دوشنبه 20 تیر 1384

گفت‌وگوي ايسنا با آرمين: اشتباهاتمان را مي‌پذيريم، ايسنا

* اين انتخابات حامل نشانه‌هاي نگران‌كننده‌ و مهمي است؛ به ويژه براي مسوولان

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: سياسي

اشاره: هنوز آثار نقل مكان و اسباب‌كشي دفتر سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران به چند خيابان بالاتر در قفسه‌هاي اتاق محسن آرمين پيداست. اما برخي از آگاهان سياسي مي‌گويند كه اسباب‌كشي بزرگ اصلاح‌طلبان در راه است، كه در آن، اين جريان پس از سال‌ها حضور در مسووليت‌هاي اجرايي، از آنها كنار خواهد رفت.


عده‌اي از تحليلگران معتقدند اصلاح‌طلبان، ـ از هر شاخه از اين تفكر كه فكر كنيد ـ ، در نتايج انتخابات رياست‌جمهوري شكست خوردند و محسن آرمين از اشخاص برجسته‌ي گروهي از اصلاح‌طلباني است كه خود را در انتخابات اخير، پيشرو ناميدند.


مصطفي معين - در اين انتخابات كه از سوي اين گروه حمايت مي‌شد - در مرحله اول انتخابات چهار ميليون رأي آورد و بدين ترتيب ظاهرا پرونده‌ي اصلاح‌طلبان در مسؤوليت‌هاي اجرايي بسته شد و شايد به زودي، بزرگ‌ترين اسباب‌كشي را از مسؤوليت‌هاي اجرايي شاهد باشيم.


خبرگزاري دانشجويان ايران، ايسنا، پس از انتخابات، به سراغ آرمين آمده‌ است تا تحليل وي را از اين انتخابات جويا شود.


آنچه در پي مي آيد متن اين گفت‌وگوست:
--------------------------------------------------

آرمين در گفت‌و‌گوي يك ساعته‌اش با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در آغاز، مرحله‌ي اول و دوم را از هم جدا و هر يك را مستقل بررسي مي‌كند؛ چرا كه به نظر وي، «دلالت‌هايي كه آراي مرحله‌ي اول دارد، با مرحله‌ي دوم متفاوت است و اگر اين امر را در نظر نگيريم، در تحليل نتيجه‌ي آرا و روند انتخابات به خطا مي‌رويم.»

عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران با بيان اين‌كه در مرحله‌ي اول، رقابت خيلي فشرده، متنوع و طبعا آرا به هم نزديك‌تر بود و نظرسنجي‌ها نيز همين را نشان مي‌داد، ابراز عقيده مي‌كند: اما، در چند روز به انتخابات مانده، با دخالت آشكار يك ساز و كار - كاملا - غيرانتخاباتي، آن شرايط دموكراتيك، دگرگون شد. ورود نهادي با سازماني گسترده و تشكيلاتي سراسري، اين روند را - كاملا - مختل كرد و كسي كه تا روزهاي پاياني رقابت، در تمام نظرسنجي‌ها، آراي پاييني داشت، ناگهان به رتبه‌ي دوم بالا كشيده شد.

وضعيت آقاي احمدي‌نژاد به گونه‌اي بود كه حتي هم‌فكرانش هم او را شكست‌خورده مي‌دانستند. اما، در چند روز پاياني رقابت، لحن‌ها تغيير و نشانه‌هايي دال بر وقوع اتفاقاتي در روزهاي بعد بروز كرد. البته خود آقاي احمدي‌نژاد هم پيش‌تر پالس‌هايي داده بود كه سرانجام در روزهاي آينده، اتفاقاتي خواهد افتاد كه شرايط دگرگون خواهد شد.

