وقايع خوزستان از منظر حقوق بشري ها و سياستمداران
الهه کولايي، ابوالحسن بني صدر، سيدعلي صالحي، فرخ نگهدار، عبدالکريم لاهيجي، محمدعلي دادخواه و محمدرضا شالگوني (بدون عکس)
دو هفته از آغاز وقايع خوزستان كه طي آن يك حركت اعتراضي مسالمت آميز به تعداد زيادي كشته، مجروح و صدها مورد بازداشت انجاميد، ميگذرد. هنوز از تعداد كشته شدگان، مجروحان و دستگيرشدگان آمار دقيقي در دست نيست. در حاليکه مقامات رسمی آزادی صدها تن از بازداشت شدگان را اعلام کرده اند، هنوز تعداد كثيري در زندان به سر ميبرند و طبق اظهارات مقامات قضائي در محل، دستگيري هاي جديد ادامه دارد. از سوي ديگر به نظر مي آيد بسياري از نيروهاي سياسي در داخل و خارج كشور غالبا خاموش و يا با اظهاراتي كژدار و مريز منتظرند تا آبها از آسياب بيفتد و "خطر" لزوم موضع گيري از سر بگذرد.
آقاي ابوالحسن بني صدر كه خود در يكي از پر تنش ترين دوران درگيري هاي ملي و قومي به عنوان اولين رئيس جمهوري ايران سكاندار دستگاه اجرائي كشور بود در اين رابطه ميگويد: دليل عدم واكنش نيروهاي سياسي به اين وقايع، ايجاد جو ترس عمومي از تجزيه است كه توسط رژيم از همان آغاز دامن زده شد و هنوز دامن زده میشود.
شهروند طي گفت و گوهايی با شخصيت هاي متعلق به ديدگاه ها و عرصه های مختلف تلاش مي کند تا به سهم خود به شفاف كردن جوانب كدر وقايع اخير در خوزستان بپردازد. در اين رابطه از خانم الهه كولائي و آقايان ابوالحسن بني صدر، سيد علي صالحي، فرخ نگهدار، عبدالكريم لاهيجي، محمدرضا شالگوني و محمدعلي دادخواه براي وقتي كه در اختيار ما گذاشتند سپاسگزاريم.
خ. ش
الهه كولائي، نماينده اصلاح طلب مجلس ششم، عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت و سخنگوي مصطفي معين كانديداي رياست جمهوري: نبايد تنها به شكل مكانيكي بر روي جابجائي جمعيتي تمركز كرد.
خانم الهه كولائي مواضع جبهه مشاركت درباره اعتراضات مردم در خوزستان و واكنش نيروهاي حكومتي را چنين توضيح ميدهد:
ــ ما فكر ميكنيم كه امنيت كشور صرفا از طريق اعمال فشار قابل تحصيل نيست بايد به مطالبات مردم در نقاط مختلف كشور و منجمله در خوزستان به شكل واقع بينانه توجه شود. خواسته ها به شكل دقيق ارزيابي شده و براي برآورده شدن آنها تلاش شود. در عين حال مبارزه با نا آرامي و اغتشاش براي تامين امنيت وظيفه هر دستگاه حكومتي است. ما ميخواهيم در چارچوب شعار ايران براي همه ايرانيان و توزيع منابع ايران براي همه ايرانيان به شكل اساسي و بنيادي با اين قبيل مشكلات برخورد كنيم.
به نظر مي آيد ابعاد وقايع خوزستان بسيار گسترده تر از آن است كه در مطبوعات رسمي ايران انعكاس يافته است. بعضا از ده ها كشته سخن ميرود. آيا شما اينگونه خبرها را تاييد ميكنيد، در اينصورت واكنش نيروهاي سياسي به اين مسئله را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ــ توجه داشته باشيد كه ما در يك منطقه فوق العاده حساس زندگي ميكنيم. پيرامون ما تنش هاي گوناگون وجود دارد و بويژه در كشور ما نيز به دليل عدم توجه مناسب به خواسته هاي مردم اين ناآرامي ها حتي با ظرف و شعار قومي امروز زمينه دارد. نكته مهم اين است كه ما بايد بتوانيم خواسته هاي موجود در مناطق مختلف را به شكل بنيادي مورد توجه قرار دهيم. در خوزستان نيز بايد چنين كرد و صرف برخورد امنيتي كافي نيست.
