" جمهور " ١
ايستاده گرانسنگ
براوج پُر صلابتِ دشوار
( بر صخره های سُترک " کَليبر " )
" جمهور "
انديشناک ميهن مغلوب است . . .
ازبيشه های روشن انديشه ام
اينک
پلنگ خاطره ای
ميکشدغريو . . .
بغداد :
در بادهای تيرهء بيداد
درقصرها :
شکفته گلِ سرخ جام ها
بانگ بلندِ خنده و نوشانوش
پل بسته برسکوت سياه شهر
وشهر :
درخيل خواب و
خوف . . .
دردور دست
ـ امّا ـ
هيأت مردی
چون مشعلی فروزان
خوابِ بلندِ اين فلاتِ سَتَروَن را
آشفته می کند
مردی که قلب منقلبش
قلب ميهن است
مردی که چلچراغ روشن چشمش
چراغ خلق :
ـ دشمن چه فتنه های غريبی دارد
به زير سر؟
" افشين "
چه نقشه های پليدی دارد
درون دل؟
آيا کدام مرد حرامی ؟
آيا کدام مرد حرامی ؟
اينگونه کرد پريشان
گونه های ملت من را ؟
آيا کدام مرد حرامی ؟
آيا کدام . . . "
" با بک " درون قلعهء " جمهور "
انديشناک ميهن مغلوب است . . .
تهران ١٣٥٤
-------------------------------------------
١ ـ جمهور ( بذّ ) : قلعه و ستاد مبارزاتی بابک خرّمد ين