وي ادامه مي‌دهد: “اجماع نكردن محافظه‌كاران“ چيزي بود كه اصلاح‌طلبان بر روي آن حساب باز كرده بودند. آرمين معتقد است كه اصلاح‌طلبان درست هم تحليل كرده بودند، اما دخالت آن‌چه حزب پادگاني مي‌خواند، با يك تشكيلات نيمه‌پنهان و رفتاري امنيتي و با دستور، علاوه بر ايجاد اجماع در سطح رأي‌دهندگان، در شهرهاي كوچك و روستاها كه احزاب سياسي حضور ندارند، آرا را به سمت يك كانديدا هدايت كرد و

همين امر محاسبات اصلاح‌طلبان را به هم ريخت.

آرمين اظهار مي‌كند: تصورمان اين بود كه جناح راست به اجماع نمي‌رسد و بر روي آن حساب باز كرده بوديم. فكر مي كرديم با اين حساب، هيچ كدام از اصول‌گرايان به مرحله‌ي دوم راه نمي‌يابند؛ اما با وضعيتي كه در چند روز پاياني رقابت‌ها پيش آمد، صحنه‌ي رقابت - كاملا - به هم خورد.

تا پيش از روزهاي پاياني رقابت‌ها، چهار نامزد اصول‌گرا، رقابت تنگاتنگي داشتند،‌ در جريان راست، آرا متفرق شده بود. همه‌ي آنها با دلايل و توجيهاتي - به نظر خودشان - منطقي اين توقع و اميد را داشتند كه رهبري جريان اصول‌گرا را به حمايت خود قانع سازند. يكي از آن‌ها در صدا و سيما با محدودكردن رسانه‌يي اصلاح‌طلبان، بيش‌ترين خدمت را كرده بود. قاليباف، مديريت‌اش را در نيروي انتظامي نشان داده بود و با توجه به نزديكي‌اش به كانون‌هاي قدرت و هم‌چنين جذب آراي خاكستري جامعه - با تبليغات ويژه‌ - و محسن رضايي به دليل سابقه‌اش در اداره‌ي جنگ، هر يك، انتظار چنين عنايت و لطفي را داشتند.

در اين ميان، تنها احمدي‌نژاد بود كه هيچ يك از جريان‌هاي اصول‌گرا از وي حمايت نمي‌كردند و آراي او نيز پايين بود. اما، اتفاقات روزهاي پاياني رقابت‌ها در دور اول، شرايط را به هم ريخت.

وي اضافه مي‌كند محسن رضايي كه از آنچه او تصميمات و دستور‌هاي ويژه مي‌نامد، زودتر آگاه شده بود، خيلي سريع انصراف داد و از دور انتخابات كنار كشيد؛ اما، ديگران در صحنه ماندند.

آرمين معتقد است كه نتيجه‌ي انتخابات و تركيب آراي نامزدها - به جز كروبي و احمدي‌نژاد - نشان داد كه نظرسنجي‌ها درست بود. كروبي و احمدي‌نژاد در نظرسنجي‌ها آراي بالايي نداشتند. كروبي آراي بخش‌هايي را جذب كرده بود كه از حوزه‌ي جامعه‌ي نمونه آماري نظرسنجي‌ها خارج بود و بدان دسترسي نداشتند؛ زيرا - معمولا - نظرسنجي‌ها در مراكز استان‌ها انجام مي شود، به همين دليل نيز، آراي كروبي در نظرسنجي‌ها نمود نيافته بود.

در نگاه آرمين، « ناموفق بودن نظرسنجي‌ها در تشخيص آراي احمدي‌نژاد - با توجه به اين كه هيچ حزب، گروه و قشري در مرحله‌ي اول از وي حمايت نكرده بود - با تشخيص ندادن آراي كروبي در نظرسنجي‌ها متفاوت است. زيرا به زعم او، احمدي‌نژاد آراي دوره‌ي اول خود را مرهون حمايت يك تشكيلات و تصميم‌گيري‌ها در برخي از سطوح قدرت است.

