«« دادستان عمومي و انقلاب تهران اظهار اميدواري كرد كه اجراي حكم قصاص بيجه، جاني پاكدشت درس عبرتي براي متخلفان باشد. به گزارش خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، سعيد مرتضوي، دادستان عمومي و انقلاب تهران كه در مراسم مجازات و اجراي حكم محمد بيجه، حضور داشت به خبرنگاران گفت: اين مراسم و پيام اجراي حكم قطعي دادگستري به متخلفان، اين است كه درس عبرت بگيرند. وي با غمانگيز خواندن حادثهي جنايات پاكدشت، افزود: شعاع اين جنايت، آنقدر وسيع بود كه از خداوند ميخواهيم به خانوادههاي قربانيان صبر و تحمل بدهد تا اين داغها را تحمل كنند.»» خبرگزاري دانشجويان ايران ـ تهران
امكان دگرگوني در كيفيت زندگاني به ارزش هاي كيفي و كمي جامعه بستگي دارد. آرامش و خوشبختي انسان اگر واجد ارزش نباشد ، نمي تواند نويدي براي زندگي آرام به حساب آيد. جا دارد گفته شود آيا اين همه قرباني ، كشتارجمعي و اعدام ها به خاطر پشتيباني از زندگي انجام گرفته و مي گيرد!؟ آيا انسان ناگزير به سازش با جامعه اي است كه در آن زندگي مي كن. چون موجوديت خود را در مخاطره مي بيند!؟ ابعاد اين سازش چگونه ترسيم شده است!؟ با قراردادهاي اجتماعي و يا قوانين جزائي و يا هر دو آنان!؟
آيا آقاياني مانند مرتضوي و... مي دانند كه با شركت خويش در مراسم اعدام ، خود شريك جرم شده اند؟ آيا با مجازات اعدام در كشور ما ، مجرمان آن عبرتي كه از آن صحبت مي شود؛ گرفته اند!!؟ آيا مجازات قاتلين ، خلافكاران و... در ملاء عام ، نتيجه مثبت خويش را در ذهن جامعه تزريق كرده است!؟ اگر عبرتي بايد گرفته ميشد، ما از بدو انقلاب ( صرفنظر از قتل هاي سياسي كه موضوع مبحث ديگري است) هفته اي نيست كه مجرمان در ملاء عام اعدام ميشوند! و نظاره گران با شركت در اين مراسم ، گوئي براي ديدن نمايشنامه اي تراژديك ، دعوت شده اند! و اين مورد را بايد طرفداران مجازات اعدام بدانند كه با كشتن يك انسان ، جامعه نه تنها عبرتي نخواهد گرفت بلكه يكقدم به سوي خشونت و ادامه خلاف برداشته خواهد شد!
آنچه كه مي دانيم مجازات اعدام ـ متاثر از قوانين مجازات اسلامي ـ در قوانين جزائي كشور ما ، وجود دارد . افكار عمومي متاسفانه تحت تاثير دين ، آداب و رسوم و سنت ، خود را دلشمغول لغو مجازات اعدام نكرده است! هنوز جامعه روشنفكري ايران ( حتي جامعه آكادميك )به طور كل در مورد اين مسئله مطالعه جامعي انجام نداده است. چون مجبوريم موضوع سخن را به مورد اعدام ، محدود سازيم لازم است چند نكته مقدماتي را توضيح دهيم.
اول : استدلالي وجود دارد كه مجازات اعدام براي حفظ نظم اجتماعي و حراست جامعه را لازم مي داند! بدين ترتيب اعدام در راس اقدامات تاميني طرد كننده مجرم قرار گرفته است و اثر تهديدي مجازات اعدام كه شايد متكي بر اصل (( خطرناك بودن )) و (( اصلاح ناپذيري )) بعضي از مجرمان ، مورد قبول افكار عمومي قرار گرفته است.
دوم : استدلال ديگر چون زندگي بشر را وديعه اي مقدس و خدشه ناپذير مي انگارند ، مجازات اعدام را نيز قتل نفس شمرده و در الغاي آن كوشش مي كنند. اينان در ادامه استدلال خويش اذعان دارند كه دوران قصاص سپري شده است. اعدام نوعي مرگ قضائي يا قانوني است و وجود آن چهره عدالت را كريه مي سازد! از اين مقدمات نتيجه گرفته مي شود كه مجازات اعدام به جاي آن كه مصداق عدالت مطلق باشد در عمل غالبا به صورت بي عدالتي خاص نمايان ميشود.