شما حتما از طرح «آمايش سرزميني» كه اوايل دهه 1370 توسط "مركز مطالعات راهبردي" دفتر رياست جمهوري پرداخته شد، اطلاع داريد. نظرتان در اين رابطه چيست؟
ــ به نظر من در داخل كشور براي حفظ ثبات بايد به مجموعه اي از عوامل نگاه كرد. يعني نگاه بايد كلان نگرانه باشد. به عبارتي نبايد تنها به شكل مكانيكي بر روي جابجائي جمعيتي تمركز كرد. ضمن اينكه برنامه ريزي در كشور بايد به نوعي باشد تا شكاف بين مناطق از بين برود. هرگاه ما از اين طريق توازن مناسبي را ايجاد كنيم و از طريق نرم افزاري و نه سخت افزاري زمينه هاي واگرائي را از بين ببريم ميتوانيم در اين رابطه موفق باشيم. صرف تكيه دادن به يك برنامه اين چنيني را براي پاسخ دادن به مسائل كشور كافي نميدانم.
پس ميتوانيم نتيجه گيري كنيم كه جبهه مشاركت به عنوان يك راه كار با جابجائي سكنه بومي خوزستان در چارچوب طرح «آمايش سرزميني» موافق است؟
ــ به نظر من نبايد مسائل مناطق مختلف را صرفا به خواسته هاي قومي تقليل داد. اگر ما درست عمل كنيم تنوع قومي يك فرصت است. همانطور كه در طول تاريخ اين تنوع همواره سرمايه بسيار خوبي براي كشور بوده است. نكته مهم اين است كه بتوانيم به خواسته هاي مردم به اعتبار ايراني و شهروند بودن رسيدگي كنيم، آنوقت خواهيم توانست با بحث هايي كه بخواهد به يكپارچگي ملي ضربه بزند مقابله كنيم.
در عين حال تاكيد ميكنم تقليل دادن خواسته هاي مردم به اين نوع مباحث مشكلي را حل نميكند. لذا فكر ميكنم بحث هايي كه در خصوص طرح آمايش مورد اشاره قرار ميگيرد تنها بخشي از مسائل را در بر ميگيرد، در حاليكه بايد در بُعد ملي و كلان به اين مسئله نگاه كرد.
به طور مشخص جبهه مشاركت چه سياستهايي را در مناطق غيرفارسي زبان ايران به كار خواهد بست تا وضعيت موجود بهبود يابد؟
ــ همانطور كه اعلام شده شعار ما «ايران براي همه ايرانيان» است. اين شعار جنبه داخلي و همچنين جنبه خارجي دارد. در مقابله با خارج منافع ايران را برجسته ميكند و در رابطه با داخل بر منافع تك تك ايرانيان تكيه دارد. البته طبيعتا ايرانيان خارج كشور كه دغدغه كشور را دارند نيز شامل ميشود. براي جبهه مشاركت منافع ملي ايران بر هر چيز اولويت دارد و ما اين را از ديدگاه ملي مورد نظر قرار ميدهيم...
بگذاريد به طور مشخص سئوال كنم آيا جبهه مشاركت به عنوان نمونه حق تحصيل ابتدايي و متوسطه را براي غير فارسي زبانان ايران قائل است و به آن عمل خواهد كرد؟
ــ آنچه شما اشاره ميكنيد بندهاي 15 و 19 قانون اساسي است و به اين ترتيب بخشی از برنامه جبهه مشاركت را تشكيل ميدهد. اما من از ساده كردن مسئله خودداري ميكنم زيرا چنين طرح هايي بايد طي برنامه ريزي دقيق عملي شود.
ابوالحسن بني صدر اولين رئيس جمهوري ايران (ژانويه 1980 تا ژوئن 1981): دليل عدم واكنش نيروهاي سياسي به اين وقايع ايجاد جو ترس عمومي از تجزيه است كه توسط رژيم از همان آغاز دامن زده ميشد.
آقاي ابوالحسن بني صدر درباره وقايع خوزستان ميگويد:
در اين رابطه بايد مقدمه اي را بگويم كه عبارت است از نگهداشتن ايران در وحشت از تجزيه. اين كاري بوده است كه اينها از آغاز تا به امروز به آن عمل كرده اند.
قبل از اينكه دوره رياست جمهوري من آغاز شود در خوزستان بمب گذاري صورت ميگرفت كه بخشا تحريك صدام بود. من موفق شدم با تكيه بر سه اصل حق اشتراك همه مردم در حقوق ملي، حق اختلاف يعني به رسميت شناختن وجود قوم ها با زبانها و فرهنگهاي مختلف و سوم حق دوستي كه بر اساس آن ما هزاران سال با يكديگر زندگي كرده ايم، زمينه هاي اين ناآرامي ها را در خوزستان و برخي مناطق ديگر از بين ببرم، اين در حالي بود كه تحريكات صدام ادامه داشت.
