در 5 بهمن سال 58 انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری در ایران برگزار شد و آقای بنی صدر علی رغم مخالفت بخش قدرتمند روحانیت ( بنا به گفته رفسنجانی او و خامنه ای تلاش داشتند بهشتی را رئیس جمهور کنند) ، و مخالفت پنهان آقای خمینی ( در علن هنوز از موضع گیریهای افراطی اجتناب میکرد) توانست اکثریت آرا را به خود اختصاص دهد و اولین رئیس جمهور تاریخ ایران بشود.
انتخاب آقای بنی صدر به منزله ترمزی برای پروژه بزرگی شد که افراطیون ( زور پرستان) در سر می پروراندند . در نامه ای که از سوی سران حزب جمهوری اسلامی خطاب به آیت الله خمینی نوشته اند ( عبور از بحران –کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی) چنین آمده است:
" پیش از پیروزی و بعد از آن و امروز معتقد بودیم و هستیم که نظام اسلامی در ایران بدون پشتوانه ای از تشکیلات مذهبی – سیاسی تضمین دوام ندارد و به همین جهت با مشورت با جنابعالی و موافقت گرفتن وعده حمایت غیر مستقیم از شما، با همه گرفتاریها از همان روزهای اول پیروزی، تاسیس حزب جمهوری اسلامی را به عهده گرفتیم ودر ماه های اول موفقیتهای چشمگیری به دست آوردیم."
از همان آغاز، ائتلاف بزرگی از نیروهای زور پرست ازاحزاب وسازمانهای چپ استالینسیت از جمله حزب توده گرفته تا گروه های اسلامی افراطی از قبیل مؤتلفه و وابستگان به انگلیس و امریکا مانند بقایی و آیت در تدارک کودتا علیه جمهوریت نظام جدید و هر کدام درفکر استقرار دیکتاتوری خویش شدند. پیش نویس قانون اساسی که با محترم شمردن حق حاکمیت ملت اساس را بر ولایت جمهور مردم داشت به کنار نهاده شد و با ترفندهای حسن آیت و حمایتهای ائتلاف شوم قانون اساسی ای به تصویب رسید که هدف آنها را بر آورده سازد. انتخاب آقای بنی صدر که از مخالفان ولایت فقیه بود وبه این عنوان شناخته میشد مانع کار آنها شد.آقای بنی صدر با پشتوانه رای مردمی قصد مبارزه با نهادهای موازی و غیر قانونی را داشت . در نامه سران حزب جمهوری اسلامی خطاب به آیت الله خمینی ( عبور از بحران) در این باره چنین آمده است:
" قبل از انتخابات ریاست جمهوری، به شما عرض کردیم که بینش آقای بنی صدر مخالف بینش اسلام فقاهتی است که ما برای اجرای آن تلاش میکنیم واکنون هم بر همان نظر هستیم و شما فرمودید ریاست جمهوری مقام سیاسی است و کاری دستش نیست، امروز ملاحظه می فرمائید که چگونه در کار کابینه و ... میتواند کار شکنی کند و چگونه با استفاده از مقام، مجلس و دولت و نهادهای انقلابی را تضعیف می کنند و ما فقط میتوانیم دفاع کنیم و...."
مقاومت آقای بنی صدر و دفاع و صیانت او از رایی که مردم به او دادند در خرداد شصت به رو در رویی دو مقام انتخابی و ولایی انجامید . اختلاف بین مجلس( اغلب نمایندگان آن با تقلب انتخاب شده بودند و از اکثریت مردم ایران نمایندگی نمیکردند) که از حمایت آقای خمینی بر خوردار بود با رئیس جمهور باعث شد تا او مراجعه به افکار عمومی را راه حل بیابد و رفراندوم را پیشنهاد کند . آقای خمینی که پروژه ولایت فقیه را در خطردید گفت اگر 35 میلیون هم بگویند بله من میگویم نه!
بدین ترتیب کودتا کلید خورد ودر سی خرداد 60 ائتلاف زور پرستان که در تدارک باز سازی استبداد و تشکیل مافیای قدرت مالی - نظامی بودند نخستین تیر خود را شلیک کردند . این تیر بدنه اقتصادی –سیاسی – اجتماعی ایران را هدف قرار داد که نتیجه آن فاجعه آفرین بود که:
کشتار سال سشصت ، ادامه جنگ و میلیونها خسارت جانی و مالی جبران ناپذیر ، مهاجرت میلیونها ایرانی و فرار مغزها و ....قتل عام سال 67 و اختیارات مطلقه به مقام ولایت ، قتل مخالفان و دگر اندیشان در داخل و خارج و... از آن جمله اند.
