جمعه 17 تیر 1384

ايران در تيررس، پل راجرز، اُپن ديماکرسي، ترجمه از ستوده پارسا

برخي از اعضاي جناح راست آمريکا مسلما از تغيير رژيم ايران دفاع مي‌کنند، ولي با توجه به واقعيات ايرانِ پس از انتخابات و مشکلات بوش در واشينگتن اجراي يک گزينه نظامي محدودتر محتمل‌تر است: يعني انجام حملات هماهنگ به تاسيسات هسته‌اي، موشک‌ها، پدافندهاي هوايي و فرودگاه‌هاي نظامي ايران، و نيز همه موشک‌هاي ضدناوي که هم‌اينک در نزديکي مسير اصلي انتقال نفت از طريق تنگه هرمز مستقر شده‌اند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

انتخاب محمود احمدي‌نژاد به سمت رييس‌جمهوري ايران در تاريخ 24 ژوئن رويدادي نيست که واشينگتن راحت از عهده هضم آن بر آيد. هضم اين قضيه به‌ويژه براي نومحافظه‌کاران دوآتشه دشوارتر است، چه تصور جناح راست آمريکا تا قبل از اين اتفاق بر آن بود که شرايط در ايران براي تغيير رژيم از درون کاملا مساعد است و همه ملزوماتِ به خيابان کشاندن مردم مهيا.

اينک ايالات متحده مي‌تواند و حق دارد احمدي‌نژاد را دين‌سالاري تندرو بنماياند و ايرانِ دوران زمامداري او را خطرناک‌تر از آنچه در صورت پيروزي شخصيت عملگرا و زيرک شکست‌خورده از او، يعني هاشمي رفسنجاني، مي‌بود. اما مشکل جناح راست آمريکا آن است که احمدي‌نژاد آشکارا از حمايت مردمي گسترده‌اي برخوردار است و پيروزي عظيم او را نمي‌توان صرفا به تخلفات انتخاباتي نسبت داد.

احمدي‌نژاد از حق ايران براي انجام فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي دفاع کرده و از اين نظر هم موردحمايت شمار کثيري از مردم ايران است. استعفاي حسن روحاني، مسوول مذاکرات هسته‌اي ايران، که خبر آن در رسانه‌ها منعکس شده نيز اين احتمال را قوت مي‌بخشد که گفتگوهاي سه کشور اروپايي (فرانسه، آلمان و انگليس) با ايران به حصول راه‌حل موردقبول واشينگتن نينجامد.

در آن صورت ارجاع موضوع به شوراي امنيت سازمان ملل با حمايت چين از ايران مواجه خواهد شد که گواه اين مساله مناسبات اقتصادي روزبه‌روز نزديک‌تر اين دو کشور است. از سوي ديگر فشارهاي سياسي‌اي که توني بلر در داخل با آنها روبروست حمايت از جنگي ديگر را براي او دشوار مي‌سازد. درنتيجه ايالات متحده ناگزير خواهد بود که يکتنه وارد عمل شود.

نومحافظه‌کاران آمريکا که بدشان نمي‌آيد چنين شود، زيرا نظر قاطع آنان (که عملا با نظر اسراييل همسويي دارد) اين است که نمي‌توان به ايران اجازه فعاليت صلح‌آميز هسته‌اي داد چه برسد به اينکه اجازه يابد سلاح هسته‌اي بسازد. آنان معتقدند که جلو تهران را بايد گرفت و اگر لازم باشد با ابزار نظامي.

اين تصميم براي دولت بوش که در عراق و افغانستان با مشکلاتي دست‌به‌گريبان است و به‌سادگي نمي‌تواند افکار عمومي آمريکا را براي قبول جنگي ديگر آماده سازد تصميمي دشوار است. اما هستند عوامل ديگري که به نفع او عمل کنند. خاطره بحران گروگان‌گيري سال 1980 هنوز در ذهن مردم آمريکا زنده است؛ ايران را راحت مي‌توان به‌صورت يک تهديد هسته‌اي بالقوه جلوه داد و حمايتش از تروريسم را محکوم کرد؛ حاميان اسراييل هم که شمارشان در آمريکا کم نيست و اشتراک‌نظرشان درمورد جاه‌طلبي‌هاي نظامي ايران قدرت و نفوذشان را دوچندان مي‌کند.