بنا بر اطلاعاتي كه به من رسيده است وقايع خوزستان بدون تحريك نبوده است. مركز اين تحريك از درون رژيم است. اينها براساس ولايت فقيه براي رای مردم ارزشي قائل نيستند و آن را تنها به عنوان يك عامل نمايشی ميخواهند. در عين حال ايجاد جو وحشت را ضروري ميبينند. به اين ترتيب يك رشته بحرانها را در داخل و خارج به وجود مي آورند تا مهره اي را كه با افكار خودشان همخوان باشد بر پست رياست جمهوري بنشانند.
از سوي ديگر از آنجا كه اين يك نظام مافيائي است، زمينه براي انواع فعاليتهاي مافيائي را گسترش ميدهد. مرزها برای گروههای مافيايی باز است و مثلا در خوزستان اسلحه همچون سيل سرازير ميشود و ابزار برخوردها را فراهم ميكند. در حالي كه در اوايل دوران جنگ وقتي كه من خود تصدي جنگ را به عهده داشتم اعراب خوزستان همچون ديگر ايرانيان در جبهه ميجنگيدند و يا هنگام هجرت به ساير نقاط ايران ميرفتند. آنها حاضر بودند در شرايط سخت چادرها به سر كنند اما زير يوغ نيروهاي صدام نروند. زيرا ايران را وطن خود ميدانند.
از طرف ديگر تاريخ اين بخشنامه اي كه ميگويند جعلي است بسيار قديمي است. برخي ميگويند از 1377 است. خود اين آقا ميگويد از تابستان گذشته است. حال از اين آقا ميپرسيم كه آيا شما خوابيده بودي که پنج روز قبل از شروع اين جريانات بيدار شدي و آن را تكذيب كردي.
اين نشاندهنده آن است كه دستگاه رياست جمهوري تا چه حد به هم ريخته است. به علاوه آنطور كه اطلاع ميرسد اين تكذيبيه ها چندان معتبر هم نيست، زيرا در صورت عدم وجود چنين سياست هايي يك بخشنامه جعلي نميتوانست چنين خيزشي را سبب شود.
با توجه به ابعاد گسترده اعتراضات و واكنش شديد نيروهاي انتظامي به نظر مي آيد نيروهاي سياسي مستقل چنان كه شايسته بود واكنش نشان نداد ــ مثلا مورد درگيري هاي دانشجويي را مقياس قرار ميدهيم ــ دليل آن را در چه ميبينيد؟
ــ سئوال مهمي است و پاسخ آن همان جو وحشت از تجزيه است. از آغاز يك ترس عمومي در اين رابطه ايجاد شده است و نتيجه آن فكر جبري بوده است كه همه از ترس حركت در جهت تجزيه دم فرو ميبندند و اين اشتباه بزرگي است. زيرا شما بايد در چنين مواقعي از مردمي كه محق هستند و با تمام ايرانيان در وطن و تمام مولفه هاي آن شريك هستند دفاع كنيد. هيچ بخشي از ايرانيان نبايد درجه دو شمرده شود. اگر در چنين شرايط دشواري از حقوق آنها دفاع نكنيد پس كي ميخواهيد چنين كنيد؟ البته اين دفاع بايد از پيش وجود ميداشت تا كار به اينجا نكشد. حال كه به اينجا رسيده است دست كم بايد بپرسيد كه آقايان چرا مردم را به گلوله ميبنديد؟ همين گونه اعمال اينها سبب شده است كه من گفته و ميگويم كه بودن اين رژيم است که ايران را دچار خطر تجزيه كرده است و نه نبودن آن. جنايتهاي اينها عامل بازدارنده ی تجزيه نيست، بلكه ميتواند سبب آن باشد. ما بايد اين جنايات را افشا كنيم.
سيد علي صالحي شاعر اهل خوزستان، عضو هيئت دبيران كانون نويسندگان ايران: راهپيمايي مردم خوزستان براي مطرح كردن مطالبات خود كه غالبا اجتماعي بوده اند، به خشونت كشيده شده است و موجب كشته شدن چند تن از همشهريان و همولايتي هاي من شده است.
با وجود ابعاد وسيع اتفاقات خوزستان، انعكاس ضعيف آن در رسانه هاي فارسي زبان را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ــ البته من هم به دليل آشفتگي در اطلاع رساني از ابعاد دقيق آن خبري ندارم. اين مشكل طي 40 – 30 سال اخير در مشرق زمين و همچنين ايران وجود داشته است و اخبار چنين وقايعي به دقت منعكس نشده است. دليل آن نيز محدوديت هاي موجود براي رسانه هاست. اما بگذاريد بگويم كه من يك شاعر هستم براي من كشته شدن حتي يك نفر نيز يك فاجعه است.