اما کودتاچیان قدرت طلب ، از این امر غفلت کردند که قدرت قانون خود را دارد وآن را به باورمندان بدان تحمیل مینماید که از آن جمله ، مکانیسم خودی و غیر خودی وتقسیم به دو و حذف یکی تا انحلال قدرت است. ترور رهبران حزب جمهوری و انفجار دفترنخست وزیری از موارد مشکوکی است که در معادلات قدرت و این مکانیسم میتوان قرارداد.مافیای قدرت در ایران تا کنون در جریان حذف، و بنا به ضرورت گروه های متعددی را مسئول این انفجارها معرفی کرده است زمانی مجاهدین خلق و بدستور آقای بنی صدر وگاهی حزب توده و زمانی هم در مقام تهدید، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و بهزاد نبوی در مظان اتهام قرار گرفتند.
2- تیر دوم ، ترور در رستوران میکونوس
تلاش و پیگیری و همکاری مخالفین مردم سالار ، از طیف های مختلف با افشاگری در باره ترور رهبران کرد ایرانی در برلین ، به دستگاه قضایی آلمان این امکان را داد تا برای اولین بارتروریست های اعزامی از سوی رژیم ولایت فقیه را به محاکمه بکشد . دو جناح مردمسالار و استبداد طلب اینبار در پیشکاه دستگاه قضایی کشور آلمان به مقابله پرداختند ، حضور با شهامت آقای بنی صدر به عنوان اولین منتخب مردم ایران و شهادت او در محضر قاضی تعیین کننده بود. رهبری و مسئولین طراز اول جمهوری اسلامی ایران ، آقایان خامنه ای ، رفسنجانی ،فلاحیان و ... آمر و عامل ترور شناخته شدند و رژیم ولایت فقیه ضربه مهلکی خورد .
تیر دوم ، اینبار بدنه نظام ولایت فقیه را هدف قرارداد و به شدت مجروح کرد . 17 کشور اروپایی سفیران خود را فرا خواندند ، رژیم در انزوای داخلی و خارجی قرار گرفت .
سال76 اتنخابات ریاست جمهوری در ایران فرارسید، رژیم نیمه جان ، فریب جدیدی را بکار گرفت. ظرفیت اصلاح پذیری نظام را مطرح کرد. فریب او کارسازشد . بخشی از نیروهای مردمسالار در داخل و خارج علیرغم هشدارها که داده شد و رژیم متصلب را اصلاح ناپذیر خواند باورشان شد که رژیم اصلاح پذیر است . مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کردند و به دست خود خواسته و یا ناخواسته به مداوای بدن مجروح استبداد پرداختند. آقای خاتمی که خود محصول این حرکت است در این باره چنین گفت : هنگامی که من پست ریاست جمهوری را در دست گرفتم ، نظام در اثر ترور میکونوس وعواقب ناشی از حکم صادره دادگاه برلین بسیار ضعیف بود ( نقل به مضمون) . بدین ترتیب او خود را ناجی رژیم میخواند و انتخاب خود را مرحمی بر زخم ناشی از شلیک "تیر" حکم دادگاه برلین که بدنه نظام برداشته بود شمرد.
3- تیر سوم، شکست اصلاحات و تحمیل متهم به عملیات تروریستی و قتل به عنوان" رئیس جمهور" اصلاح طلبان حکومتی با تز فشار از پایین و چانه زنی از بالا سهم خود از قدرت را طلب میکردند و در این راستا از قربانی کردن جنبشهای مردمی بخصوص جنبشهای دانشجویی ابایی نداشتند. مافیای قدرت که ابزاراساسی را در دست داشت با ویترین اصلاح طلبی ، تصویر مقبولی از نظام را در معرض دید بین المللی قرارداد.دولتهای غربی که پس از ضربه میکونوس نمیتوانستند به جهت حساسیت افکار عمومی معاملات پر سود خودرا باایران انجام دهند از این فرصت بدست آمده استقبال کردند و در بوق های خود دمیدند که دور دور دولت اصلاح طلب شد ! سیاست تنش زدایی حکومت خاتمی جنبه بیرونی داشت وگرنه در درون ، تن دادن به حکم حکومتی ، بستن فله ای مطبوعات ، قتل های زنجیره ای و روند پی گیری پرونده های مربوطه و شکنجه و دستگیری مخالفان بخصوص دانشجویان که از موتورهای اولیه اصلاحات بودند ، ماجرای 18 تیرو رفتار متناقض حکومت اصلاح طلب و دستگاه قضایی رژیم کودتا با قربانیان و ضاربین فاجعه کوی دانشگاه و فساد گسترده بهمراه نابرابریهای اقتصادی و نابسامانیهای اجتماعی و بالاخره عدم پاسخگویی اصلاحات به مطالبات مردمی، زمینه را فراهم ساخت تا ملت بار دیگر در صحنه حاضر شود و مطالبه حق حاکمیت خود را از غاصبین کودتاچی بنماید ".انتخابات" نهمین دوره ریاست جمهوری این فرصت را فراهم آورد تا بار دیگر وحدت نیروهای مخالف بمانند میکونوس سرنوشت ساز باشد .