وي در تحليل آراي هاشمي مي‌گويد: اما، آراي هاشمي در دور اول: «هاشمي توانسته بود آراي بخش تكنوكرات جامعه را به خود اختصاص دهد و كساني كه معتقد بودند زيرساخت‌ها براي يك تحول اقتصادي آماده است، رونق اقتصادي را بر توسعه‌ي سياسي ترجيح مي‌دادند و يا هاشمي را شخصيتي مي‌ديدند كه توان مقابله با اقتدارگرايان را دارد، به هاشمي گرايش داشتند.»

آرمين ادامه مي‌دهد: مشكل اصلاح‌طلبان پيشرو كه از معين حمايت كرده بودند، آن‌جا بود كه: «آنان روي روشنفكران و نخبگان سرمايه‌گذاري كرده بودند، به آن اميد كه روشنفكران و نخبگان قانع شوند و توده‌هاي مردم را به سوي معين متمايل سازند. ولي آنها - كاملا - قانع نشدند، و مردم را هم قانع نكردند.

به نظر آرمين در اين دوره، بخش دانشجويي، انسجام و انگيزه‌ي گذشته را نداشت و آن‌ها فقط توانستند بخش‌هايي از دانشجويان و روشنفكران را به شركت در انتخابات قانع كنند، اما نتوانستند آنها را به حركت وادارند؛ در نتيجه، شعارهايشان كه قرار بود با واسطه‌ي آنها به توده‌ها برسد، براي مردم نامفهوم ماند. شعارهاي انتخاباتي دكتر معين، كه كاملا بر حوزه‌ي سياسي و آزادي‌هاي شهروندي متمركز بود، نمي‌توانست براي بخش‌هاي محروم جامعه ملموس باشد؛ هر چند برنامه‌ي اقتصادي دكتر معين برنامه‌ي فني و كارشناسي شده‌اي بود، اما اصلاح‌طلبان پيشرو نتوانسته بودند شعار اقتصادي جذابي را براي بخش‌هاي محروم طراحي كنند. معين از حذف يارانه‌ها به عنوان شعار اقتصادي مي‌گفت - كه حساسيت منفي ايجاد مي كند - در حالي كه رقيبان از يارانه‌ي مستقيم و يا «بردن پول نفت به سر سفره‌ها» داد سخن مي‌دادند. در چنين شرايطي طبيعي است كه شعارهاي معين نتواند با بخش‌هاي پايين جامعه ارتباط برقرار كند و در محافل روشنفكري باقي بماند.

وي مي‌گويد كه بر اين مجموعه‌، مسأله آنچه تقلب‌ها مي‌خواند را بيفزاييد كه در مرحله‌ي اول به علت نزديكي رقابت‌ها نقش تعيين‌كننده‌اي ايفا كرده است.

اين فعال سياسي در ادامه گفت‌وگويش با ايسنا در تحليل مرحله‌ي دوم انتخابات ، اظهار مي‌كند:

آراي ده ميليوني هاشمي در مرحله‌ي دوم، با منطق آگاهانه‌ي «مخالفت با افراطي‌گري و تندروي» به‌دست آمد، كه اين آرا، مجموعه‌اي از آراي معين، آراي پيشين هاشمي و آراي كساني بود كه در دور دوم با انگيزه‌ي جلوگيري از «حاكميت جريان افراطي» به صحنه آمده بودند.

وي در ادامه، در تحليل آراي احمدي‌نژاد، مي‌گويد: اما در آراي 17 ميليوني احمدي‌نژاد، 9 ميليون، از آن همان حداكثر پايگاه اجتماعي جريان راست است كه به صورت كاملا ايدئولوژيك و آگاهانه به صندوق‌ها ريخته شد،‌ حدود 3 ميليون آراي مخالفان سنتي هاشمي بود و محصول حساسيت ويژه‌اي كه در جامعه نسبت به آقاي هاشمي وجود دارد و تبليغات سنگيني كه توسط همان حزب پادگاني در اين دوره عليه ايشان صورت گرفت. 5 ميليون باقي‌مانده‌ي آرا، از آن توده‌هاي حاشيه‌ي شهر و كساني بود كه فقط و فقط مسأله‌ي ‌اصلي‌شان نان است.