درباره زمينه هاي اين رخدادها چه ميگوييد؟
ــ من با تلاش هاي موجود كه مي خواهد به اين حركات رنگ قومي بزند موافق نيستم. به عقيده من در كشور ما تفاوتي ميان فارس، كرد، لر و عرب وجود ندارد.
خواسته هاي اوليه مردم خوزستان، اجتماعي بوده، در مورد بخش هايي از زمين هايشان كه در يك پروسه اداري معطل مانده بود، اعتراضاتي داشتند كه پي آمدهاي خشونت بار بعدي را هم به دنبال داشت. من به عنوان يك اهل قلم به آن نگاه ميكنم. برايم فرقي نميكند كه انساني كه صدمه ديده در ايران است يا خارج از ايران. عرب است، فارس، کرد، آذری، بلوچ و ترکمن.
كانون نويسندگان چه برخوردي در اين رابطه داشته است؟
ــ كانون محل تجمع نويسندگان و شاعران و اهل قلم است. بزرگترين دغدغه هاي كانون مربوط به همين صنف ميشود. به عنوان مثال آقاي يوسف عزيزي بني طرف كه عضو كانون است دستگير شد و كانون در پي آن اطلاعيه اي صادر كرد. كانون وظيفه خود ميداند از تمام روشنفكراني كه در مسير ابراز نظر خود با مشكل روبرو ميشوند اعم از عضو يا غير عضو دفاع كند. كانون خواستار آزادي بدون قيد و شرط آقاي بني طرف و ديگراني است كه به دليل ابراز نظر در بند هستند. اين كه آنها عرب، ترك، كرد يا فارس هستند اهميتي ندارد.
گفته شده است كه آقاي بني طرف به اقدام عليه امنيت ملي متهم شده است.
ــ ما اين اتهامات را همواره در نشريات و نسبت به افراد مختلف ميبينيم. فكر نميكنم كه اين اتهامات از بار حقوقي ويژه ای برخوردار باشد. تا آنجا كه من ميدانم يوسف عزيزي بني طرف معتقد به ايراني يكپارچه است كه در آن همه افراد از حقوق شهروندي برابر برخوردار باشند. متاسفانه اين جملات و تركيبات تكراري را سالهاست كه مداوما ميشنويم.
فرخ نگهدار از رهبران سابق سازمان فدائيان اكثريت و از فعالان جنبش جمهوري خواهي: براي محكوم كردن بايد اطلاعات دقيق از جزئيات وقايع داشت. اينكه در روزهاي ناآرامي چه گذشته من به طور دقيق نميدانم.
ارزيابي شما از وقايع خوزستان و واكنش نيروهاي حكومتي چيست؟
ــ من از دو منظر به اين وقايع نگاه ميكنم. يكي تلاشهاي حكومت در روزهاي اوليه براي خاموش كردن اين وقايع و ديگر بررسي سياستهاي دولت در رابطه با مسائل قومي و مناطق مختلف است.
در رابطه با نظرگاه اول براي من بسيار دشوار است كه با اتكا به آرمان حقوق بشر برخوردي در عين حال منصفانه داشته باشم. براي چنين برخوردي لازم است جزئيات رويدادها، چگونگي سازماندهي اين حركت و چگونگي واكنش دولت را به طور دقيق بدانيم. عملا اگر به اصول دموكراسي و اطلاع افكار عمومي و عدالت اعتقاد داشته باشيم اين وظيفه يك هيئت منصفه است كه به موضوع مورد بحث رسيدگي كرده و نتايج خود را اعلام كند. اما آنچه پس از پايان ناآرامي ها اتفاق افتاد متفاوت است. در اين بخش افراد معتقد به حقوق بشر بايد رفتار دولت را به دقت زير نظر داشته باشند و بازداشت شدگان مورد نظر باشند. در اينجا ديگر هيئت منصفه موضوعيت ندارد و افكار عمومي بايد به دولت فشار بياورند و جلوي نقض حقوق بشر توسط دولت را بگيرند.
و اما در رابطه با بررسي سياستهاي اعمال شده از جانب دولت، بايد بگويم كه اين سياستها چه در زمان جنگ اما بويژه پس از آن زمينه اصلي اين تنش را به وجود آورده است و ادامه آن در آينده نيز موجب تنش هاي جديد خواهد شد. واقعيت اين است كه دولت به جاي پرداختن به سياستهايي كه در طول 20 سال اخير موجب انباشت اين خشم شده است، ريشه هاي اين امر را در خارج از كشور جستجو ميكند و يا آن را به رسانه هايي چون الجزيره نسبت ميدهد و دفتر آنها را تعطيل ميكند. اين نه تنها مسخره بلكه فاجعه آميز است.
