با نهایت احترام برای ناصر زرافشان و سایر زندانیان در حال اعتصاب غذا می توان این پیشنهاد را برای فردی دیگر نیز بکار برد.
"بحران" : ایجاد هر جریان بسته ای که گذشت زمان و حتی افزایش متعارف نیروهای طرفین کمکی به ایجاد ثبات قابل قبول درآن جریان نکرده و رفع مشکل نشود .
به همین دلیل برای رفع هر بحرانی بایستی قوایی جدید ، خارج از جریان بسته بر آن وارد ویا حتی تحمیل شود. ( نه به نفع هیچ طرف)
بنابر توضیحات زیر مشخص میشود، وضعیت اکبر گنجی به بحرانی تمام عیار تبدیل شده است .
او که مدتهاست انتخاب خود را کرده است و علیرغم تذکرات فراوان ، توسط هر شخص در دور و بر خود ( حتی نگارنده در گذشته به او متذکر شد ، با دست کردن در لانه ی زنبور از کارهای اصلی غافل نشو ، هنوز خیلی کار مانده است ، مگر ما امکان ایجاد چند اکبر گنجی داریم ؟) مرگ را بر این زندگی ترجیح داده است ، در این طرف قرار دارد :
و حاکمیت نیز که سعی کرده است به هیچ وجه تحت فشار ، به مخالفینش باج ندهد ، همواره در آن طرف قرار داشته است :
و هر چه زمان بگذرد این مسئله بحرانی تر میشود ولی حل نخواهد شد و این قلم با تاسف بسیار در این شرایط حتی اکبر گنجی را ...... (قادر به نوشتن نیست ولی چه کند که برای قابل تامل شدن مطالب بایستی با انرژی بنویسد نه مرثیه ثرایی کند )
پس لازمست عقلانیتی از خارج بر این جریان وارد شود تا ضمن حمایت از خواسته های طرفین موضوع را حل کند .
این خواسته ها چی هستند ؟
"اکبر گنجی مردی برای تمام فصول "
اگر تاریخ مبارزه ی هر مخالفی را بر علیه حکومتهای دیکتاتوری - بقول خودش "سلطانیسم" - را بررسی نماییم ، به چهار فصل مهم برخورد میکنید ، که گذشته ، حال ، فردای نزدیک و فردای دورست .
در مورد "گذشته" ی اکبر گنجی که حاکمیت در اوج فعالیت او شجاعت زندانی کردنش را نداشت فعلاٌ نیاز به صحبتی نیست ولی تنها اشاره میشود ، او که یک تنه تحت فشار شدید حکومت ، بخش بزرگی از اپوزیسیون ، مسئولیتهای اجتماعی و نیازهای جسمی خویش ایستاده است ، حقانیت تمام سخن پراکنی های مخالف گذشته ی خود را که هنوز به هیچ ترتیبی حتی خودشان را هم ثابت نکرده اند( طبق مثل اول برادری خود را ثابت کن بعد ادعای ارثیه نما) بر باد داده است ، ضمن آنکه هر کس با او و قلمش آشنا باشید ، جایی بجز خیر در این ماهیت نخواهد دید .
1- "اگر اتفاق ناگواری برای امید ایران ، گنجی بیفتد"
ولی "امروز" وضعیت جامعه در قبال اودر صورت این اتفاق ، غیر قابل پیش بینیست ، چرا که از افراد پیشرو و فعالتر ، عده ای با یکدست شدن حاکمیت آینده ای برای خود متصور نیستند و سرکوب به هر اندازه باشد قادر نیست آنها را از حرکت باز دارد و منتظر فرصت و جرقه اند و در مقابل عده ای دیگر منتظرند تا ببینند چه میشود و همه چیز را بدست زمان سپرده اند . هر چند شکی نیست که این دو طیف از لحاظ تعداد با هم برابری نمیکنند ولی اتفاقات غیر قابل پیش بینی میتوانند حتی لایه هایی از این دو طیف را به هم نزدیک کنند و هزینه هایی جبران ناپذیر برای حاکمیت ایجاد کنند آنهم در شرایطی که اگر عقلانیت خویش را بکار بیندازند با رادیکال شدن اکبر گنجی و عبور او از اصلاح طلبان ، هزینه ی حاکمیت بیشتر شد که تنها ناشی از اعمال خودشان بود . (البته میتوان کسانی را هم امروز دید که حتی به اکبر گنجی خیلی وفادار نیستند منتظرند برای او اتفاقی بیفتد و برای بزرگتر کردن خود "پیراهن عثمان" در دست بگیرند )
همچنین فشار جهانی بر روی حاکمیت در این مورد کم نیست و پس از این شرایط ، حکومتیان دیگر قادر نخواهند بود مانند یک کشور سرفراز که نه حتی معمولی زندگی کنند ، بلکه به موجود تاریخ گذشته ای می مانند – حتی اگر با دوپینگ انتخاباتی حاضر برای آینده ی خود نقشه ی زیادی کشیده باشند - که به هر خاشاکی دست میزنند و تاریخ ثابت کرده عمر مبارزین ایثار گر و متفکری مانند اکبر گنجی تمام شدنی نیست و سایه ی آن در هر حال حاکمیت را تعقیب خواهد کرد .(و این مهمترین دلیل بر اینست که تحت شرایط حاضر و با یک دست شدن حاکمیت نرخ اکبر گنجی و ناصر زرافشان در زندان بالاتر رفت که قبلاٌ نیز در مقاله ی حکومت با انتخاب احمدی نژاد اشتباه کرد بدان توجه شده بود)
ولی بدون شک اگر اتفاق بدی برای او بیفتد، اکبر گنجی ، "مرد فردای نزدیک ایرانست" که بدجوری یقه ی همین حاکمین را خواهد گرفت .
