شنبه 11 تیر 1384

شهرام اعظم در گفتگو با راديو آزادگان: حتی با اعدام خانواده من، مرا از ادای شهادت بازنخواهید داشت!

اولین واکنش شهرام اعظم پزشک اورژانس بقیه الله به نامه خواهر و برادرش

رادیو آزادگان – خسرو شمیرانی

تراژدی شکنجه، تجاوز و قتل زهرا کاظمی، عکاس – روزنامه نگار ایرانی- کانادایی ، تقریبا سه ماه پیش با ورود شهرام اعظم به کانادا دوباره به تیتر اول اخبار حقوق بشر ایران و کانادا تبدیل شد.
شهرام اعظم که به عنوان پزشک اورژانس در پیمارستان بقیه الله تهران مشغول به کار بوده است، طی ارایه مدارکی به جزییات وضعیت جسمی زهرا کاظمی، در بدو ورود به بیمارستان نظامی بقیه الله پرداخته و جهانیان را با عمق فاجعه قتل این روزنامه نگار زن روبرو ساخت.
واکنش های اولیه مسولین جمهوری اسلامی ایران طیفی از تایید محتوی گفته های دکتر اعظم تا کتمان هویت وی را شامل میشد.
در روزهای اخیر نامه ای از قول فرشته و جلال الدین اعظم، خواهر و برادر شهرام اعظم بر روی سایت های خبری منتشر شد که رو به سفارت کانادا نوشته شده و با نسبت دادن ناراحتی روانی به برادر خود شهرام اعظم، خواستار استرداد وی به خانواده شده بودند.
شهرام اعظم در اولین واکنش نسبت به نامه مذکور در یک گفتگو با رادیو آزادگان به مسایل مطروحه در آن نامه پاسخ گفت.
خ – ش

آقای اعظم لطفا بگویید آیا با اعضای خانواده خود در تماس هستید
خیر. من با این برادرم که این مسایل را مطرح کرده 4 سال است که در رابطه نبوده ام و از وقتی که به کانادا آمدم با هیچیک از اعضای خانواده در ایران تماس ندارم.

یعنی آخرین بار تماس شما با خواهر و برادرتان خانم فرشته و جلال اعظم به زمان اقامتتان در ایران بازمیگردد؟
حتی پیشتر. الان یک سال است که از ایران خارج شده ام در این مدت تماسی نبوده و بعلاوه تقریبا از چهار سال پیش به این سو ن با این برادرم تماس نداشته ام.

در نامه مورد نظر عنوان شده است که شما به ناراحتی های روحی دچار هستید، آیا این مساله درست است؟
بگذارید در این رابطه مقدمه ای را عرض کنم. به تصور من تمام کسانی که به نوعی سرو کارشان به بازجو های اطلاعاتی – امنیتی جمهوری اسلامی افتاده است میدانند برای آنکه به سرنوشت زهرا کاظمی دچار نشوند باید آنچه بازجو از آنها میخواهد تکرار کنند.
از سوی دیگر مطمین هستم تما م هموطنان من و تمام آگاهان به مسایل ایران سابقه جمهوری اسلامی در اعتراف گیری از افراد علیه خودشان را میشناسند. موارد وبلاگنویسان، هنرمندان و افراد با سابقه سیاسی را هنوز فراموش نکرده ایم.
اکنون از نشر عمومی شهادت های من بیش از سه ماه میگذرد. این فرصت مناسبی برای بازجو ها بوده است تا با خانواده ، خواهر و برادر من کار کرده و ذهن آنها را برای نوشتن چنین چیزی آماده بکنند.

یعنی شما ادعای مذکور را تکذیب میکنید؟
اصلا نیازی به تکذیب شخصی من نیست . برای اثبات و یا رد مورد مطرح شده امروزه تست های دقیق و علمی وجود دارد. از سوی دیگر من از ابتدا گفته ام که قصد من ارایه شهادت در یک دادگاه صالح است. من معتقدم دادگاه مذکوربا استفاده از کارشناسان قادر به تشخیص خواهد بود که آیا من دارای ثبات روانی هستم یا خیر.