به نظر ميايد در همان روزهاي اول ناآرامي چندين نفر كشته شده اند آيا اين نشانه ابعاد خشونت حكومتي نيست و كافي نيست تا شما به عنوان يك جمهوريخواه و طرفدار فدراليسم اين برخورد را محكوم كنيد؟
ــ بگذاريد مسئله فدراليسم را فعلا كنار بگذاريم. زير اين يك بحث گسترده اي است كه چه در ايران و چه در ميان ساير ملل جهان كه با اين موضوع روبرو هستند در اشكال و ابعاد مورد مناقشه تفاوت نظر وجود دارد.
در پاسخ به سئوال اول هم گفتم كه بايد اطلاعات دقيق از جزئيات وقايع داشت تا بتوان يك طرف را محكوم كرد يا نكرد. شايد اين نوع برخورد باعث شگفتي شود بويژه كه از سوي يك سياست پرداز چپ انجام ميشود. اما تجربه زندگي به من نشان داده است كه قضاوت يكجانبه بدون تحقيق يك هيئت بي طرف و منصف كه رويدادها را دقيقا بررسي كرده باشد، قضاوتي شتابزده خواهد بود. متاسفانه در جامعه ما دولت امكان بررسي بيطرفانه وقايعي همچون كوي دانشگاه يا همين وقايع اخير را به وجود نمي آورد و چنين روشي يقينا بايد از سوي تمامي نيروهاي وفادار به حقوق بشر محكوم شناخته شود.
برخورد خشني صورت گرفته است كه منجر به كشته شدن دست كم چند نفر (طبق آمار مقامات رسمي) شده است، كاربرد اين خشونت اين گونه توجيه مي شود كه اينها تعدادي جدايي طلب بوده اند. آيا اگر واقعا اين افراد جدايي طلب مي بودند تيراندازي مرگبار به سوي آنها توجيه پذير بود؟
ــ به هيچوجه! به هيچوجه! برخلاف ناسيوناليست هاي قومي و افرادي كه ملي گرايي را آرمان قطعي خود قرار ميدهند، معتقدم، تجزيه طلبي خشونت را از سوي قوم حاكم يا دولت توجيه نميكند. حال اگر دست بردن به اسلحه و به گلوله بستن انسانها بر اساس اين استدلال صورت گرفته باشد از نظر من نفرت انگيز و محكوم كردني است.
در مجموع ميتوانم برداشت كنم كه شما در حال حاضر با محكوم كردن برخورد حكومت با معترضان موافق نيستيد؟
ــ به نظر من محكوم كردن هر يك از طرفين بدون تحقيق، قضاوت شتابزده خواهد بود. آنچه ميتوانم محكوم كنم اين است كه اطلاع رساني در كشور ما پاي لنگي دارد و جلوگيري ميكنند از اينكه بدانيم دقيقا چه اتفاقي افتاده است.
البته بگذاريد در همينجا صريحا دستگيري آقاي يوسف عزيزي بني طرف را محكوم كنم. زيرا او تنها به دليل نوشتن و اطلاع رساني دستگير شده است.
من مطمئن هستم كه آقاي بني طرف تنها مورد نيست كه به اين دلايل در رابطه با خوزستان دستگير شده است. ديروز در اطلاعيه عربهاي مقيم مركز خوانديم كه پس از گذشت دو هفته از آغاز دستگيري ها هنوز وضعيت بازداشت شدگان و اتهامات آنها مشخص نيست. اين خود نقض حقوق بشر و مستوجب محكوميت است.
عبدالكريم لاهيجي رئيس جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران، نائب رئيس فدراسيون جهاني جوامع دفاع از حقوق بشر: ايران در سال 1354 به ميثاق اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي پيوست كه طبق آن قوم ها از جمله به تكلم و تدريس و تحصيل به زبان مادري محق هستند.
جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران تاكنون با وقايع خوزستان چگونه برخورد كرده است؟
ــ ما طي نامه اي به كميسارياي عالي حقوق بشر سازمان ملل ضمن اعتراض به دستگيري آقاي يوسف عزيزي بني طرف به دستگيري ها و تعداد كشته شدگان كه بين 6 تا 60 تن ذكر ميشود، اشاره كرده ايم. درباره دستگير شدگان نيز آماري از 200 تا 1200 نفر به ما گزارش شده است. ما در نامه خود از كميسارياي عالي حقوق بشر خواسته ايم كه جمهوري اسلامي ايران را وادار سازد تا دست از ادامه فشارها و بازداشتها در اين رابطه بردارد و يك كميسيون تحقيق مستقل كه كانون مدافعان حقوق بشر بر آن نظارت داشته باشد را تشكيل دهد. طبيعتا اين كميسيون تحقيق نبايد همچون كميسيون هاي گذشته بي نتيجه باشد، بايد متخلفين را شناسايي كرده و دستگاه قضايي آنها را محاكمه و مجازات كند.