آرمين اظهار عقيده مي‌كند كه بر خلاف برخي كه در اين روزها، آراي احمدي‌نژاد را « حاشيه عليه متن » و يا « خطر بروز يك جريان پوپوليستي و يا فاشيستي » مي‌دانند، آراي تفكيك‌شده‌ي وي، فاقد مفهومي كه مؤيد ايجاد يك جنبش و تحول اجتماعي باشد، است.

او مي‌گويد: برخي مي‌گويند كه اين انتخابات « انقلاب حاشيه عليه متن » و يا « حركت به سوي يك جامعه‌ي پوپوليستي » و يا « بي‌معياري توده‌ها و بروز يك جنبش فاشيستي برآمده از طبقه‌ي محرومان » است. من اين را نمي‌پذيرم. با توجه به تفكيك آراي احمدي‌نژاد، 5 ميليون آراي محرومان در برابر جمعيت 70 ميليوني كه تشكيلات گسترده و سراسري آن حزب پادگاني نقش مهمي در هدايت آن داشت، نشان‌دهنده‌ي ايجاد يك جنبش و يا تحول خاصي در لايه‌هاي زيرين جامعه نيست.

كافي بود ما اشتباهاتي را مرتكب نمي‌شديم يا تشكيلاتي پشت سر آقاي احمدي‌نژاد نمي‌آمد؛ نتيجه‌ي انتخابات به‌گونه‌ي ديگري بود. اگر در محاسبه خطا نمي‌كرديم، يا شعارهاي مناسب‌تري مي‌داديم، اكنون انتخابات نتايج ديگري را در برداشت و ما اكنون درباره‌ي دلايل و علل پيروزي سخن مي‌گفتيم. به همين دليل، مي خواهم بگويم كه نتيجه‌ي انتخابات در هر دو مرحله، از نظر تحولات اجتماعي حاوي هيچ دلالت خاصي نيست و نمي‌توانيم تحول زيربنايي و يا يك جنبش اجتماعي را از آن برداشت كنيم. اين انتخابات اصولا جنبه‌ي پوپوليستي نداشت و نمي‌تواند بيانگر آغاز جنبشي فاشيستي باشد.

در نگاه اين عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران، محرومان، هيچ جنبشي را در كشور آغاز نكرده‌اند.

وي اضافه مي‌كند: اين كه بخش قابل توجهي از جامعه زير خط فقر هستند، يك واقعيت است؛ اما به شهادت آمار و شاخص‌هاي اقتصادي، اوضاع جامعه نسبت به هشت سال پيش از اين جهت تفاوت معني‌داري نكرده است. با توجه به اين امر و دلايلي كه عرض كردم، ما با « جنبش محرومان » يا « انقلاب حاشيه عليه متن » روبه‌رو نيستيم؛ اگر به اين واقعيت نيز توجه كنيم كه جمعيت زير خط فقر بيش از 4 ، 5 ميليون است، آن‌گاه خواهيم پذيرفت كه بخش مهمي از محرومان جامعه تنها با نگاه به سفره‌ي خالي‌شان رأي نداده‌اند؛ بلكه بسياري از آنها، در كنار مشكلات معيشتي، محدوديت سياسي و اجتماعي را هم احساس مي كنند.