اين همه بدان معناست که خطر رويارويي آمريکا با ايران به قوت خود باقي است. حتي چه‌بسا وقت براي انجام اين اقدام تنگ باشد، چه اگر قرار بر اين کار باشد بايد پيش از انتخابات ميان‌دوره‌اي کنگره در سال آينده ميلادي و قبل از تحويل ميله‌هاي سوخت اورانيوم به نيروگاه هسته‌اي بوشهر وارد عمل شد ـ زيرا در آن صورت بمباران نيروگاه فاجعه‌اي در ابعاد فاجعه چرنوبيل به بار خواهد آورد.

نومحافظه‌کاران آمريکا همچنان از ضرورت تغيير کلي رژيم ايران سخن مي‌گويند، ولي به اين مساله نيز واقف‌اند که هرگونه اقدام نظامي براي اين منظور بايد ابعادي وسيع داشته باشد. چنين اقدامي بايد شامل حمله به تشکيلات رهبري، بمباران اهداف اقتصادي و نيز نابودي گستره‌اي از تاسيسات هسته‌اي، فرودگاه‌هاي نظامي، پدافندهاي هوايي، کارخانجات موشک‌سازي و موشک‌هاي مستقر باشد. اين اقدام حتي مستلزم مشارکت نيروهاي زميني است، با اين فرض که اين بار حقيقتا با استقبال پرشور مردم در خيابان‌هاي تهران روبرو خواهند شد.

البته واقعيات سياسي عراق اين احتمال را پوچ مي‌نماياند، ولي شايان‌ذکر است که آن دسته از مفسران آمريکايي که مواضع جنگ‌طلبانه‌تري دارند معتقدند علت غلط از آب درآمدن پيش‌بيني‌ها در عراق بسته بودن دست نيروي نظامي آمريکا براي استفاده از زور عليه شورشيان بود. در جريان عمليات دوم فلوجه در نوامبر 2004 مکِبين تامس آونز از دانشکده جنگ نيروي دريايي آمريکا در مطلبي توصيه کرد که براي تحت کنترل در آوردن اوضاع در عراق تاکتيک‌هاي فلوجه در همه مراکز شهري عمده کانون شورش به کار بسته شود.

برخي از اعضاي جناح راست آمريکا مسلما از تغيير رژيم ايران دفاع مي‌کنند، ولي با توجه به واقعيات ايرانِ پس از انتخابات و مشکلات بوش در واشينگتن اجراي يک گزينه نظامي محدودتر محتمل‌تر است: يعني انجام حملات هماهنگ به تاسيسات هسته‌اي، موشک‌ها، پدافندهاي هوايي و فرودگاه‌هاي نظامي ايران، و نيز همه موشک‌هاي ضدناوي که هم‌اينک در نزديکي مسير اصلي انتقال نفت از طريق تنگه هرمز مستقر شده‌اند.

اين اقدام شايد به تغيير رژيم نينجامد ولي پيشرفت نظامي ايران را چندين سال به عقب خواهد انداخت. ضمن آنکه ايران قطعا به‌نوعي از خود واکنش نشان خواهد داد و اين ايالات متحده را قادر خواهد ساخت که با تشديد جنگ هوايي طيف بسيار وسيع‌تري از اهداف را در آن کشور مورد هدف قرار دهد.

يکي از عواملي که بايد در اين قضيه لحاظ شود اين است که نيروي هوايي و نيروي دريايي آمريکا در حال حاضر تحت آن نوع فشارها و تنش‌هاي تحميل‌شده بر نيروي زميني و سپاه تفنگداران دريايي آمريکا بر اثر درگيري‌هاي عراق و افغانستان قرار ندارند. بخش‌هاي قابل‌توجهي از نيروي هوايي و نيز قدرت هوايي ناوپايه نيروي دريايي آمريکا هم‌اکنون براي اقدام عليه ايران آماده و در دسترس‌ است. البته آنها در حال حاضر نيروهاي کافي در منطقه در اختيار ندارند ولي اين تعداد نيرو را مي‌توان احتمالا ظرف شش هفته تا زمان صدور فرمان حمله در منطقه مستقر کرد.