برادر شما همچنین در مصاحبه ای مطرح کرده بود که شما دچار بیماری صرع هستید آیا این صحت دارد؟
من هیچگاه سابقه چنین بیماری را نداشته ام. دارای گواهی نامه رانندگی ملی و بین المللی هستم که با بیماری صرع ممکن نیست. در ضمن این بیماری نیز با آزمایش ساده الکتروانسفالو گرام قابل تشخیص است.
نکته اینجاست که اینها حرفهای بازجو ها ست و به این ترتیب تایید و تکذب آنها فاقد موضوعیت میشود پس بگذارید از فرصتی که به من داده اید استفاده کرده و پیامی به بازجویان بدهم؛ این آقایان مطمین باشند که هیچ حرکتی از سوی آنها موجب تاثیر بر تصمیم من نخواهد شد. دلیل آن نیز این است که من قادر نیستم از وظیفه ای که وجدان و سوگند پزشکی به عهده من گذاشته است فرو گذار کنم. من شهادت خود را ارایه خواهم داد. میدانم که مسولیت شکنجه سیستماتیک و سازمان یافته که به قتل زهرا کاظمی منتهی شد به عهده تمامی نظام است. حتی اعدام خانواده من مرا از ادای شهادت بازنخواهد داشت.

در نامه خواهر و برادر شما به سفارت کانادا یکی از دلایل خروج شما از کشور تقاضای پناهندگی به دلایل مشکلات مالی عنوان شده است.
مشکلات در ایران؟

بله.
ببینید خانه ای که من مجبور شدم سند آنرا برای کسب گذرنامه به رهن سازمان قضایی نیروهای مسلح بسپارم،
پانصد میلیون ريال ارزشیابی شده است. من تمام مخارج سفرم از ایران به سوید و از آنجا به کانادا و همچنین هزینه های اقات در سوید و کانادا را از پس انداز های خود پرداخته ام. کسی در این شرایط یقینا با مشکل مالی روبرو نیست اما بحث من این است که پرداختن به این مسایل در حقیقت پاک کردن صورت مساله است. اگر اینها سندی در رد مدارک و یا هویت من دارند ارایه دهند. چرا این کار را نمیکنند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

ببینید اگر این روزنامه نگارانی که با برادر من مصاحبه کردند بازوی تبلیغاتی رژیم نبودند کافی بود در مقابل ادعای برادرم که در روزهای ماجرای خانم زهرا کاظمی در منزل من بوده است، آدرس منزل مرا میپرسیدند یقین بدانینید او نمیدانست و برای بازجویان نیز مقدور نبود به سرعت جوابی آماده کنند. زیرا من در مدت کوتاه چند آدرس عوض کرده بودم و محاسبه و تطبیق آن برای بازجویان نیز ساده نمیبود.
نکته دیگر اینکه دختر دوازده ساله من آخرین بار دو ساله بود که عموی خود را ملاقات کرد. من خود نیز 4 سال پیش در مسافرتی به کرمانشاه، محل سکونت برادرم در هتلل اقامت کردم و او را تنها در خیابان دیدم.
به هر حال برای من خنده آور است که حکومت جمهوری اسلامی همچنان از روشهای اینچنینی نخ نما شده بهره میگیرد.

آیا در مدتی که در کانادا به سر میبرید رابطه یا تلفن مشکوکی ایجاد شده است؟
آدرس و شماره مرا افراد معدودی میدانند. نه به خاطر ترس، بلکه من وظیفه خود میدانم تا سالم بمانم و در دادگاه شهادت بدهم. در عین حال از طریق خانواده خود در سوید مطلع شدم که خانواده ام در ایران تحت فشار قرار گرفته اند تا آدرس و یا نشانی از من به ماموران بدهند.به نظر میاید جمهوری اسلامی به محل اقامت من علاقه مند است.
آقای اعظم از شما سپاسگزاریم

گفت و گو: 1 جولای 2005

* این گفت و گوی رادیویی برای انتشار ویرایش شده است.

Copyright: gooya.com 2016