اين فعال سياسي ادامه مي‌دهد: مي‌دانيم كه در دور دوم، بخش عظيمي از نخبگان، فرهيختگان، احزاب و گروه‌هاي بسياري، علي‌رغم گرايش‌هاي فكري متفاوت و بعضا متضاد با هدف جلوگيري از حاكميت تفكرات افراطي و اقتدارگرا از آقاي هاشمي حمايت كردند. به تعبيري يك جبهه و اتحاد ملي ضدافراطي‌گري، شكل گرفت. در حاميان آقاي هاشمي در دور دوم، طيف متنوعي از آقاي ”سپانلو” تا “آيت‌الله جوادي آملي“ را مي‌توان ديد. برخي محافل كه داراي گرايش‌ها و حساسيت‌هاي ضدروشنفكري و ضدحزبي هستند و جامعه را توده‌وار مي‌خواهند، اين روزها اين‌گونه تبليغ مي‌كنند كه مردم براي نخبگان، فرهيختگان و روشنفكران و احزاب ارزشي قائل نيستند و آنها پايگاه و نفوذي در مردم ندارند. به نظر من، اهانتي بزرگتر از اين نمي‌تواند به يك ملت كرد، كه تمام نخبگان و فرهيختگان و عالمان و روشنفكران و احزابش را بي‌ارزش تلقي مي‌كند. واقعيت اين است كه تمام اين حمايت‌ها تنها طي دو روز پيش از انتخابات صورت گرفت و نخبگان، نه زمان كافي و نه رسانه‌ي كافي در اختيار نداشتند كه بتوانند دلايل و تحليل و تصميم خود را به مردم برسانند و مردم در سراسر كشور نه از اين حمايت‌ها مطلع شدند و نه از دلايل آن؛ وگرنه مطمئن باشيد كه نتيجه اين‌چنين نمي‌شد. بنابراين، چنين اجماعي فرصت نيافت كه به توده‌ها تسري يابد. اين تحليل كه برخي از بزرگان مي‌گويند: مردم به نخبگان پشت كردند، بسيار ساده‌لوحانه است.

آرمين در بخشي از گفت‌گويش با ايسنا از آراي سازماندهي شده‌اي نام برد كه به نظر برخي، سازمان‌دهندگان‌شان در انتخابات سال 76 هم قصد سازماندهي آن را داشتند؛ ولي، به علت‌هايي موفق نشدند. آرمين دو مقطع « 2 خرداد 76 » با « 27 خرداد 84 » را باهم متفاوت ارزيابي مي‌كند و مي‌گويد: تفاوت اول، در اين است كه سازمان‌هايي در اين انتخابات فعال شدند كه از نظر سازماني در امكانات و آموزش‌هايي كه به اعضايشان داده بودند، با سال 76 تفاوت‌هاي بسياري پيدا كرد‌ه‌ بودند. اين نهادها با بودجه‌هاي كلان در دوره دولت اصلاحات، متحول شدند و بسياري از اعضايشان را در اين سال‌ها تصفيه يا بازنشسته كردند و در تمام شهرها با امكاناتي گسترده، با تشكيل نهادهايي مانند هيأت‌هاي مذهبي در برخي از تشكيلات ديگر، سازماندهي كردند و آموزش‌هاي عقيدتي سياسي دادند.

تفاوت دوم در اين است كه در « 2 خرداد 76 » جامعه احساس كرد كه حاكميت مي‌خواهد كسي را به آنها تحميل كند و واكنش نشان داد. اما، در اين انتخابات به دليل تجربه و عملكرد پيچيده همان نهادها، مردم چنين استنباطي نداشتند و حاكميت ظاهرا رفتاري نداشت كه چنين برداشتي شود. برعكس، برخي در داخل و حتي خارج احساس كردند كه هاشمي نماينده‌ي حاكميت است. البته رفتار احمدي‌نژاد به‌گونه‌اي بود كه مردم احساس كنند او مظلوم انتخابات است.

و دليل سوم، اين است كه بخش مهمي از مردم از تنش‌هاي سياسي خسته بودند و فكر مي‌كردند كه حضور معين به معناي تداوم تنش‌هاست. از سويي ديگر، گروهي از مردم به علت تبليغات گسترده و مستمر به ويژه رسانه‌ي ملي، طي 8 سال گذشته به اين نتيجه رسيدند كه اصلاحات 8 ساله، دستاوردي نداشته است؛ هر چند كه به نظر ما اين احساس با واقعيات منطبق نبود؛ ولي، چنين احساسي وجود داشت. بنابراين، مردم با ذهنيت دوم خرداد در اين انتخابات شركت نكردند.