اين همه بدان معناست که امکان اقدام نظامي آمريکا عليه ايران هنوز وجود دارد، احتمال آن بر اثر انتخاب احمدي‌نژاد بيشتر هم شده، و شايد هر آن در طي دوازده ماه آينده به وقوع پيوندد. اما اتفاقي که ممکن است زودتر از آن رخ دهد حمله اسراييل به ايران است که احتمال آن روبه‌افزايش است.

دولت آريل شارون به‌هيچ‌وجه نه حاضر است اجازه دهد که ايران به مرز دستيابي به سلاح هسته‌اي نزديک شود و نه حاضر است به ايران اجازه دستيابي به چرخه کامل سوخت هسته‌اي را بدهد. اسراييل همچنين روزبه‌روز بر نگراني‌اش از بابت پيشرفت‌هاي اخير ايران در زمينه فناوري موشکي افزوده مي‌شود، به‌خصوص آزمايش يک موتور جامدسوخت براي موشک ميان‌برد شهاب 3 که خبرش در رسانه‌ها منعکس شد.

هم‌اکنون تمامي موشک‌هاي ميان‌برد ايران در واقع از خانواده موشک‌هاي اسکاد متعلق به دهه 1950 ميلادي و مجهز به موتورهاي مايع‌سوخت‌اند که آماده‌سازي‌شان دشوار و نگاه داشتنشان در وضعيت مناسب پرتاب از آن هم دشوارتر است. در حالي که موشک‌هاي جامدسوخت قابل‌اعتمادترند، امکان نگهداري‌شان در نقاط پرت و دور از محل‌هاي سوخت‌‌گيري وجود دارد و مي‌توان آنها را در حد بالاي آمادگي نگه داشت و ازهمين‌رو يافتن و نابود کردنشان کار ساده‌اي نيست. ترکيب اين قابليت با هر نوع برنامه توليد سلاح هسته‌اي ايران را از چنان توان بازدارنده‌اي برخوردار خواهد کرد که هرگونه مداخله‌جويي ايالات متحده و اسراييل در امور آن کشور بسيار دشوار خواهد شد.

مشکل اسراييل اين است که نابودي تاسيسات هسته‌اي و موشکي ايران در مقايسه با حمله هوايي محدود اسراييل به راکتور هسته‌اي تحقيقاتي اوزيراک عراق در ژوئن 1981 مستلزم اجراي عملياتي به‌مراتب بزرگ‌تر است. آنچه در اينجا مطرح است حملات چندين‌روزه به اهدافي در بسياري از نقاط آن کشور است. اما استراتژي نظامي اسراييل گرچه شايد محدودتر از قدرت نيروي نظامي توانمندتر ايالات متحده به چشم آيد ولي با اين حال از ديد خود اسراييل اثري نتيجه‌بخش دارد. به چند دليل.

اول اينکه اسراييل نگراني به‌مراتب کمتري از بابت تنگه هرمز دارد، با اين حساب که اگر ايران بکوشد در واکنش به حمله اسراييل آن تنگه را ببندد ايالات متحده به اقدامات متقابل کوبنده‌اي عليه هرگونه نيروي ايراني تهديدکننده‌اي دست خواهد زد. ضمن آنکه اسراييل انتظار ندارد که بر اثر حمله خودش يا آمريکا به ايران تغيير رژيمي در آن کشور رخ دهد. اسراييل ديد به‌مراتب واقع‌بينانه‌تري نسبت به سياست داخلي ايران دارد و مي‌داند که هرگونه اقدام نظامي موجب تحريک عِرق ملي مردم ايران و نيز افزايش حمايت آنان از رژيم موجود خواهد شد.