اینبار جبهه تحریم قوی تر از پیش، از اقشار مختلف مردم ،از دانشجو تا فرهنگی شکل گرفت تا با تحریم انتخابات قلابی از رای خویش وحق حاکمیت مردم صیانت کند.
گرفتار شدن در چنبره انتخاب بین بد و بدتر این فرصت رااز بخشی از مخالفین که خودرا درزمره مردمسالاران میدانند ستاند .باور به بازی در محدوده قدرت و مؤثردانستن آن باعث شد تا، تجربه 8 سال اصلاح طلبی و واگذاری زمینه عمل به اقتدار گرایان از جانب اصلاح طلبان حکومتی را نادیده انگاشتند و با آنان هم آوا شدند و با شرکت در "انتخابات" نمایشی ودعوت به شرکت درآن، ادامه تجربه شکست خورده را پی گرفتند و توصیه نمودند. رد صلاحیتهای گسترده از سوی شورای نگهبان هشیارشان نکرد ، کاندیدای مورد نظرشان نقض عهد کرد و حکم حکومتی را پذیرفت در حالیکه اگر عقب نمی نشست و مقاومت میکرد، بازی از پیش تدارک دیده قدرت پرستان را بهم میزد. این عقب نشینی مافیاهای قدرت را در تحمیل نامزد خویش کستاخ تر کرد . تقلبات آشکار ورای های فرمایشی در دور اول که حتی فریاد کروبی را هم در آورد نیز چشمان آنها را نگشود. به جای دعوت مردم به دفاع از حقوق خویش جبهه ای از سیاسیون وفرهنگیهاو هنرمندان تشکیل دادند تا اینبار در مسابقه بدتر و بدترین ( از دیدگاه آنان وگرنه این هردو از بدترینها هستند)، عالیجناب سرخ پوش را که تا چندروز پیش مظهر تمامی بدی ها واز کارگردانان مؤثر ترورها و وضع موجود ایران بود ( که این طور هم هست ) غسل تعمید بدهند. او را بدتر و نامزد بالا کشیده شده مافیاها ، به ضرب تقلب و رای سازی، را بدترین خواندند غافل از اینکه رأی در نظام ولایت فقیه نه میزان است و نه مفهومی دارد بلکه زمینه ساز توجیه تقلب خواهد شد .
در سوم تیر، نصب آقای احمدی نژاد به منزله خود زنی رژیم ومافیاهای قدرت بود . تیر سوم متوجه خود نظام شد ، مرد پر رمز و رازمافیای کهنه قدرت، اینبار در معرض حذف قرار گرفت آقای خامنه ای در دیدار با مسؤلین قوه قضائیه چنین میگوید: ...." عظمت منطق ملت در این انتخابات پر شکوه ، شیرین و پر افتخار متجلی شد و مردم نشان دادند که تشنه " عدالت و حقیقت" و دشمن"فساد" هستند و همه مسؤلان باید با درک درخواستهای ملت،در جهت تحقق آنها گام بردارند".....
بدین سان، کاندیدای تحمیلی خود را به دروغ مظهر عدالت و حقیقت و یار غار ورفیق دوران کودتای خود را که با جعل نامه اورا به "رهبری" رساند با تردستی و به راستی مظهر فساد مینماید. اما چه بی عدالتی و دروغی بزرگتر از دزدیدن حق حاکمیت مرد م که بزرکترین فسادها است میتوان سراغ گرفت .نظام مافیایی ملاتاریا اکنون در جریان تقسیم به دو وحذف یکی از آنها به مرحله ای رسیده است که تحمل یکی از مهره های اصلی وبنیان گذاران فتنه و فساد خویش را ندارد. هاشمی رفسنجانی ، درجدال قدرت ، از تیر سوم جراحت سنگینی برداشته است .
متاسفانه کمانه این تیر بخشی از نیروهای مخالف که خود را وارد دعوای قدرت کرده بودند را نیز مجروح کرد. خوشبختانه کسانی بودند که با وارد نشدن به این بازی وبا تحریم "انتخابات " سپر محکمی در مقابل آنان ایجاد کردند تا تمامی جامعه صدمه نبیند .
اینک نباید فرصتها را از دست داد. بر مردمسالاران مجروح از تیر رأی سوم تیر است که به جای توجیه عمل خود ومشروعیت دادن به مافیاهای قدرت، به خیل عظیم تحریم کنندگان جمهوریخواه بپیوندند تا با تشکیل جبهه وسیع مردمسالاری بر اساس استقلال و آزادی به جراحی بزرگ دست زده و غده چرکین استبداد را برای همیشه از تن مجروح ایران خارج نمایند . اقدام اولیه میتواند حمایت گسترده و وسیع از حقوق روزنامه نگاران و دانشجویان و آنانی باشد که به جرم عقیده در بند مافیاهای قدرتند . در وضعیتی که امروز ایران با تحمیل متهم به تروری به عنوان "رئیس جمهور" دارد ، چنین حمایتی قطعا" مؤثرخواهد بود.
هشتم تیرماه
[email protected]