آيا واكنشي از سوي كميسارياي حقوق بشر داشته ايد؟
ــ ميدانيد كه كميسارياي عالي نماينده دبير كل سازمان ملل است. آنها به گفته هاي ما كفايت نميكنند. خودشان نيز تحقيقاتي را آغاز ميكنند و پس از انجام تحقيقات مفصل دست به اقدام ميزنند. بنابراين ما نميتوانيم انتظار واكنش سريع داشته باشيم. البته آنها نتيجه تحقيقات خود را به ما اطلاع خواهند داد.
شما از 6 تا 60 كشته صحبت كرديد. سازمان عفو بين الملل در روز چهارم پس از آغاز اين وقايع به 31 كشته اشاره كرده بود. پس به نظر ميايد فاجعه اي رخ داده است. عدم اطلاع رساني در داخل و خارج را در اين رابطه چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ــ بي شك در داخل كشور بزرگترين مانع، سانسور موجود است. اما بگذاريد يادآوري كنم كه كانون مدافعان حقوق بشر به پروسه جاري اعتراض كرد و خواستار تحقيق و بررسي جوانب آن شد. در خارج ما به عنوان جامعه دفاع از حقوق بشر به اين اكتفا نكرديم كه يك اطلاعيه فارسي را ميان ايرانيان منتشر كنيم، شيوه كار ما اين است كه در پي هر نقض حقوق بشر سازمان ملل و اتحاديه اروپا را در جريان قرار ميدهيم و از آنها درخواست رسيدگي ميكنيم. ما هر سه ماه يك بار گزارش نقض حقوق بشر را به نهادهاي حقوق بشري سازمان ملل ارائه ميدهيم. در رابطه با وقايع خوزستان در چارچوب همين روش عمل كرده ايم. نكته ديگر اينكه مكاتبات ميان سازمان ملل و سازمانهاي حقوق بشري معمولا محرمانه است. مگر اينكه اعلاميه و يا نامه سرگشاده باشد. ما در اين رابطه اعلاميه اي نداده ايم. زيرا مخاطبان ما در كميسيون حقوق بشر و اتحاديه اروپا قرار دارند و اگر قرار باشد فشاري در اين رابطه به جمهوري اسلامي ايران وارد شود، بايد از طريق مجامع و رسانه هاي بين المللي باشد. يعني ما تلاش هاي خود را انجام داده ايم.
اما متاسفانه گروهها و سازمانهاي مدعي اپوزيسيون دموكراتيك فعاليتهاي خود را به انتشار اعلاميه هايي با چند امضا كمتر يا بيشتر محدود كرده اند. و عملي كه تظاهر خارجي داشته باشد همچون دعوت به تجمع ها و غيره صورت نميگيرد كه باعث تاسف است.
جدايي خواهي و تجزيه طلبي معترضان به عنوان دليل برخورد خشن از سوی حكومت اعلام شده است. آيا از ديدگاه حقوق بشري تجزيه طلبي ميتواند توجيه كشتار و دستگيري های اعتراض كنندگان در مقياسی که گزارش شده است باشد؟
ــ ببينيد در فرانسه و اسپانيا شاهد جدايي خواهان كرسيا و باسك هستيم. تا زماني كه اينها مطالبات خود را به شكل مسالمت آميز بيان ميكنند هيچگونه برخوردي حتي در حد دستگيري با آنها نميشود. يعني صرف خواسته خودمختاري و يا حتي تجزيه توجيه كننده زنداني و كشتار نيست. تجزيه طلبي تا زماني كه مسالمت آميز باشد جرم نيست. البته فراموش نكنيم جمهوري اسلامي ايران تاكنون هيچ مدركي دال بر تجزيه طلب بودن كشته شدگان و دستگيرشدگان ارائه نداده است. علاوه بر اين سركوب در ايران مختص اقوام و مناطق نيست در تهران هم هر گاه حركت مستقلي در جهت طلب خواسته هاي اقشار مختلف صورت گرفته است با سركوب و گاه سركوب خشن مواجه شده است.
به عنوان سئوال آخر آيا خواستهاي ملي و قومي از قبيل تاسيس مدارس ابتدايي و متوسطه در مناطق غير فارسي زبان يك خواسته حقوق بشري است؟ در اين صورت به كدام ميثاق نامه ها ميتوان ارجاع داد؟
ــ اين خواسته ها يقينا مطابق با اعلاميه جهاني حقوق بشر هستند و دو ميثاق بين المللي كه ايران به هر دوي آنها در سال 1354 پيوسته است، اين حقوق را پوشش ميدهند؛ يكي از آنها ميثاق حقوق سياسي و مدني و ديگري ميثاق حقوق اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي است.
