به کاس خانم کارگر کشاورز، زن زحمتکش روستای گالشکلام (گیلان و همه کاس خانم های سرزمین مادریم و هزاران هزار زن ومرد آزاده ای که´در زندان های جمهوری اسلامی ایران به جوخه های اعدام سپرده شدند!
امیرجواهری لنگرودی اسفند1383
بهاری خجسته در راه است ، پنجره ها را بگشاییم!
نوروز 84 مان را با این کلام « نیمای یوش » آغاز کنیم :
« من که می بینم به ضعفا چه می گذرد ، چطور می توانم راحت بنشینم در صورتیکه خودم را اقلا انسان خطاب می کنم؟ » ، به گمانم : درک واقعی از سیاست ، همین بیان ساده نیما است : چطور می توانیم راحت بنشینیم؟ ، دراین نوروز و نوروزهای دیگرمان ، به این پرسش « نیمای یوش » بیاندیشیم و در تمامیت زندگی خود ، برای راه جویی به این پرسش با آن همراه گردیم!!
اگر بیایی اندام کودکانمان در باغهای زیتون به قامت تو می آرایند
بهار مایی و تا بیایی هزا ر پرستو از سینه هامان پر می کشد
وای
اگر بیایی ...!!
« محمد مختاری »
در آستانه بهار و سالی نوهستیم . عید نو پشت درب خانه هامان بیتوته کرده وچشمش به سفره خالی آنانیست که نان ، آزادی ، برابری و جهانی آری از ماتم و اندوه را در برابر خود می خواهند . پرسش این است : آیا چنین خواستی شدنی است وآیا زحمت و تلاش زندگی سوز، فرصت برابری خواهی را دربهاری آزاد ، برسفره همگان با گشاده دستی خواهد گشود ؟
وای اگر چنین بهاری از راه رسد ، چه خوشگوار می نماید زندگی وچه جانمایه های پرتعبی ، پرو خالی خواهند شد تا رخت نویی را بر« اندام کودکان » شان بیآرا یند و اگر خود رخت نویی بر تن ندارند، از شادی و فرخندگی دلبندانشان ، خنده را بر لبهایشان نشان گیرند و سفره خالی شان را با پیکار جان بخش زندگی ونشاط شادما نه ، جنبشی که خود بر خواسته ازآنند ، پرشادی و سرور سازند . وای اگر چنین بهاری از راه برسد!!
وای اگربهارامسال هم چون سا ل پیش ، که لرزش زمین درشهرستان بم ، غم جانمان گرفت ،هزاران هزارتن از زنان و مردان ، کودکان بی سرپرست ، دخترکان و پسران نو جوان رها شده در وادی زندگی سوز ، هیچ سهمی از میلیاردها ریال کمک مالی و جنسی ، عیدی دریافت ندا شتند، سفره هایشان تهی ازغذا ماند وامسال آواره گان زمین لرزه زرندی نیز سفره هایشان از گل و شعمدانی ، نشا ط و شادی ، خشگانده شود و خنده را به بار ننشاند ، چه مصیبتی برای رهایی یافته گان از زلزله در خاطره ها خواهد ماند؟
وای اگر بهارامسال هم ، بر سر تعیین نرخ دستمزد کارگران ، برابر با سبد هزینه هایشان ، به کشتاری چون « خاتون آباد » کرمان ، بیانجامد ، چگونه جامه دانشان را در درون کارخانه آویزان سازیم تا کودکان بی سرپرست شان ، با شکمی گرسنه سر بر بالین نهند ؟
سال نو در حالى از راه مى رسد كه مردم قدرت خريد وحتی چانه زنی ندارند. چه بسیار مادران و پدرانی که در سراسر ایران از شب چهارسوری به اینطرف ، جوانان دختر و پسری که به جرم شادی ورزیدن ، ازآتش پریدن ، زردی رو را با سرخی آتش شستن ، ترانه خوانی و نشانه گیری عشق وزیبایی زندگی ، دزدانه توسط عمله نظام شادی کش ربوده شدند ، تا در نوروز 84 بار دیگر ازمردم و شادی و سر زندگی شان انتقام گرفته شود !
سال نو در حالی پشت خانه هامان بیتوته کرده ، که انبوه زنان و مردان هر لحظه و آن در بین کلانتری ها ، بازداشتگاه ها ، زندان ها ، کمیته ها ، قرارگاههای بسیج و حزب الله ، گشت های ویژه « امر به معروف و نهی از منکر » ، وزارت اطلاعات و لباس شخصی ها ، سرگردان کسب خبر از حال و روز فرزندان دستگیر شده و بازداشتی خوداند! و این در حالیستکه دستور العمل های شداد و غلاظ رژیم ، دستگیر شده گان را تا 15 روزبعد نوروز 84 در بازداشت خواهند داشت تا در این فرصت با پرونده سازی ، ایجاد رعب و وحشت در خانواده ها ، ازهمین امروز صحنه نبرد خیابانی سیزده بدر سال 84 را از وجود جوانان دوستدار شادی و نشاط و تحول طلبی ، خالی سازند .