آرمين به درخواست خبرنگار ايسنا به « نقد از خود اصلاح‌طلبان » وارد مي‌شود و مي‌گويد: با اين تحليل موافق نيستم كه نتايج انتخابات حاصل عملكرد بد اصلاح‌طلبان طي هشت سال گذشته است؛ البته ذهنيت‌ مردم نسبت به اصلاحات در اين هشت سال، تغيير كرده است .

به نظر آرمين يكي از مشكلات اصلاح‌طلبان عدم امكان نقد دولت و بخش‌هايي است كه در افكار عمومي عملكردشان به پاي اصلاح‌طلبان نوشته مي‌شد.

او مي‌گويد: اصلاح‌طلبان نمي‌توانستند نسبت به وضع موجود، حداقل در آن بخش كه به دولت مربوط بود، منتقد باشند. ما حتي مجبور بوديم مسؤوليت ضعف‌هاي دولت را كه نقشي هم در آن نداشتيم به دوش بكشيم. معين هم كه نامزد ما بود، هيچ گاه جدا از اصلاح‌طلبان محسوب نشد.

آرمين عملكرد اصلاح‌طلبان در شوراها را در اين انتخابات « تعيين‌كننده » نمي‌داند و عملكرد اصلاح‌طلبان را در مجلس « موفق‌تر از ساير مجالس » ارزيابي مي‌كند و در نتيجه، بزرگ‌ترين مشكل اصلاح‌طلبان را ضربه خوردن پايگاه‌هاي رسانه‌اي، قطع كانال‌هاي ارتباطي با مردم و محروم‌بودن از رسانه‌ي ملي و در نتيجه، ضعف در اطلاع‌رساني و تبليغات مي‌داند و مي‌گويد: مجموعه‌ي تبليغات عليه اصلاح‌طلبان در رسانه‌ي ملي - كه ضعف‌ها را پررنگ و نقاط مثبت و موفقيت‌ها را كوچك جلوه داد - در افكار عمومي اين تصور را ايجاد كرد كه اصلاحات موفق نبود؛ در حالي كه دولت اصلاحات موفقيت‌هايي داشت كه هر كدام شايد مي‌توانست زمينه‌ي يك جشن ملي باشد. خودكفايي در گندم، افزايش رشد اقتصادي، اشتغال‌زايي بيشتر، اجراي پروژه‌هاي بزرگ و جلب سرمايه‌هاي عظيم خارجي كه تنها در عسلويه به 27 ميليارد دلار بالغ مي‌شود. در حالي كه تا پيش از دوره‌ي اصلاحات ميزان جذب سرمايه‌ي خارجي به پانصد ميليون دلار هم نمي‌رسيد. هر كدام يك پيروزي بزرگ است؛ اما، رسانه‌ي ملي نه تنها آنها را تبليغ و ترويج نكرد، بلكه دنبال آن بود كه مثلا از ميان سي و چند هزار شورا شهر و روستا مشكل شوراي شهر تهران را عمده كند و يا اگر اگر شوراي شهر اصلاح‌طلب است ، يك جوي آب گرفته شده، بر اثر بارندگي و يا ساير مشكلات شهري را بزرگ نشان دهد. عملكرد اصلاح‌طلبان در مجلس بسيار موفق بود. مجلس ششم با هيچ مجلسي قابل مقايسه نيست. اما، افكار عمومي اين ذهنيت را - به دليل تبليغات منفي - پيدا نكرد.

اصلاح‌طلبان شاخص كه در مجلس ششم، بيشترشان نماينده‌ي تهران بودند، در مسؤوليت‌هايشان، مردم‌داري - به مفهوم توجه به خواست‌هاي كوچك و دم‌دستي مردم - نداشتند.