2- " اگر اتفاق ناگواری برای گنجی نیفتد"
البته حاکمیت کاملاٌ نشان داده است میداند در این خصوص نمیتواند باجی دهد ولی اگر به طریقی گنجی فعلاٌ سالم از چنگ حاکمیت خارج شود (تا خود را با شرایط جدید مبارزه وفق دهد که عدم رادیکالیزیشن نزدیک را نشان میدهد یا نه ) ،
"امروز" حرکتی ناخواسته بر حکومت تحمیل نخواهد شد نه در داخل و نه در خارج و آنها با خیال راحت میتوانند پست را تحویل بگیرند و هر کاری میخواهند بکنند ولی در "فردای نزدیک" ، اگر توانستند حداقل به وعده های اقتصادی عمل کنند ( که نخواهند توانست) و مملکت را قدری به جلو ببرند نیز ، فردای نزدیک به آنها تعلق خواهد داشت ومبارزات گنجی به فردای دور تر تحویل میشود .
البته اکبر گنجی تحت هر شرایط سایه ی سنگینی دارد که بر سر آنها خواهد ماند ولی در حالت زنده بودن به مراتب در امروز و فردای نزدیک این سایه قابل تحمل ترست که موجود زنده در برابر شرایط انعطاف پذیری خواهد داشت .
بنابراین کاملاٌ مشخص است که حاکمیت منتظرست تا دستی از خارج جریان بیاید و تا بدون باج دادن این مشکل برایش حل شود و از این طرف هم زنده و برقرار ماندن اکبر گنجی یک حکم لازم برای فردای دورتر ایرانست که همه ی ایرانیان (و کمتر حاکمیت) از آن وحشت دارند .
"عقلانیت مبارزه با حاکمیت زور چه میگوید؟"
(اگر گفته شود این عقلانیت در فضای امروز گم شده است که متفکرینی مانند گنجی را براحتی در خطر قرار میدهد ، حرف گزافی نیست که گنجی انتخاب خودش را کرده است ولی ...)
مهمترین کاری که مبارزین سیاسی باید انجام دهند ، مجبور کردن حاکمیت به اعمال قدرت در عرصه ی شطرنجست تا اراده ای قاهر آنها نهادینه شده ، تحمیل نشود و همه چیز با عقلانیت سپری شود و تنها تحت آن شرایط طرفین مجبور شوند باج دهند و حتی شکست بخورند .
ولی متاسفانه حاکمیت امروز نه تنها از عقلانیت بیشتری در عرصه ی مبارزه ، بهره برده است بلکه حتی اراده ی قاهر نیز بر مبارزه دائم تحمیل کرده و عده ی بزرگی از مبارزین با لبخند از آن استقبال کردند( مانند انتخابات این دوره )
بنابراین:
1- تمام مبارزین ابتدا میبایست با الگویی ثابت روندی یکنواخت را برای مبارزه انتخاب نمایند نه تحت هر شرایط تغییر متناقضی در مواضع خود دهند و طرف مقابل را برای تحمیل اراده ی خود ، ترغیب نمایند .
2- در صورت بروز عقلانیت در حاکمیت ، از او حتی پشتیبانی نمایند و بنوعی به او حقی دهند و حتی در صورت لزوم همکاری نمایند و بر خلاف آن در صورت بر هم زدن عرصه ی عقلانیت و تحمیل بی قاعده ی زور و تقلب ، میبایست از بی عقلی او نهایت استفاده را برده و نشان دهند که حاکمیت اشتباه کرده است تا دیگر به دیوانگی دست نزند .
3- میبایست مبارزین را شناخته و آنهایی را که در برخی موارد منافع مشترکی با حاکمیت دارند و بر خلاف سیر مبارزات مجبور به همکاری در زمانهای بند دو میشوند را مجبور به همکاری به خود نمود و یا کنار گذاشت .
4- از مسیرهایی حرکت نمود که فواید و ضررهای حرکت روشن باشد نه آنکه اشتباه کرد و به طرف مقابل باج داد یا حتی در بحران فرو افتاد.
5- از بازی در عرصه های پنهان که هر قدرتی در آن بشدت زورمدارست ، خودداری نمود .
