پنجشنبه 16 تیر 1384

شايد هم بِل شد، علي ستوده

مدتي پيش, نمي‌دانم دقيقا كي بود كه سريالي درجه‌ي چندم از شبكه‌ي استاني پخش مي‌شد. البته صحبت كردن از درجه‌ي چند زماني مطرح است كه رتبه‌هاي بالاتر از آن موجود باشد, پس بهتر است بگويم كه سريالي از نوع شبكه‌هاي استاني كه خود بسيار آبكي‌تر از شبكه‌هاي سراسري است. نه! شتاب نكنيد. قصد من نقد سيما و فيلم و سريال نيست. هدف از گفتن اين مطلب اين بود كه گاهي در خرابات مغان هم نور خدا پيدا مي‌شود. خلاصه از سر تصادف به اين مجموعه نگاه مي‌كردم. طبق معمول دعواي زن و شوهر بر سر قول‌هاي عمل‌نشده‌ي شوهر. زن مي‌گفت كه «قرار بود اينبار ديگه چيزهايي رو كه قول دادي بخري....» و خلاصه كلي از اين غُر زدن‌هاي معمول. اما آنچه توجه مرا جلب كرد و باعث شد كه امروز باز هم آن جريان را به خاطر بياورم, اين بود كه مرد مي‌گفت. «بابا ما از صبح كه بلند مي‌شيم به ما مي‌گن اِل ميشه, بعداز ظهر مي‌بينم بِل شد, تا مي‌خواهيم به بِل عادت كنيم دوباره اِل مي‌شه, من كه بهت قول دادم چون قرار بود امروز اِل بشه اما وقتي رفتم بيرون ديدم بِل شد». [همه‌ي گفتارها نقل به مضمون].

اما غرض از بيان اين مقدمه اين بود كه جريان انتخابات ايران هم چيزي بود در ميان اِل و بِل سرگردان. از ابتدا قرار بود اصلاح‌طلبان با قدرت وارد صحنه شوند, اما دو تن از آنها كه حضور يكي محتمل‌تر بود, رد صلاحيت شدند, نتيجتاً ما فكر مي‌كرديم اِل مي‌شود, اما فردا كه بلند شديم فهميديم بِل شد. پس منتظر بوديم كه اصلاح‌طلبان آنچه را كه با آن مخالفند, نپذيرند و رك و راست اينكه آقاي معين انصراف بدهد,‌ و اما ديديم كه باز هم اِل شد. همچنان‌كه بر تصور اِل بوديم و همه‌ي فرهيختگان, با كلي آب و تاب به سمت معين روي آوردند و انتظار مي‌رفت كه اگر اول نشود دوم خواهد شد, در روز انتخابات دور اول در كمال ناباوري باز هم ديدم كه بِل شد و تعداد فرهيختگان كشور برخلاف انتظار همگان كمتر از آنچه بود كه هركسي تصور مي‌كرد. پس از اين جريانات در حال و هواي بِل بوديم و در تصور اينكه اگر تقلب شده است كه آقاي معين بايد اعتراضي مبسوط كند و اگر نه كه محترمانه كنار رفته و نتيجه را بپذيرد و بين دو نفر باقي‌مانده يكي را انتخاب نمايد, اما باز هم اِل شد(انصافاً اين اِل ديگر بايد توضيح داده شود), منظور اين است كه هم اعتراض كرد و هم انتخاب, يعني تنها حزب شناسنامه‌دار ايران! با حداكثر چهار ميليون هوادار و خدا مي‌داند چند عضو,‌ همان كسي را انتخاب كرد كه از همه بيشتر مورد نقد قرار داده بود. جالب اينجاست كه خود حزب مشاركت و فرهيختگان منعكس‌شده در شرق(از استاد جوادي آملي تا عباس كيارستمي) نيز مي‌پنداشتند حالا ديگر اِل مي‌شود اما صبح روز بعد از انتخابات دور دوم ديدند بِل شد.