محمدرضا شالگوني از رهبران سازمان كارگران انقلابي ايران ( راه کارگر) و كوشاگر جمهوريخواه لائيك: بسياري از جريانهاي فعال صحبت از مسائل ملي را تجزيه طلبي ميدانند. اينها شايد نميخواهند از مليت نام ببرند، بگويند قوميت، با زبانشان آنها را بنامند و يا به هر شكل ديگر، به هر حال اصل موضوع را نميتوان دور زد. اصل ماجرا اين است كه نيمی از جامعه ايران به دليل فارس نبودن از بسياري از حقوق فرهنگي و اجتماعي و سياسي محروم است.
آقاي محمدرضا شالگوني درباره رخدادهاي خوزستان ميگويد:
اينكه نامه اي و بخشنامه اي نوشته شده يا نه و جعلي است يا حقيقي، نقش مهمي بازي نميكند. واقعيت اين است كه در خوزستان سياستهايي جاري شده است كه به بيكاري وسيع، اعتياد گسترده و فقر و تباهي در ميان اقشار زيرين اجتماع انجاميده است.
خوزستان بيشترين صدمه را در جنگ خورد، اما هنوز با گذشت 15 سال بازسازي نشده است. ديگر اينكه عربهاي ايران همواره مورد تبعيض شديد واقع شده اند. ايدئولوژي رسمي حكومت پهلوي و حکومت كنوني، غير ايراني شمردن و انکار اين بخش از جامعه ايران بوده است. اينها و بسياري تبعيضات ديگر از اين قبيل دليل اصلي رخدادهاي اخير بودند.
برخورد حكومت با اين وقايع را چگونه ميبينيد؟
ــ برخورد حكومت قابل پيش بيني است. آنها ظلم ميكنند و زور ميگويند و به مجرد برخاستن مردم به اعتراض، دست به سركوب ميزنند و سپس ريشه حركت هاي اعتراضي را به خارج و به رسانه هاي خارجي نسبت ميدهند. به نظر من گرچه تمام مليت هايي كه حقوق آنها در نظر گرفته نميشود مورد تبعيض هستند، اما بلوچها و عربها به شكل ويژه اي مورد فشار و بي حقوقي واقع شده اند. نكته ديگر اين كه همانها كه خود ميگويند خارجيها مسبب و محرك هستند، خود با اعمال سركوبگرانه و افكار تبعيض گرانه شان كه ملت را به تني و ناتني تقسيم ميكنند، تحريك گران و مسبب اين نوع اعتراضات هستند. توجه كنيم اعتراض كنندگان از فقيرترين اقشار جامعه بوده اند، پس بايد به خواسته هاي آنها توجه كرد و نميتوان گفت كه اينها عرب هستند و پيگيري نكرد. اتقاقا چون عرب هستند و چون عرب ايراني هستند و در صورت عدم توجه به خواسته هايشان هويت آنها در سايه قرار ميگيرد بايد به آنچه ميگويند و به حق طلب ميكنند توجه داشت.
درباره ادعاي مقامات كه اينها تعدادي تجزيه طلب بودند چه ميگوئيد؟
ــ به نظر من تجزيه طلبي در كار نبوده است، مگر اينكه حكومت بخواهد تجزيه طلب درست كند. ترديدي نيست كه در ميان اعراب ايراني همچون ساير مليت ها اقليتي تجزيه طلب وجود دارد. اما سركوب كردن تحت اين عنوان جز اين كه در مورد اكثريت آن مليت حق كشي كرده و آن را به استيصال بكشاند و جز تقويت اقليت تجزيه طلب، نتيجه اي در پی نخواهد داشت. علاوه بر اينها با توجه به اينكه جريان تجزيه طلبي ميان همه مليتها وجود دارد، هرگاه به اين جريان حق آزادي بيان داده شود تازه مطابق با موازين حقوق بشر و دموكراسي عمل شده است. مگر تجزيه طلبي يك نظر نيست، پس اين نظر هم بايد آزاد باشد. در عين حال اگر به حق مردم توجه شود يقينا جريان تجزيه طلبي منزوي ميشود. البته روشن است که من تجزيه طلبی را تائيد نميکنم اما از حق ابراز نظر آنان دفاع ميکنم.
