پس از آنكه گفتوگوهاي هستهاي ايران و اروپا در پاريس به بنبست رسيد، مقامات مذاكرهكننده ايراني اعلام كردند كه ايدههاي جذابي براي هموار شدن راه مذاكرات، مطرح كردهاند. آنها البته اين بار نيز مردم را نامحرم دانستند و نگفتند كه منظورشان از اين پيشنهادهاي راهگشا و جذاب چه بوده است، تا اينكه منابع غربي فاش ساختند كه پيشنهاد مذاكرهكنندگان چه بوده است.
خبرگزاريهاي اروپايي و آمريكا به نقل از ديپلماتهاي غربي اعلام كردند كه ايران پيشنهاد داده است به جاي آنكه دهها هزار سانتريفيوژ براي انجام فعاليتهاي غنيسازي داشته باشد، صرفا به 500 تا 2000 سانتريفيوژ بسنده كند تا به اين وسيله، نگرانيهاي غرب در رابطه با فعاليتهاي هستهاي ايران مرتفع شود.
پيش از اين، اروپا و آمريكا خواستار توقف كامل فرايند غنيسازي در ايران بودند و اظهار داشته بودند كه منظورشان از تضمينهاي عيني درخواستي، چيزي جز متوقف ساختن اين پروسه نبوده است.
با توجه به اينكه تاكنون هيچيك از مقامات مسئول كشورمان خبر مربوط به «پيشنهاد جذاب» ايران مبني بر اكتفا به 500 الي 2000 سانتريفيوژ را تكذيب نكردهاند، اين احتمال بيش از هر زمان ديگري تقويت ميشود كه مذاكرهكنندگان اتمي ايران، به اين سوي خط قرمز اعلامشده عقبنشيني كرده و عملا به توقف كامل فرايند غنيسازي، تن دادهاند.
كساني كه دانشي حتي در سطح معلومات عمومي درباره مسائل هستهاي دارند، به خوبي ميدانند كه براي تأمين سوخت يك نيروگاه اتمي 1000 مگاواتي مانند نيروگاه بوشهر، 60 هزار سانتريفيوژ مورد نياز است. از اين رو، چشمپوشي از 60 هزار سانتريفيوژ و بسنده كردن به حداكثر 2000 دستگاه از آن، عملا معنايي جز توقف غنيسازي و توليد سوخت هستهاي ندارد، چراكه با 2000 سانتريفيوژ، نميتوان به توليد سوخت هستهاي پرداخت، بلكه حداكثر كاري كه ميتوان با اين تعداد كم انجام داد، يكسري كارهاي تحقيقاتي و آزمايشگاهي است و بس.
همچنين با توجه به اينكه غنيسازي با دستگاههاي سانتريفيوژ، حلقه واسط بسيار مهمي در عمليات پيچيده توليد سوخت هستهاي به شمار ميرود، از كار افتادن اين مرحله، عملا منجر به تعطيلي فرايندهاي پيش و پس از آن ميشود.
توضيح اينكه توليد سوخت هستهاي، شامل پنج مرحله استخراج سنگ اورانيوم، توليد كيك زرد، تبديل كيك زرد به UF6، غنيسازي با سانتريفيوژ و توليد ميلههاي سوختي است كه با حذف مرحله چهارم، اين چرخه، ناقص ميشود و با اين حساب، تمام تلاشهايي كه كارشناسان و متخصصان كشورمان طي سالهاي اخير براي ساخت و راهاندازي كارگاهها و كارخانههاي پيشرفته هستهاي به انجام رساندهاند، تقريبا بيمصرف و بينتيجه خواهد ماند.
جالب اينجاست كه موضوع تقليل تعداد سانتريفيوژ در شرايطي مطرح ميشود كه همزمان با آن اعلام شده است كه ايران درصدد احداث هفت نيروگاه اتمي است و از اين رو اگر براي تأمين سوخت هر نيروگاه، به طور متوسط 60 هزار سانتريفيوژ نيازمند باشيم، در سالهاي آتي محتاج 420 هزار دستگاه خواهيم بود. حتي اگر ايران بتواند به سانتريفيوژهاي نسل دوم دست پيدا كند، باز براي تأمين سوخت اين نيروگاهها با تكنولوژي جديدتر، به 50 هزار سانتريفيوژ نياز مبرم دارد.
حال اينكه چگونه ميتوان با 500 الي 2000 سانتريفيوژ، اين احتياج راهبردي را برآورده كرد، پرسشي است كه لابد طراحان اين ايده جذاب، پاسخ آن را در آستين دارند!
به هر حال اين هشدار را بايد جدي گرفت كه اگر مذاكرهكنندگان ايراني، طرح تقليل سانتريفيوژها را دادهاند، بايد فاتحه فناوري اتمي در كشور را بخوانيم و براي هميشه به واردكننده سوخت هستهاي تبديل شويم و اين در حالي است كه هم امكانات توليد سوخت هستهاي را داريم و هم از توان علمي و عملي آن برخورداريم.
جالب اينجاست كه ايده كاهش تعداد سانتريفيوژها، از سوي ايران مطرح شده است، نه از سوي اروپا و اين نكتهاي است كه به اروپاييها امكان چانهزني و حتي امتيازگيري ميدهد، حال آنكه اگر اين پيشنهاد از سوي اروپاييها مطرح ميشد، قضيه كاملا متفاوت بود و اكنون كه از طرف ايران مطرح شده، ممكن است مثل مراحل قبلي مذاكره گام به گام عقبنشيني كرده، از 500 سانتريفيوژ به تعداد كمتري قانع شود.
در اين صورت سؤال مهمي كه براي افكار عمومي مطرح ميشود، اين است كه آيا دستاورد مذاكرهكنندگان، پس از دو سال جنجال و هياهو، تنها اجازه به كار انداختن 500 دستگاه سانتريفيوژ و نه غنيسازي است؟
لذا به مذاكرهكنندگان هستهاي توصيه ميشود براي زدودن نگرانيهاي به وجود آمده در اينباره،يا اصل خبر را تكذيب كنند و يا اگر چنين اشتباه بزرگي را مرتكب شدهاند، هرچه سريعتر به اصلاح آن بپردازند، چراكه اين اشتباه، به معناي توقف كامل غنيسازي و فناوري هستهاي است، بيآنكه كوچكترين امتيازي نصيب كشور شود.
البته بد نيست مسئول پرونده هستهاي هنگام توافق با اروپاييها، اين جمله دكتر شريعتي را به خاطر آورد كه «روحانيت تاكنون در تاريخ ايران زير هيچ قرارداد ننگيني را امضا نكرده است».