سال نو در حالی از راه می رسد که « افزايش مشكلات ا شتغال جوانان بحدی است که 9 ميليون و 800 هزار جوان جوياى كاردر برابر ما صف کشیده اند. » ( گزارش خبرگزارى دانشجويان ايران -- ایسنا 24اسفند83 ) : وباز به گزارش ایسنا: « هر سال حداقل ششصد هزار نفردر زندانهای کشور به سر می برند » و « 11 میلیون ایرانی با اعتیاد دست به گریبانند » ( روزنامه خراسان 30 آبان 1383 ) و رژیم به جای پاسخگویی به این مشکلات ، بازداشت و شکنجه می کند. با این همه نیروی جوان ایرانی از پای نمی نشیند. از همین روست که نظام دین سالار در میان شادی مردم ، درخت اعدام بر پا می دارد تا « اجرای عدالت اسلامی» را مرهمی بر زخم های انباشته سالیان خاتون آبادی ها – اسلام شهری ها – پاکدشتی ها – بمی ها و ایران 70 میلیونی سازند تا ديگر كسى نپرسد و نگويد: چه چیزی اتفاق افتاد ؟ و مسووليت اصلى بقاى چنان محيط آلوده اى به عهده چه كسانى است؟ حكومتى كه حياتش متضمين گسترش فقر و فساد ، فحشا و آدم دزدی ، درجهت راه اندازی باندهاى قاچاق كودكان ايرانى به خارج از كشور، همه را دوره می کند تا اذهان مردم را از لوث وجود خود ، پاک نگه دارند.
درست در بطن چنین اوضاعی استکه : 8 مارس روز جهانی زن و چهار شنبه سوری هر سال وسیع تر از پیش آفریده می شود ، آنهم توسط نسلى كه خود قربانى بى عدالتى و جنايت فرا گیردرهمین نظام انسان کش شده است ، نسلی که همواره با درافتادن با ريشه هاى اصلى تباهى آور زندگى اش ، مسیررهایی از ستم را می پوید و به نسلی سرکش ومبارز بدل می گردد . این نسل در برابر پس زدن خشونت است که مخالف خشونت طلبی می گردد . راه رهایی را درسنگر جنگ و گریز خیابانی می جوید . دستگیرش می کنند ، به زندان اوین اش می کشانند ، سلول انفردی اش می اندازند ، در زندان رجایی شهر با زندانی عادی که او خود نیز قربانی تباهی سوز همین نظام است ، در یک بند می کنند تا در وقت لزوم بر فعال سیاسی تیغ کشند ، اعتصاب غذا می کنند ، راه خبررسانی را بر زندانی و خانواده اش می بندند ، محاکمه در بسته اش او را به تبعید وجریمه چند ده تا چند صد میلیونی محکوم می کنند ، بعد هم اعلام می دارند زندانی سیاسی نداریم . این است چهره نظام ضد انسانی مخالف سنت های شادی آفرین زندگی ، در همین شر و شور زندگی است که بهار خرامان خرامان با سپری کردن زمستان سیاه ، از راه می رسد . پاسش بداریم !
نوروزی از راه می رسد که ا نبوه میلیونی زحمتکشان ، کارگران ، تهیدستان ، لشکرعظیم بیکاران ، زنان ، دانشجویان مستقل ، کودکان خیابانی کار ، کارتن خواب ها ، زنان تن فروش خیابانی ، باز نشستگان ، معلمان ، پرستاران ، کشاورزان ، نویسندگان ، شاعران و کارورزان تاتروسینما دریک کلمه روشنفکران ترقیخواهی که همواره با محرومانند وتا امروزبر سفره خونین دستار بندان حاکم ننشسته اند ، یعنی نیروی 80 در صد خط فقر ، سفره شان تهی و دستمزد تمامی شان از سبد هزینه زندگی شان خالی تر و بخشا خجل در برابر فرزندان خودند.
نوروز 84 در حالی پشت دربهای خانه های مردمان مان را دق الباب می کند که دراین نوروز چون همه نوروزهای سالیان حاکمیت طبقاتی در ایران بویژه 26 نوروز سیاه رژیم اسلامی ، حکومت رانت خواران ، برج سازان و شهرک سازان " سوهانك ها " و" زعفرانيه ها " ، حاجی بازاری های کیسه گشاد ، دولتمردان، بخش خصوصی و نيمه خصوصي ، اطلاعاتی و لباس شخصی ، شبکه های شبه دولتي ، واسطه های نهادهاى جزايي ، قضايي ، تعزيراتي ، انتظامي ، صاحبان صنایع ، عمده فروشان ، نهادهاى دلالى دردستگاه بوروکراتیک دولت ، شهرداری وهزار توی درون روحانیت حاکم در کنار سفره گشاده مافیای فرزند خوانده هاشان که تمامی سفره خونین شان ، با لعنت و نفرین تمامیت جامعه 70 میلیونی مردمان ما روبرویند! با شکم های های برآمده سورچرانی می کنند تا قابلمه کارورزان جامعه ما همچنان خالی و خالی بماند تا اینان بر شکم های خالی حکومت کنند و سرب داغ بر دهان های آزادیخواهان معترض ریزند !!!
دراین عید ودراين ميان ، مردمان کشورمان ، همچنان مى سوزند و شلاق گران سنک گرانی زندگی ، بر گرده طبقات اعماق و فرودست ، اقشار تهيدست و محروم ، همچنان سنگینی می کند . با این همه ، بهار خرامان از راه می رسد، تا نسیم نوروز شادی افزا و بهار دل انگیزش را بر درب خانه دل های مردمان مان به نوا در آورد . پنجره ها را بگشاییم و زندگی را دوست بداریم !!
بهار مایی و تا بیایی هزا ر پرستو از سینه هامان پر می کشد
وای
اگر بیایی ...!!
[email protected]