نظر شما درباره اين تحليل كه نيروهاي سياسي مستقل عمدتا درباره وقايع خوزستان سكوت كردند چيست؟
ــ دقيقا همينطور است. آقاي يوسف عزيزي بني طرف كه اكنون در زندان است، به دقت مطرح كرد كه حتي كانون نويسندگان ايران به چنين موضوعي برخورد نكرده است. او ميگويد كانون فعالان حقوق بشر خانم شيرين عبادي نيز برخورد شايسته اي نكرده است. البته هر دوي اين كانون ها پس از دستگيري آقاي بني طرف بيانيه صادر كردند و خواستار آزادي وي شدند، اما پيشتر برخوردي نشده بود. واقعيت اين است كه بسياري از جريانهاي فعال در ايران صحبت از مسائل ملي را تجزيه طلبي ميدانند. اين به نوعي همگامي با سركوب است، چرا كه ناديده گرفتن حقوق نيمي از كشور به هيچوجه با هيچ منطقي سازگار نيست. اينها شايد نميخواهند از مليت نام ببرند، بگويند قوميت، با زبانشان آنها را بنامند و يا به هر شكل ديگر، به هر حال اصل موضوع را نميتوان دور زد. اصل ماجرا اين است كه نيمي از جامعه ايران به دليل فارس نبودن از بسياري از حقوق فرهنگي و اجتماعي و سياسي محروم هستند. اگر اين را به وضوح اعلام نكنيم معني آن سكوت در مقابل سركوب است و شاخ و دم هم ندارد.
محمدعلي دادخواه سخنگوي كانون مدافعان حقوق بشر ايران، وكيل مدافع جمعي از زندانيان سياسي و عقيدتي: طبق قانون اساسي تامين آموزش، بهداشت و امنيت، وظيفه دولت است و طبق شرع «شكم گرسنه دين و ايمان نميشناسد».
آقاي محمدعلي دادخواه دلايل وقايع خوزستان را چنين توضيح ميدهد:
ــ به نظر من علت اصلي عدم به كار بستن قانون اساسي است. ميدانيم كه قانون اساسي بر رعايت حقوق مليت ها و قوميت ها تاكيد دارد. با اين وجود شاهد هستيم كه در مناطقي از ايران فقر و عقب ماندگي بسيار گسترده است و آنها از امكانات برابر همچون پايتخت برخوردار نيستند. مثلا ماده 30 قانون اساسي ميگويد دولت موظف است تا براي آحاد جامعه امكانات تحصيل ابتدايي و متوسطه را فراهم آورد. ما ميبينيم كه بسياري از اين افراد بيسواد هستند، يعني از الفباي پيشرفت فرهنگي دور نگاهداشته شده اند. درباره امكانات بهداشتي، شغلي و غيره به همين گونه است. توجه كنيم گذشته از اينكه تامين آموزش، بهداشت و امنيت و... وظيفه دولت است از نظر شرعي هم گفته ميشود كه: «شكم گرسنه دين و ايمان نميشناسد». بايد نسبت به تقسيم عادلانه درآمدهاي كشور نسبت به رسيدگي منصفانه به اقليت ها و اقوام مختلف ضمن هماهنگي و همبستگي افراد به بدنه كشور ايران توجه كافي مبذول شود. اين غفلت ها سبب چنين وقايعي ميشوند.
كانون مدافعان حقوق بشر تاكنون چگونه با مسائل جاري در خوزستان برخورد كرده است؟
ــ ما در اين رابطه بيانيه اي صادر كرده ايم. ما به مسائلي كه مورد توجه كافي قرار نگرفته پرداختيم. رو به مسئولان اعلام كرديم كه هرگاه با اين مسائل به سرعت و به شيوه اي صحيح برخورد نكنند، بازتابهاي متفاوت ديگري خواهد داشت. هنگامی که ما يک كنفرانس در مقر كانون درباره انتخابات برگزار کرديم، برخي افراد از خوزستان آمده بودند و برخي از مطالبات خود را در آنجا بيان كردند و خواسته هاي خود را با خبرنگاران خارجي و داخلي در ميان گذاشتند.
آقاي يوسف عزيزي بني طرف پس از خروج از آن جلسه در منزل خود دستگير شد. از وضع او چه اطلاعي داريد؟
ــ ايشان يك وكيل مستقل از كانون برگزيده است. ما مايل بوديم كه در اين رابطه فعال باشيم اما طبيعتا انتخاب با خود ايشان بود.
آيا به عنوان «كانون مدافعان حقوق بشر» اين پرونده را پيگيري كرديد؟
ــ بله! ما تعيين وكيل كرديم. اما ايشان وكيل ديگري برگزيدند.
درباره دستگيري هاي گسترده «كانون» چه كرده است؟ آيا توانسته ايد درباره وضعيت صدها بازداشت شده اطلاعي كسب كنيد؟
ــ متاسفانه خير! اما با يك NGO مدافع حقوق بشر كه در خوزستان فعاليت ميكند در رابطه هستيم. قرار بر اين شد كه اگر به مشكلي برخوردند و ما ميتوانستيم كمكي كنيم همكاري داشته باشيم.