آرمين چنين مي‌گويد:

نمايندگان تهران و شهرهاي بزرگ معمولا در مجلس نگاهي ملي و فرابخشي دارند و در مقابل، نمايندگان شهرستان‌هاي كوچك، بخشي‌نگرند. ممكن است بگوييد ما به كارهاي مقطعي كه مي توانست براي مردم ملموس باشد، نپرداختيم. مثلا خاتمي مي‌توانست عوام‌فريبي كند و هر سال چند ميليارد دلار پول نفت و سرمايه‌ي ملي را به جاي تشكيل صندوق ذخيره‌ي ارزي، صرف خريد كالا و اجناس و به جامعه تزريق كند. در عين حال با اين انتقاد كه در مجلس ، نمايندگان به مشكلات ملموس و عاجل مردم نپرداختند، موافق نيستم. مجلس ششم از اين نظر، با ساير مجالس فرقي نداشت. اما مجلس هفتم در تاكيد بر مسائل و مشكلات روزمره و غفلت از كارهاي اساسي يك استثناء است.

برخي از اصلاح‌طلبان آراي سنتي‌شان را در شمال شهر و طبقه‌ي متوسط به بالا ارزيابي مي‌كنند، ولي آرمين اين قضاوت را نمي‌پذيرد و اظهار مي‌كند: در مجلس ششم، در مناطق حاشيه‌يي يا در مناطق محروم، اصلاح‌طلبان آراي خوبي داشتند؛ مثلا پايگاه ما، در اسلام‌شهر خيلي خوب بود. اما در اين انتخابات در جنوب شهر رأي كمتري داشتيم. در دوره‌هاي قبل اصلاح‌طلبان توانسته بودند رأي هر دو بخش را جذب كنند؛ به خصوص پايگاه چپ‌هاي اصلاح‌طلب در اقشار متوسط و محروم جامعه بسيار قوي بود. اصلاح‌طلبان متاسفانه در اين دوره از اين بخش غفلت و تبليغات خود را بر بخش نخبه و جامعه‌ي روشنفكري متمركز كردند.

« اشتباهات را بايد پذيرفت »

آرمين تأكيد مي‌كند: اگر شرايط خارج از اراده را كنار بگذاريم، اشتباهاتي در محاسبه و استراتژي تبليغاتي داشتيم، كه بايد پذيرفت. اشتباه ما اين بود كه روي عدم اجماع محافظه‌كاران حساب باز كرده بوديم و از تحرك و توان حزب پادگاني غافل بوديم، ما اشتباه محاسباتي ديگري هم داشتيم؛ فكر مي كرديم تنوع و تكثر نامزدها به نفع ماست و مي‌تواند جلوي برخي از تخلفات در انتخابات را بگيرد. در حالي كه اگر حساب عامل تشكيلاتي سراسري را مي‌كرديم، شايد به‌گونه‌اي ديگر تصميم‌ مي‌گرفتيم.

وي ادامه مي‌دهد: از سويي در انتخاب شعار، با بخش‌هاي محروم جامعه ارتباطي برقرار نكرديم. نهضت سخنراني ما، هشتاد درصد در محيط هاي دانشگاهي بود. در تهران به اسلام‌شهر و بخش‌هاي محروم كمتر توجه كرديم. فكر مي‌كرديم بخش نخبه پل ارتباطي ما با بخش‌هاي محروم جامعه خواهد بود؛ ولي، اين اتفاق نيفتاد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

در حالي كه اگر در كنار شعارهايمان شعارهاي ملموس‌تر و با صبغه‌ي روشنفكري كمتري نيز انتخاب مي‌كرديم، شايد شرايط تغيير مي‌كرد. البته ما شعار عوام‌فريبانه‌اي مثل "نان را سر سفره‌ي مردم مي‌بريم" نمي‌توانستيم بدهيم؛ ولي بايد مي‌پذيرفتيم كه شعاري نظير “شهروند مقتدر“ براي عموم مردم قابل درك نيست و فقط نخبگان آن را درك مي كنند. ما با شعارهاي صرفا روشنفكرانه بخشي از مخاطبان خود را هم از دست داديم.

آرمين اذعان دارد كه ماهيت ايدئولوژيك و اعتقادي و سياسي اصلاح‌طلبان به ويژه اصلاح‌طلبان چپ، ايجاب مي‌كرد كه به بخش‌هاي مذهبي جامعه توجه كنند و مي‌گويد: بخش مهمي از مخاطبان ما مذهبي‌هاي خوش‌فكر، اصلاح‌طلب و مخالف حركت‌هاي افراطي بودند؛ اما اين‌ها را در نظر نگرفتيم و اصلاح‌طلبان پيشرو از آنان غافل ماندند.