از طرفي آقاي هاشمي كه درواقع مي‌پنداشت توليدات انساني و مديريتي نظام اسلامي ديگر به ته رسيده‌اند با اين تصور كه كشور در بحران است و فقط يكي ار اركان اصلي انقلاب است كه مي‌تواند كشور را به سرمنزل مقصود برساند, تصميم گرفت كه وارد صحنه شود. بنابراين همه‌ي مردم اعم از اصلاح‌طلب و اصول‌گرا و غيره, با اين كه قرار بود در انتخابات شركت كنند اما تصور كردند كه در نهايت اِل مي‌شود(مشروط به اينكه انتخابات در دور اول تمام شود) اما باز هم دور اول نشان داد كه بِل شد. آقاي هاشمي كه قرار بود در دور اول رئيس جمهور شود, به دور دوم راه يافت و آن هم با فردي كه قرار بود اِل كند. پس همه چيز به مدت يك هفته ميان اِل و بِل سرگردان بود(حتي رسانه‌هاي آنچناني). اما پندار عمومي بر اين بود كه با توجه به نقد شديدي كه اصلاح‌طلبان (آقاي كروبي و كليه‌ي فرهيختگان) از آقاي هاشمي كرده‌اند, اكنون سكوت اختيار كرده و يا انتخابات را تحريم مي‌كنند, چرا كه تصور مردم بر اين بود كه اگر آنها(آقايان معين و كروبي و هواداران‌شان) از آقاي هاشمي حمايت كنند «خيلي ضايع است», پس خلاصه به اين نتيجه رسيدند كه اوضاع بر همان محور بِل باقي مي‌ماند. اما صبح بعد از اينكه از خواب برخاستند در كمال ناباوري خواندند كه اِل شد(همه‌ي موارد فوق از آقاي هاشمي حمايت كردند),‌ بنابراين باز هم مردم مجبور شدند كه در گوشه و كنار و در جوّي مبهم و رازآلود,‌ به استدلال پرداخته و به نتيجه برسند كه با توجه به وسعت عظيم فرهيختگان جامعه و اينكه تقريباً هرچه آدم مجاز به موضع‌گيري در اين مملكت, از آقاي هاشمي حمايت كرده‌اند, پس در دور دوم همان وضعيت اِل باقي مي‌ماند(البته بدون توجه به اين نكته كه ميزان فرهيختگان مرحله‌ي اول و نيز پتانسيل افزايش نخبگان در طول يك هفته چقدر است)‌. اما فرداي انتخابات در كمال ناباوري ديديم كه بِل شد. جالب است كه حتي بعد از اعلام نتيجه‌ي نهايي نيز باز هم با شيوع انديشه‌ي تقلب, تصور مي‌شد كه آقاي هاشمي اِل كند اما او در نامه‌اي در ضمن پذيرفتن موضع آن را بِل كرد.

از طرف ديگر آقاي كروبي كه همگان مي‌پنداشتند با قول پنجاه‌هزارتومان در ماه(و باز هم با فرض قبلي كه مردم ما را داراي تعداد زيادي فرهيخته مي‌دانست,‌ و فرض اين كه همگان مي‌دانند كه اين امر از نظر اقتصادي حتي اگر ممكن هم باشد, مضر است) مسلماً بِل مي‌شود,‌ اما در صبح انتخابات دوره‌ي اول در كمال ناباوري نزديك بود كه اِل شود و اما بِل شد ولي باز هه تمامي تحليل‌گران را متعجب باقي گذارد. اما آقاي كروبي كه با طرح مسئله‌ي تقلب بر همان پاشنه‌ي اِل مي‌چرخيد در يك اقدام نه چندان بي‌سابقه, چنان كرد كه همگان(همگاني كه حافظه‌ي تاريخي كوتاه‌مدت ضعيفي دارند) پنداشتند او قرار است اِل كند,‌ اما اينبار نيز پس از گذشت چند روز از او دلجويي و باز هم بِل شد.

