 |
|
|
|
|
|
|
 |
|
|
|
|
||
|
||||||
 |
 |
 |
|
|||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
||||||
|
|
|
|
|||
هفته آينده سميع نژاد در دو دادگاه متفاوت حاضر مي شود
مجتبي سميع نژاد
همه در فكر هستند. مادر: "اگر مجتبي بيايد غذاي دلخواهش را مي پزم"، پدر: " اگر مجتبي بيايد دامادش مي كنم " و برادر: "اگر مجتبي بيايد همه كار برايش مي كنم"
--------------------------
حلقه اشك در چشمان غمبار مادرش صدايش را لرزان مي كند هنگامي كه از پسر جوان در بندش مي گويد. پدر كمتر صحبت مي كند و بيشتر به نقطه اي خيره و در فكرهاي خود فرو مي رود. ما نيز گوش مي كنيم كه ناگهان زنگ تلفن به صدا در مي آيد. مجتبي است از زندان زنگ زده.
پايگاه اطلاع رساني "هاتف" : محله شلوغ است و خانه كوچك. انتهاي بن بست خانه اي است سنگي. پله ها را كه بالا بروي، زني به استقبال مي آيد كه بيش از سن شناسنامه چهره اش پير شده ، مرد نيز با موهاي سفيد و عينكي به چشم خوش آمد مي گويد.
مدتهاست پسرشان در زندان است. هفت ماه است كه راحت شب را به صبح نرسانده اند. هفت ماه است با هر زنگ تلفني تنشان به لرزه در مي آيد. خانواده "مجتبي سميع نژاد" تفاوت روزها وشبها را نمي دانند. براي آنها همه لحظات دور از پسرشان سياه و غمبار است.
حلقه اشك در چشمان غمبار مادرش صدايش را لرزان مي كند هنگامي كه از پسر جوان در بندش مي گويد. پدر كمتر صحبت مي كند و بيشتر به نقطه اي خيره و در فكرهاي خود فرو مي رود.
برادرها نيز سخن مي گويند. هر چه به ذهنشان مي آيد.
ما نيز گوش مي كنيم كه ناگهان زنگ تلفن به صدا در مي آيد. مجتبي است از زندان زنگ زده. خبر دادگاهش را مي دهد. نخستين جلسه دادگاه كيفري شنبه ( 31 فروردين) شعبه 78 دادگاه كيفري در خيابان خيام.
البته پيش از آن پدرش نيز خبر تشكيل دومين جلسه دادگاه انقلاب را داده بود. دوشنبه دوم خرداد شعبه 13 دادگاه انقلاب.
اتاق كوچك مجتبي كتابخانه اي كوچك دارد كه قرآن و مفاتيح در طبقه بالايي آن قرار گرفته و بقيه كتابهايش كتابهاي داستاني از الكساندر دوما و ديوان اشعاري از احمد شاملو ، مهدي اخوان ثالث و فروخ فرخزاد است.
كامپيوتري كه جعبه كيس اش را برده اند، تخت و چند پوستر از شاعران و چند عكس از خودش نيز از ديگر لوازم پسر جوان دانشجوست. اتاقش دست نخورده باقي مانده تا خودش بيايد و وسايلش را جابجا كند.
احسان ، عكاس "هاتف" قرار بود تصاويري را ثبت كند كه احساسات خانواده در آن نقش بسته اما وقتي به تحريريه رسيديم عكس هايي سرد و بي روح پيش رويمان بود. احسان مي گويد : اين عكس ها بازگو كننده فضاي خانواده اي است كه هفت ماهي مي شود يكي از اعضاي آن در زندان است.
همه درفكر هستند. مادر: "اگر مجتبي بيايد غذاي دلخواهش را مي پزم"، پدر: " اگر مجتبي بيايد دامادش مي كنم " و برادر: "اگر مجتبي بيايد همه كار برايش مي كنم"
مجتبي سميع نژاد وبلاگ نويس زنداني دهم آبان 1383 دستگير شد و تاكنون در زندان به سر مي برد او در اين مدت فقط 16 روز آزاد بوده است. مدتي است وبلاگ نويسان در يک جنبش وبلاگي از هاشمي شاهرودي آزادي اين جوان زنداني را خواستار شده اند. آغاز هفته ديگر شايد آغازي ديگر براي مجتبي باشد. يک دادگاه در شنبه اول هفته و دادگاه ديگر در دوشنبه آن.