وي البته براي اصلاح‌طلبان پيش‌رو نقاط قوتي ذكر مي‌كند و اظهار مي‌كند: در مقايسه با تمام جريان‌هاي سياسي و نامزدها ، جريان اصلاح‌طلبان پيشرو از نظر نوع كار و فعاليت انتخاباتي، اصول و پرنسيپ‌هاي اخلاقي و سياسي را حفظ كردند و يك رقابت سالم نزديك به استاندارد را به نمايش گذاشتند و هزينه‌هاي تبليغاتي‌شان كم‌تر از يك دهم هزينه‌هاي هر كدام از رقيبان بود. همه بدون استثنا بيش از ده ميليارد هزينه كردند. ما نخواستيم با تبليغات رأي بخريم. مي‌توان تفاوت هزينه‌ها را به نسبت نصب تابلوهاي تبليغاتي و پوسترهاي نامزدها، اقلام گران‌قيمت تبليغاتي و تعداد ستادها و حقوق پرسنل با هم مقايسه كرد.

ما، در شعارهاي‌مان اشتباه كرديم، ولي هيچ گاه عوام‌فريبانه رفتار نكرديم و نخواستيم با مردم معامله كنيم؛ در حالي كه تقريبا تمام رقيبان اين كار را كردند و سطح فعاليت سياسي را به خريدن راي و وعده‌هاي غيرعملي به ويژه در بخش‌هاي اقتصادي تنزل دادند. چهار ميليون رأي ما بي‌فريب، با نگاه روشن و تحليل دقيق ‌بود.

آرمين در پايان گفت‌وگو با ايسنا در «تحليل كلان انتخابات» مي‌گويد: اين انتخابات به ويژه آراي مرحله‌ي دوم حامل علائم و نشانه‌هاي نگران‌كننده‌ و مهمي است كه به ويژه مسوولان عالي نظام بايد آن را درك و فهم كنند. در مرحله‌ي دوم بخش قابل توجهي از جامعه، آقاي هاشمي را نماد حاكميت يافتند و آقاي احمدي‌نژاد را نماد تغيير و به تعبير خود او، خارج از منطقه ممنوعه قدرت و مخالف رانت‌خواري و فساد تلقي كردند كه آمده است بساط قدرتمندان فاسد را برچيند. متقابلا بخش مهمي از جامعه با ده ميليون راي شامل اكثر طبقه‌ي متوسط و تقريبا تمامي روشنفكران و نخبگان حضور آقاي هاشمي را تضمين‌كننده‌ي تداوم اصلاحات يا حداقل، حفظ حيات اصلاحات مي ديدند. در واقع هر دو بخش به تغيير وضع موجود معتقد هستند، آن را نمي‌پسندند و در نارضايتي از وضع موجود، اجماع مركب دارند. چنين وضعيتي البته نمي‌تواند مطلوب باشد. از اين رو معتقدم پيروزي محافل قدرت در هدايت انتخابات به سوي نتيجه‌ي مطلوب، صرفا يك پيروزي تاكتيكي است. از اين پس به ويژه با يكدست شدن حاكميت همه جامعه چه آنها كه به هاشمي راي دادند و چه آنها كه به احمدي‌نژاد راي دادند، يك قدرت را مسوول كاستي‌ها و مشكلات جامعه خواهند ديد. آيا اقتدارگرايان، دانش، بينش و توان حل مشكلات جامعه را خواهند داشت؟ تجربه‌ي گذشته و اكنون پاسخ مثبتي به اين سوال نمي‌دهد.

گفت‌وگو از خبرنگار ايسنا: اكبر بياتي

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گفت‌وگوي ايسنا با آرمين: اشتباهاتمان را مي‌پذيريم، ايسنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016