و اما اصول‌گرايان كه قرار بود از يكي از چهار كانديداي اصول‌گرا حمايت كنند و شانس آقاي احمدي‌نژاد به اعتراف خودشان كمتر از بقيه بود ابتدا به ظاهر از كانديداتوري آقاي قاليباف حمايت كردند, ما هم تصور مي‌كرديم كه قرار است بِل شود. اما در كمال حيرت همگان و البته با عنايت خاص خداوندي يكي دوشب قبل از برگزاري انتخابات دور اول تحولاتي در نگرش اين طيف رخ داد كه صبح انتخابات, با اينكه همگان(لااقل همه‌ي اصول‌گرايان)‌فكر مي‌كردند كه فرد ديگري جزء دونفر مي‌شود,‌ اما باز هم اِل شد. يعني كانديداي اصول‌گرايي بدون پشتيباني هيچ حزب و تنها با حمايت مردم و البته قبل از آن خداوند بر سر كار آمد. جالب اينجاست كه در همين زمان بسياري از راي دهنگان اصول‌گرا با بيان جملات متعدد به ايشان قصد نسبت دادن امر غيرواقع به او را داشتند, آنان كه از همان روزهاي اول تصور مي‌كردند كه مي‌توانند در خيابان بِل كنند اما ديدند كه در صبح روز مصاحبه‌ي مطبوعاتي, اِل شد. برخي حتي مخالفين تخريب‌چي اصلاح‌طلب(با معذرت از اينكه اين جمله متناقض است) نيز به او نسبت دادند كه بورس را قمار مي‌داند و ... با اين انگيزه كه باز هم بِل شود. اما در روز مصاحبه‌ي سراسري, اِل شد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

اما اكنون به نظر مي‌رسد كه همه‌چيز بر محور اِل در جريان باشد, و اصول‌گرايان كه تمامي قدرت را با انتخابات و به تدريج به دست آورده‌اند,‌ با اتخاذ تصميم‌هاي مقتضي, كشور را متحول كرده و اقتصادي مبتني بر اقتصاد اسلامي(با دگرگوني در صنعت نفت و بانك‌ها و ...),‌ و فرهنگي مبتني بر فرهنگ اسلامي(با دگرگوني در سينما و نشر كتاب و روزنامه و ...) و سياستي اسلامي(با اتكا به استقلال و تماميت ارضي) برقرار سازند. چرا كه ايشان همچنان وعده‌ي حكومت عدل, كه قرار است جهاني هم بشود را داده‌اند, هرچند كه هنوز كاملاً اِل نشده است. آمريكا هم با اتكا بر همين اِل پشت سر هم تهمت شركت ايشان در گرونگان‌گيري سفارت آمريكا را(بر خلاف نظر گروگان‌گيراني مثل جلايي‌پور و عبدي) مي‌زند تا شايد با اين اِل بتواند ايران را بِل كند. اما واي به روزي كه ايران بدين صورت بِل شود. اين بِل ديگر از نوع مغول و اسكندر و اعراب نخواهد بود. اين بِل, ديگر چيزي براي دفاع و حفظ‌كردن باقي نخواهد گذاشت.

البته زمزمه‌هاي اميد به گوش مي‌رسد. اينكه ظاهراً دوستي مي‌گفت افراد مشكوك به پست وزارت در پيرامون آقاي احمدي‌نژاد, اخيراً در يكي از رسانه‌هاي برون‌مرزي مجاز,‌ سياست‌هاي احتمالي ايشان را تشريح كرده‌اند. آنطور كه آنها مي‌گفتند,‌ تصور همگان مبني بر بِل شدن ماجرا, زياد هم درست نيست. همه‌ي سياست‌گذاري‌ها, آنقدر زيبا و متمدنانه و حتي دمكراتيك(مردم‌سالار) است كه در عرصه‌ي فرهنگ و ادبيات و سينما نيز مانند عرصه‌ي اقتصاد پر درآمد نفتي كنوني, تحولاتي ژرف در شرف وقوع است. شايد بر خلاف تصور غرب و شرق و بسياري ديگر از مردم داخل, باز هم اِل شود و بر همان اِل ايراني و اسلامي وعده داده شده باقي بماند, شايد ايران بار ديگر بر خلاف تصور همگان شاهد يك مصدق از نوع اسلامي آن باشد! شايد همه چيز بر وفق مراد مردم شود.

اما يك نكته هنوز براي من ايراني مبهم است,‌ كه چه نسبتي است ميان وعده‌ي نشر آزادي, مردم‌سالاري ديني, اقتصاد شكوفا, فرهنگ بالنده و... با انتشار جهانيِ اين‌ وعده‌ها, آن هم در شرايط فعلي و در حالي كه معتقديم هنوز خودمان فاصله‌ي زيادي با چنين چيزي داريم. نمي‌دانم. واقعاً نمي‌دانم.
شايد هم بِل شد.

در همين زمينه:

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'شايد هم بِل شد، علي ستوده' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016