادان درجنوب شهر تهران. مردم اتومبيل حامل "اعلي حضرت" را براي نشان دادن شادي خود از تولد "والاحضرت ولايتعهد" از زمين بلند کردند و بر سر دست بردند. در مراسم 4 آبان و 9 آبان صدهزار نفر در استاديوم آريامهر گرد آمدند تا تولد "پدر تاجدار" و وليعهد را جشن بگيرند. همين مردم موقع خروج شاه از ايران دست افشاني کردند و مرگ او را خواستار شدند.
"رهبر معظم انقلاب" که خود اهل کتاب و تاريخ هستند با اين نمونه ها و نمونه هاي مشابه – که به قول خودشان "راز ناشناخته و معماي ناگشوده" است – آشنايي کامل دارند و زياد به مردمي که چندان هم مورد اعتماد امام نبودند و از نظر او "يال و کوپال" به شمار مي رفتند اعتماد ندارند. اين نمونه ها جهت آگاهي جواناني که تاريخ کم خوانده اند و رويدادهاي مشابه را به چشم نديده اند ارائه شد تا با ديدن حضور "ميليوني" مردم، از مبارزه نااميد نشوند و عمر ِ حکومت جور را ابدي ندانند.