تا همين اواخر نيروي هوايي اسراييل حتي فکر حمله به ايران را هم خطرناک مي‌دانست، چون اين کار مستلزم انجام حملات هوايي به مدت چندين روز و در ابعادي به‌مراتب گسترده‌تر از حمله به اوزيراک مي‌بود. اما تجهيز نظام‌مند نيروي هوايي اسراييل به هواپيماهاي هجومي دورپرواز جديد ساخت آمريکا اين وضعيت را تغيير داده است. از جمله اينها هواپيماي اف 15 آي است که از خانواده هواپيماهاي اف 15 ئي مدل استرايک ايگل است. اسراييل حدود 25 فروند از اين هواپيماهاي بزرگ و قوي در اختيار دارد که برد رزمي‌شان 2225 کيلومتر است. اسراييل همچنين در حال ايجاد ناوگاني متشکل از بيش از 100 فروند هواپيماي هجومي اف 16 آي کوچک است که به مخازن سوخت بزرگي مجهزند که برد رزمي آنها را به 2100 کيلومتر مي‌رسانند.

اکثر اهداف بالقوه در خاک ايران در فاصله 1500 کيلومتري و قريب‌به‌اتفاقشان در فاصله 2000 کيلومتري اسراييل واقع‌اند. ازاين‌گذشته اسراييل ناوگاني متشکل از هواپيماهاي ترابري آمريکايي سي 130 هرکولس با قابليت سوخت‌رساني در هوا در اختيار دارد و طبق برخي گزارش‌ها چندين هواپيماي سوخت‌رسان کي‌سي 135 آمريکايي نيز به امانت گرفته است. اسراييل همچنين تعداد قابل‌توجهي هواپيماي فانتوم اف 4 مازاد بر احتياج دارد که بعضي از آنها را احتمالا به‌صورت هواپيماهاي هجومي بدون سرنشين در آورده است. پس روي‌هم‌رفته اسراييل قطعا قابليت انجام حملات هوايي پايدار عليه ايران را دارد، آن هم با تجهيزاتي که اکثريت عمده‌شان منشاء آمريکايي دارند. اما در هر حال غيرممکن است که اسراييل بدون اطلاع و تاييد آمريکا به ايران حمله کند، چه ايالات متحده کنترل تقريبا مطلق حريم هوايي حدفاصل اسراييل و ايران را در اختيار دارد.

دو دليل ديگر نيز وجود دارد که چرا بايد نگاهمان بيشتر بايد سمت اسراييل باشد تا ايالات متحده. يکي اينکه هرگونه حمله به ايران عامل بسيار بزرگ و به‌لحاظ سياسي مطلوبي براي انحراف توجهات از ناآرامي‌هاي داخلي ناشي از عقب‌نشيني اسراييل از نوار غزه خواهد بود. ديگر آنکه حمله به ايران به احتمال قريب‌به‌يقين منجر به حملات حزب‌الله جنوب لبنان خواهد شد و اين بهانه‌اي به دست نيروي هوايي اسراييل مي‌دهد تا حملات هوايي گسترده‌اي عليه تاسيسات حزب‌الله صورت دهد و به‌طور بالقوه خطر اين گروه براي اراضي شمال اسراييل را براي چندين سال به تعويق اندازد.

اين همه بدان معناست که نبايد گمان برد که مشکلات فزاينده پيش روي ايالات متحده در افغانستان و مشکلات به‌مراتب عظيم‌تر موجود در عراق به معناي آن است که ايران ديگر کانون بالقوه درگيري نيست. چيزي که شايد عوض شده باشد اين است که نامزد اصلي حمله به ايران به احتمال فراوان طي سه ماه گذشته از ايالات متحده به اسراييل تغيير يافته و اصلا بعيد نيست که اقدام نظامي اسراييل بسيار سريع‌تر از آنچه بيشتر افراد انتظار دارند تحقق يابد.

نويسنده: پل راجرز
ترجمه: ستوده پارسا
منبع: اُپن ديماکرسي 7 ژوئيه

[لينک اصل مطلب]

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'ايران در تيررس، پل راجرز، اُپن ديماکرسي، ترجمه از ستوده پارسا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016