در كشور ما ايران متاسفانه تلاش جهت لغو مجازات اعدام هيچگاه به طور جدي از طرف هيچ جمعيتي كه نماينده افكار عمومي باشد ، صورت نگرفته است. تلاش در اين مورد مهم انفرادي يا كوشش هاي بعضي از جمعيت ها در مسير لغو مجازات اعدام است. نگران كننده است كه افكار عمومي تشخيص امر را بر عهده حاكميت قرار داده است. حاكميتي كه مجازات اعدام (مجازات اسلامي ) را از نظر ايدئولوژي ديني ، مفيد قلمداد مي كند. و بايد بخوبي بدانيم تمدني كه با چنين تدابير غير انساني مي كوشد موجوديت خويش را حفظ نمايد، محكوم به اضمحلال خواهد بود!
معمولا هيجان افكار عمومي خصوصا در مورد مجرماني با جرم هاي سنگين ، بسيار قابل توجه است. و اينرا بايد يادآوري كرد كه مجازات اعدام راه حل مسامحه آميزي( فرار از حل مسائل) است كه جامعه را از جستجوي وسائل اساسي براي مبارزه مؤثر با جرائم و طروق عاقلانه براي پيشگيري از جرم باز مي دارد. از سوي ديگر بايد اذعان نمود كه مجازات اعدام ( يا قتل نفس ) تنها در مورد محكوم مؤثر نيست. بلكه خانواده قاتل و مقتول را وارد ( از هر جهت ) آسيب هاي جبران ناپذيري خواهد كرد.
اينرا ميدانيم كه هنوز مجازات اعدام مورد بحث حقوقدانان و متخصصان قضائي دنيا است. كشور هاي بسياري مجازات اعدام را ملغي كرده اند. در كشور هاي بسياري منجمله كشور ما ، اين مجازات به قوت خويش باقي است. شايد زمان آن فرا رسيده است كه كيفر شناسان ، جرم شناسان و حقوقدانان كشور بدون ترس از ايدئولوژي حاكم ، مورد را جدي و در الغاي آن كوشش بعمل آورند. گرچه افكار عمومي ، حاكميت و مجلس ، مخالف ملغي آن باشند.
شك نيست ( در آستانه قرن بيست و يكم ) ارزش هاي سنتي هنوز هم در ذهن انسان ها جاي ويژه اي براي خود دارد. اما با اين وجود در مورد لغو مجازات اعدام و چه در باره استقرار مجدد آن هميشه طرح و پيشنهاد هاي متعددي در جهان ما ارائه مي شود. و اين را بخوبي ميدانيم كه طرح استقرار دوباره ( مجازات اعدام ) آن بيشتر ارتباط مستقيمي با وقوع بعضي از جرائم بسيار نفرت انگيز و سنگين است كه افكار عمومي را به هيجان مي آورد. مطلب را با نقل قولي از تولستوي به اتمام ميرسانيم با اميد به اينكه جامعه روشنفكر ايران جدا اين مجازات غيرانساني يا قتل نفس را مورد بررسي و در الغاي آن كوشش نمايند. 15 فروردين 84
«« ... من نه تنها با روح و قلب بلكه با تمام وجود خود احساس كردم، همه آن سفسطه ها و گفته هائي كه براي تنفيذ و تائيد كيفر مرگ شنيده ام و خوانده ام، جز مشتي سخنان پوچ و گفته هائي بي معني چيزي نبوده اند. من بدون توجه به اسمي كه اين گروه به قتل نفس ، يعني بزرگترين جرم يك انسان ميدهند. در لحظه قطع سر محكوم ، چنين فهميدم كه همين عمل خود، قتل نفس و جنايت بزرگي است. و من ؛ با حضور خود در ميدان اعدام عملا بر آن صحه گذاشته ام و با عدم دخالت در چگونگي آن ، شريك جرم شده ام..»» تولستوي