6- برای آموزش طرفین نیروها چه مبارزین و چه حکومت که هردو مربوط به این خاک میباشند از تئوری های صحیح و آگاهی بخش سیاسی استفاده نمود .
7- وووو
البته شاید گفته شود در شرایط حاضر که حاکمیت یک وزیر و دو اسب از مبارزین بیشتر دارد چون زور دست اوست و از آن بدتر عقلانیت در حرکت مبارزین کمتر از حاکمیت یافت میشود، خوب بازی در این
عرصه به شکست مبارزین منجر میشود !
که بایستی پاسخ داد مگر شکست نخورده اند ، از هارت و پورتهای تلویزیونهای لوس آنجلسی که بگذریم با این مخالفین که بیشتر اصلاح طلبان حکومتی باشند و این مردم که حداقل فاقد الگوی متناسب سیاسی برای حرکت میباشند و اینطور عقلانیتهای مبارزه ، ما شکست خورده ایم و تنها باید منتظر باشیم تا حریف فول کند و خارجی ها از آنها امتیاز بگیرند که تحت آن شرایط نفع اساسی را هم دو طرف میبرند ( هر چند بنا به شرایط زمانه شاید قدری ته کاسه ها برای خوردن ملت ایران باقی بماند)
پس قطعاٌ هیچ مبارزه ی داخلی بجز وقوع این شرایط وجود نخواهد داشت که ما اگر نه عقلانیت کافی و نه زور کافی داشته باشیم که نداریم بهترست دم از مبارزه نزنیم (البته میزنیم چون بالاخره یک روز پیدا میکنیم بخصوص در این شرایط که تابلوی بسیاری از مخالفین از دیوارها افتاده است )
،،،،،،،،،،،،،،،،،،
خوب در این شرایط برای رفع بحران خطرناک وضعیت اکبر گنجی چه باید کرد ؟
همانطور که گفته شد باید نیرویی خارج از این جریان وارد آورد که برای رفع بحران باشد .
این نیرو میبایست نشان دهد که نه بطور مشخص به نفع صد در صدی این طرف جریان و نه به نفع صد درصدی آنطرف جریان بکار می آید.
نوشتن نامه ای با امضای اکثریت نیروهای معتبر از طیف اپوزیسیون خودی و ناخودی ( نه البته ضد خودی) ، به حاکمیت که در آن ضمن تائید مواضع گنجی و حتی حاکمیت از او بخواهد گنجی را آزاد نماید مثلاٌ بدین شکل :
ریاست محترم قوه ی قضائیه ی جمهوری اسلامی ایران
با سلام
احتراماٌ ، از شما استدعا داریم با توجه به موارد ذیل ، نسبت به آزادی اکبر گنجی تا حداقل زمان صحت و سلامت ،اقدامات لازم را مبذول فرمایید:
1- با توجه به دوره ی نوینی که پس از انتخابات نهم ریاست جمهوری در کشور آغاز شده است و از همین لحظه در برابر داخل و خارج در حال رقم خوردنست و فرصت زیادی برای انجام وعده های ریاست جمهوری نخواهد ماند مگر قوه ی محترم قضائیه از همینجا با حفظ اولویتها و ارزش هایش با دولت آینده همکاری نماید (که این نامه به آن اولویتها و ارزشها واقفست و این تقاضا را میکند)
2- وضعیت اکبر گنجی پس از یک مدت شرایط بحرانی از لحاظ سلامتی نگران کننده است و ما امیدواریم او را قانع نماییم پس از درمان موثر و بهبود شرایط جسمیش بتواند با همین دوران جدید در کشور ، تا حد امکان و جلو گیری از بروز اینگونه بحرانها سازگارشود که در غیر اینصورت قوه ی محترم قضائیه میتواند شرایط امروز را در وقت مناسب تری از تثبیت دولت آینده ، تکرار نماید .
3-تاکید کلیه ی مقامات محترم کشور بر وفاق و همدلی برای دولت جدید نیازبه توجه قوه ی محترم قضائیه ، بعنوان پایداراترین بخش حکمیت در همین آستانه ی راه جدید دارد .
....
البته در پایان قابل ذکرست که اگر بحران وضعیت اکبر گنجی در این شرایط ادامه یابد و اراده ای خارج از جریان بر آن اثر نکند ، قطعاٌ با تهدید حیات او میتواند بدین شکل خاتمه یابد که پس از ایجاد شرایط غیر قابل بازگشت بر سلامتی اکبر گنجی در واپسین لحظات او را در خانه ی خودش رها کنند که از همین امروز در دسترس بودن تیم پزشکی قوی و آگاه به مسئله برای انجام کورسوهای امید لازمست .
* این نوشته با اندوه بسیار به اکبر گنجی تقدیم میشود حتی اگر او را خوش نیاید که اگر قادر باشد مطالب آنرا بخواند ، مطمئناٌ به نویسنده حق خواهد داد .